ریشه لغوی و تاریخچه
کلمه اتم از واژه یونانی Atomos به معنی (تقسیمناپذیر) گرفته شده است. اعتبار
نخستین نظریه اتمی را بطور معمول از یونانیان باستان میدانند اما ممکن است خاستگاه این مفهوم در تمدنهای پیش از یونان باشد. نظریه اتمی (لوسیپوس) و (موکرتیس) که در قرن پنجم قبل از میلاد مسیح میزیستند مدعی آن است که تقسیم پیدرپی ماده در نهایت به اتمهایی میرسد که امکان تقسیم بیشتر ندارند.
ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد مسیح نظریه اتمی را نپذیرفت. او باور داشت که بطور فرضی ماده بیپایان به ذرات کوچک و کوچکتر تقسیم میشود. این نظریه دو هزار سال بصورت اندیشه محض باقی ماند.
رابرت بویل در سال 1661 و
ایزاک نیوتون در سال 1687 وجود اتمها را پذیرفتند.
جان دالتون نظریه اتمی را بگونهای طرح کرد که شاخص برجستهای در
تاریخ شیمی شد. این نظریه در سالهای 1803 تا 1808 نصج گرفت. در آن زمان
دانشمندان بسیاری معتقد بودند که ماده از اتمها ترکیب یافته است اما دالتون از این هم پیش رفت. او طرحی برای نظریه اتمی بوجود آورد که میتوانست قوانین تغییر شیمیایی را توضیح دهد و با نسبت دادن جرمهای نسبی به اتمهای عناصر گوناگون به مفهوم نظریه اتمی صورت کمی داد.
اصول موضوع نظریه دالتون
- عناصر از ذرات بینهایت کوچکی که اتم نامیده میشوند ترکیب یافتهاند. تمام اتمهای یک عنصر یکسان و اتمهای عناصر گوناگون متفاوتاند.
- در واکنشهای شیمیایی اتمها از هم جدا میشوند و به هم میپیوندند. در این واکنش هیچ اتمی ایجاد نمیشود یا از میان نمیرود و هیچ اتمی از یک عنصر به عنصر دیگر تبدیل نمیشود.
- یک ماده مرکب شیمیایی حاصل ترکیب اتمهای دو یا چند عنصر است. یک ماده مرکب معین از اتمهایی ترکیب یافته است که همواره نوع و نسبت آنها ثابت است.
تغییرات در نظریه اتمی دالتون
نظریه دالتون به مفهوم کلی آن امروزه نیز معتبر است. لیکن اصل اول آن تغییر یافته است. دالتون میگفت که تمام اتمهای یک عنصر معین ،
جرم اتمی یکسان دارند. امروزه ما میدانیم که تمام اتمهای یک عنصر از لحاظ شیمیایی به هم شبیه و اتمهای یک عنصر با اتمهای عنصر دیگر تفاوت دارند. علاوه بر این ما میتوانیم یک جرم متوسط برای اتمهای هر عنصر در نظر بگیریم. در بسیاری از محاسبات اگر عنصر را از یک نوع اتم با جرم متوسط بدانیم اشتباهی بوجود نمیآید.
منشا نظریه اتمی دالتون
دالتون وجوه کمی نظریه خود را از درون دو قانون مربوط به تغییرات شیمیایی بیرون کشید:
- قانون پایستاری جرم میگوید که در جریان یک واکنش شیمیایی جرم تغییر محسوسی نمیکند. اصل دوم نظریه دالتون این قانون را توضیح میدهد.
- قانون نسبتهای معین میگوید که یک ماده مرکب خالص همواره شامل عناصر معینی است که با نسبت جرمی معین ترکیب میشوند. اصل سوم نظریه دالتون این قانون را توضیح میدهد.
در نظریه دالتون و نظریههای یونانیان اتمها کوچکترین اجزای ممکن ماده بودند اما در اواخر سده نوزدهم کم کم معلوم شد که
اتم خود از ذراتی کوچکتر ترکیب یافته است. این تغییر دیدگاه نتیجه آزمایشهایی بود که با
الکتریسیته بعمل آمد. در سال 1807 و 1808 شیمیدان انگلیسی
همفری دیوی با
تجزیه مواد مرکب توسط الکتریسیته پنج عنصر
پتاسیم ،
سدیم ،
کلسیم ،
استرونسیم و
باریم را کشف کرد.
دیوی با این کار به این نتیجه رسید که عناصر با جاذبههایی که ماهیتا الکتریکی هستند به هم متصل میشوند.
در سال 1832 و 1833
مایکل فارادی مجموعه آزمایشهای مهمی در زمینه
برقکافت شیمیایی انجام داد. در فرایند برقکافت مواد مرکب بوسیله الکتریسیته تجزیه میشوند. فارادی رابطه بین مقدار الکتریسیته مصرف شده و مقدار ماده مرکب تجزیه شده را برسی کرد و فرمول قوانین برقکافت شیمیایی را بدست آورد. بر مبنای کار فارادی جرج جانسون استونی در سال 1874 به طرح این مطلب پرداخت که واحدهای باردار الکتریکی با اتمها پیوستگی دارند. او در سال 1891 این واحدهای الکتریکی را
الکترون نامید.
الکترونها در
میدان مغناطیسی و
الکتریکی منحرف میشوند. بعدها مقدار
بار الکترون در سال 1909توسط رابرت . ا . میلیکان محاسبه شد. الکترون یک واحد بار منفی یعنی
دارد. جرم الکترون نیز از رابطه q به q/m محاسبه شد و مقدار
بدست آمد.
هرگاه یک یا چند الکترون از یک اتم یا مولکول خنثی جدا شوند باقیمانده ، بار مثبتی برابر با مجموع بارهای منفی الکترونهای جدا شده دارد. اگر یک الکترون از یک اتم
نئون ( نماد ، Ne ) جدا شود نتیجه یک یون
و اگر دو الکترون جدا شود یک یون
بدست میآید و الی آخر. این نوع ذرات مثبت ( یونهای مثبت ) وقتی در لوله تخلیه الکتریکی تولید میشوند که پرتوهای کاتدی از اتمها یا مولکولهای موجود در لوله الکترون جدا کنند.
این یونهای مثبت به طرف
الکترود منفی حرکت میکنند اما الکترونهای پرتوهای
کاتدی چون بار منفی دارند در جهت مخالف (بطرف الکترود مثبت) حرکت میکنند. این جریان یونهای مثبت که پرتوهای مثبت نامیده میشوند، نخستین بار توسط یوجین گلدشتاین در سال 1886 مشاهده شدند. این ذرات مثبت
پروتون نامیده میشوند و جز تشکیل دهنده تمام اتمها هستند. پرتون یک واحد بار مثبت دارد و علامت آن مثبت است.
جرم پروتون نیز از رابطه q بر q/m محاسبه شد.
چون اتمها از نظر الکتریکی خنثی هستند تعداد الکترونها و پروتونها در هر اتم باید برابر باشد. برای توجیه جرم کل اتمها
ارنست رادرفورد در سال 1920 وجود ذراتی بدون بار را در هسته اتم مسلم دانست. چون این ذرات بدون بارند تشخیص و تعیین خواص آنها مشکل است ولی در سال 1932
جیمز چادویک نتیجه کارهای خود را درباره اثبات وجود این ذرات که
نوترون نامیده میشوند منتشر کرد. او توانست با استفاده از دادههای بدست آمده از بعضی واکنشهای هستهای مولود نوترون جرم آن را محاسبه کند. چادویک با در نظر گرفتن جرم و انرژی تمام ذراتی که در این واکنشها مصرف و تولید میشوند جرم نوترون را که اندکی از جرم پروتون بیشتر است محاسبه کرد. جرم نوترون
و جرم پروتون
است.
پرتوزایی طبیعی
بعضی از اتمها مجموعه ناپایداری از ذرات بنیادی هستند. این اتمها خود بخود پرتوهایی گسیل میدارند و به اتمهای دیگر با هویت شیمیایی متفاوت تبدیل میشوند. این فرایند که
پرتوزایی نامیده میشود که در سال 1896 بوسیله هانری بکرل کشف شد. در سالهای بعد ارنست رادرفورد ماهیت سه نوع پرتو گسیل یافته از مواد پرتوزای موجود در طبیعت را توضیح داد. این سه نوع پرتو با سه حرف نخستین الفبای یونانی آلفا (α) ، بتا (β) و گاما (γ) مشخص میشوند.
- تابش آلفا مرکب از ذراتی است که بار +2 و جرمی تقریبا برابر پروتون دارند. این ذرات آلفا با سرعتی حدود km/s 16000 از ماده پرتوزا بیرون میجهند. نخستین بار که ذرات α مورد مطالعه قرار گرفتند نوترون هنوز کشف نشده بود. امروزه ما میدانیم که ذره آلفا مرکب از دو پروتون و دو نوترون است.
- تابش بتا مرکب از جریانی از الکترونهاست که تقریبا با سرعت km/s 130000 سیر میکنند.
- تابش گاما اصولا صورتی از نور با انرژی بسیار زیاد است. پرتوهای گاما بدون بار و شبیه پرتوهای ایکساند.
مدل اتمی رادرفورد
رادرفورد در سال 1911 نتایجی از آزمایشهای خود را که در آنها از ذرات آلفا برای پژوهش در ساختار اتم استفاده شده بود منتشر کرد. آزمایش از این قرار بود که باریکهای از ذرات α به ورقه بسیار باریکی به ضخامت cm 0.0004 از
طلا ،
نقره یا
مس تابانده شد. اکثر ذرات α بطور مستقیم از ورقه بیرون رفتند ولی بعضی از آنها از مسیر مستقیم منحرف شده و معدودی بطرف منبع خود بازگشتند. رادرفورد نتایج این آزمایشها را با طرح این فرض که هر اتم مرکب از دو بخش است توضیح داد:
- یک هسته در مرکز اتم وجود دارد. بیشترین جرم و تمام بار مثبت اتم در هسته متمرکز است. اکنون باور ما این است که هسته شامل پروتونها و نوترونهایی است که بر روی هم جرم هسته را در بر دارند و بار هسته ناشی از پروتونهای هسته است.
- الکترونها که بیشترین حجم اتم را اشغال میکنند خارج هسته هستند و به سرعت دور هسته حرکت میکنند. چون یک اتم از لحاظ الکتریکی خنثی است بار مثبت کل هسته (که ناشی از پروتونهای آن است) برابر بار منفی همه الکترونهای اتم است. بنابراین عده الکترونها با عده پروتونها برابر است.
مباحث مرتبط با عنوان