روز
فتح مکه هنگام ظهر
پیامبر به
بلال دستور داد
اذان بگوید. بلال به دستور پیامبر برای گفتن اذان به بام
کعبه رفت و با صدای رسا مشغول گفتن اذان شد. با شنیدن صدای بلال، هر یک از سران
قریش به گونهای ناخرسندی خود را اظهار کردند.
عکرمه پسر ابوجهل گفت:« من خوش ندارم صدای پسر ریاح را که چون صدای الاغ است بشنوم.»
خالد بن اسید گفت:« سپاس خدای را که پدرم، ابو عتاب، را گرامی داشت و او صحنه ایستادن پسر ریاح را بر بام کعبه ندید.»
سهیل گفت:« این خانه خانه خداست و او میبیند و اگر بخواهد میتواند نگذارد که بر بام خانهاش اذان بگویند.»
ابوسفیان گفت:« من سخنی نمیگویم چون اگر حرفی بزنم یقین دارم که این دیوارها به محمد خبر میدهند.»
پس از مدتی پیامبر خدا کسی را به سوی این افراد فرستاد و تمام آنچه را گفته بودند به آنان گفت. آنها نیز عذرخواهی کردند.
منابع:
- بحارالانوار، ج21، ص132
- سیره ابن هشام، ج4، ص56
مراجعه شود به: