از
ابوحنیفه پرسیدند:« فقیهترین فردی که تا به حال دیدهای چه کسی است؟»
ابوحنیفه پاسخ داد: «
جعفر بن محمد صادق. روزی
منصور مرا فرا خواند و گفت:« ای ابوحنیفه،مردم شیفتهی جعفر بن محمد شدهاند؛ چند مسأله مشکل آماده کن تا از او سؤال کنی.» من هم چهل مسأله سخت تهیه کردم. روزی که جعفر بن محمد صادق در
حیره حضور داشت، منصور مجلسی ترتیب داد. وقتی وارد شدم، از دیدن جعفر بن محمد صادق ترسی در دلم جا گرفت. سلام کردم و نشستم.
منصور به او گفت:« ای اباعبدالله، این ابوحنیفه است.»
او فرمود:« بله، او را میشناسم.»
منصور رو به من کرد و گفت:« ای ابوحنیفه، مسئلههای خود را از ابوعبدالله بپرس.»
من هم شروع به پرسیدن کردم. او نیز پاسخم را میداد و هر بار میفرمود:« شما چنین میگویید، اهل مدینه این چنین میگویند و ما این چنین میگوییم.» او در برخی از مسائل با ما هم عقیده بود؛ در برخی با اهل مدینه، و در برخی نیز نظر مستقلی داشت که با هر دو گروه مخالف بود. تمام چهل سؤالی که آماده داشتم، تمام شد و او پاسخ تمام آنها را داد.»
آنگاه ابوحنیفه گفت:« آیا دانشمندترین مردم کسی نیست که بهتر از همه، اختلاف آراء و نظریات مردم را بداند؟»
مراجعه شود به