حال می بینیم که در مورد ایمان آوردن نه ترس دخالت داشت و نه طمع. زیرا عمر با شمشیر به قصد قتل محمدصلیاللهعلیهوآلهوسلم عزیمت کرد و حال آنکه هیچ یک از مسلمانان به قصد قتل او اقدامی ننمودند. پس در اسلام آوردن عمر نه ترس مؤثر بود و نه طمع بلکه رحمت و توبه و اعتبار، او را به اسلام مشرف گردانید. مردم با اسلام آوردن خویش را به خطر می انداختند و هنگامیکه به خدا و رسولش ایمان آوردند از ترس شمشیر نبود. همچنان که کارکنان به علت شجاعت و پرهیزگاری، کفر و عناد نمی ورزیدند. پس کسانی که ایمان آوردند چه ثروتمند و چه فقیر و چه آزاد و چه بنده به صلاح و پاکی سیرت نزدیک بودند. چون دنیا دعوت اسلام را طالب و نیازمند بود، اسلام پیروز و چیره گردید و مقدمات این پیروزی را علل و حوادث تمهید کرد و مردی که به عنایت خداوندی و به موافقت احوال و عظمت خویش مجهز بود آن دعوت را اقامه فرمود. دین اسلام نه از آن جهت پیروز و موفق شد که دین جنگ بود چنانکه دشمنان مغرض و بی اطلاع اسلام گفته اند، بلکه از آن سبب توفیق یافت که جبر زمان و شرایط روزگار چنان دعوتی را الزام می کرد و دعوت کنندة موفقی با تمام لوازم و خصوصیات، آن را اقامه نمود. حقیقت اول ـ مخالفان اسلام به اسلام طعنه می زنند که این دین، دین جنگ است. این اعتراض وقتی صحیح بود که در طلوع اسلام یعنی قبل از آنکه اعراب مشرک، گروه گروه به دین اسلام بگروند، جمعی در راه پیروزی آن مسلح شده و برای اشاعه و بسط آن جنگیده باشند. در صورتیکه همه می دانند چنین نبوده و در بدایت امر، نه تنها مسلمانان بر هیچ کس تجاوز نمی کردند بلکه پیوسته، خود، مورد تجاوز دیگران بوده اند، این وضع همچنان برقرار بود، تا وقتی که دعوت محمدی را لبیک گفتند و مردمی پیرامون محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم گرد آمدند. جنگهای محمدصلیاللهعلیهوآلهوسلم با همه طوایف و امم، چه با مرنیش و دوم چه با یهود یکسان بود یعنی در هیچ مورد و در مقابله با هیچ گروه و قومی، رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم به تعرض و هجوم ابتدا نمی کرد مگر در مواردی. مثلاً در جنگ تبوک وقتی سپاه اسلام مطمئن شد که رومیان از حمله بر مرزهای کشور عرب که علیه آن مجهز شده بودند منصرف شده اند و با مسلمانان مصاف نخواهند داد، با وجود رنج سفر و مخارج تجهیز قوا و کوشش های فراوان، از حمله و مصاف با رومیان باز ایستادند. حقیقت دوم ـ بر اسلام خرده می گیرند با آنکه ممکن بود به وسیله برهان و منطق با مخالفان خود نبرد کند و مردم را به خود بخواند چرا با شمشیر جنگیده است. این خرده گیری نیز از بی خبری یا عناد است زیرا برای آنکه آیین منزه و سعادت بخشی به هدف و مقصود نایل شود و مردم مستعدی که لیاقت آموختن و فراگرفتن آن تعالیم عالیه را دارند بی حجاب و حایلی با آن تماس گیرند ناچار باید تسلط و چیرگی به دست آورد و برای تسلط یافتن جز شمشیر وسیله ای نیست. برای شکستن کسانی که با تکوین و رشد افکار عالی مبارزه می کنند و با همواری راه بشریت می ستیزند و با تیرگی خود جلو نور حقایق را می گیرند و با جنجال و یاوه گویی دلها را منحرف می سازند و مردم را گمراه می کنند و برای نابود کردن بی پناهان و درماندگان می کوشند با چنین گروهی جز نبرد و مقابله چه چاره ای موجود است؟ آیا سران قریش که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم با آنان جنگ می کرد مردان فکر و دانش بودند تا اسلام با فکر آنان مبارزه کند. حقیقت سوم ـ اسلام هرگزبه شمشیر دست نبرد مگر در آن جا که تمام شرایع انسانی به تحکیم شمشیر اتفاق داشته اند. حقیقت چهارم ـ بین شرایع آسمانی که دارای کتابند تفاوت های موضعی بسیار است: کیش یهود و اسرائیل چنانکه از نامشان پیداست به عصبیت محصور در فرزندان اسرائیل شبیه تر است تا به آیینی که منظورش دعوت عموم جهانیان باشد و قوم یهود را خوشایند نیست که مردمی غیر از هم نژادانشان در آن دین شرکت کند. قوم یهود نه فقط برای دعوت مردم به دین خود شمشیر نکشید بلکه برای تعمیم آیین موسی و دخول سایر امم به آن کیش حتی زبان نگشود. دین مسیح اولاً فقط به آداب و اخلاق نظر داشته و درباره معاملات و نظام حکومت و آیین زندگی کوچکترین عنایتی نکرده و ثانیاً مسیحیت در محیطی ظاهر شد که در آن برای حکومت و معاملات قوانین و نظام هایی بود. علت اینکه در طریقه مسیح، جز اصول اخلاقی موردی برای تشریع نمی یابیم، نه برای آن است که نظام های اجتماعی و دستور زندگی از شئون دین نیست، بلکه برای آن است که در آن روزگار حکومت مقتدری با آیین و قوانینی مستقر بود و دین مسیح موجبی برای وضع قانون نداشت به علاوه مسیح در سرزمینی پیدا شد که دولت بیگانه ای بر آن حکمروا بود. مسیحیت در اوان ظهور نمی توانست با نبرد و ستیز افکار خود را به مردم بقبولاند. مسیحیت نیز زان پس که دارای قوه و حکومت شد و از چنگ بیگانگان نجات یافت روش اسلام را پیش گرفت. در آن هنگام جنگ های مذهبی که میان پیروان مسیح درگرفت بر همه جنگ های صدر اسلام فزونی یافت. حقیقت پنجم ـ اسلام دین جهاد است. نباید چنین پنداشت که این فتوحات وسیله ظهور و بسط اسلام شده است زیرا اسلام قبل از این فتوحات ظاهر گردید و پس از ظهور نیز در سرزمین خود جایگزین گشت و ریشه دوانید آن گاه مردمی به آن گرویدند و اسلام را سپاهیانی شدند که در راه نشر و استقرارش، به استقبال مرگ شتافتند. خلاصه، پیدا شدن نفوذ اسلام موجب این جدالها نبود بلکه هر دولتی برای حفظ خود از هجوم بیگانگان و استقرار استقلال خویش ناگزیر از جنگ است، چنانکه برای حفظ و امان دولت اسلامی از تجاوز دشمنان جنگ هایی ضرورت یافت ولی هیچ وقت دعوت به اسلام سبب جنگی نگردید. اسلام امت ها را مخیر کرد که مسلمان شوند و یا بر دین خوش بمانند اما جزیه پردازند و حکومت وقت را فرمان برند و همانا این خفیف ترین چیزی است که ممکن است غالبی از مغلوبی بخواهد. حقیقت ششم ـ اگر احوال شعب و قبایلی را که اسلام آوردند با زمان قبل از اسلامشان بسنجیم می بینیم برای کسانیکه غرضشان ادراک حقیقت و اقناع فکری بوده است اسلام جانب اقناع را گرفته است.
از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد