ابوالفوارس شیردل
«379-372 /989- 982م»
در تمام هفتاد سالی که بین مرگ عضدالدوله و تسلط طغرل بر عراق و فارس فاصله بود، تاریخ امراء
آل بویه، تاریخ یک سلسله منازعات پایان ناپذیر بود. در این منازعات هم فارس و کرمان با آن که غالباً مستقل یا متعلق به امیر واحدی بودند، در واقع به نحوی وابسته به حوزه امارت عراق محسوب میشدند و حتی امیرالامراء آل بویه در عراق که این ولایات به حوزه امارت او تعلق داشت، اگر خود در فارس اقامت میجست این ولایت را همچون قسمتی از قلمرو خویش در عراق قلمداد میکرد و منازعات مدعیان هم بیشتر به امارت عراق و سلطه بر
دارالخلافه و توابع آن مربوط میشد.
این منازعات پایان ناپذیر که عامل عمده ضعف و انحطاط دولت، اخلاف عضدالدوله شد در واقع میراث خود او در سابقه رفتار با برادران و عمو زادگان خویش بود. به علاوه چون پسر ارشد خود
ابوالفوارس شیر دل ملقب به
شرف الدوله را که به هنگام بیماری پدر بی اجازه بر بستر و بالین وی حاضر شده بود، در همان حال نزع و احتضار به کرمان تبعید کرد، هنگام مرگش جانشینی او به پسر دیگرش ابوکالیجار مرزبان رسیده بود که با لقب
صمصام الدوله و شمس المله از سوی خلیفه هم امارتش تأیید شده بود.
به حکومت رسیدن ابوالفوارس
اما ابوالفوارس به مجرد آگهی از وفات پدر از کرمان آهنگ شیراز کرد و پیش از آن که دو برادر کوچکترش
ابوالحسین احمد و ابو طاهر فیروز شاه بتوانند وارد فارس گردند، با توافقی که با صمصام الدوله به عمل آورده بود و قرار بود که به صورت مشارکت بر فارس امارت کنند، وارد شیراز شد و آنجا را مسخر خود ساخت.
مخالفت شرف الدوله با امارت صمصام الدوله
در این میان شرف الدوله به تحکیم مواضع خود در فارس پرداخت و پس از اطمینان از موقعیت خویش مخالفت خود را با امارت صمصام الدوله آشکار کرد و خطبه به نام خود خواند. وی نقیب ابو احمد موسوی و شریف ابوالحسین علوی از اکابر سادات
بغداد را که عضدالدوله اموال آنها را مصادره کرده و خودشان را به فارس فرستاده بود، آزاد کرد و با استرداد اموالشان از آنها دلجویی نمود. نصر بن هارون، وزیر نصرانی عضدالدوله را که در عهد حیات پدر با وی بد رفتاری کرده بود مجازات کرد و ابو نصر خواذ شاذ خازن و سردار سابق پدر را که هم به حکم پدر در فارس محبوس بود آزادی داد. پس از آن با غلبه بر
بصره و
اهواز برادران کوچکتر خود را از میدان منازعه و رقابت بیرون راند و خود به عنوان برادر ارشد مدعی جانشینی پدر و معارض صمصام الدوله برادر خود شد «375 ق / 985 م».
تسلیم شدن صمصام الدوله
با آن که نخست مصالحهای بین او و صمصام الدوله برقرار شد، اما شرف الدوله اقدام به تسخیر بغداد را لازم یافت و چون از اهواز به
واسط رسید، صمصام الدوله مصلحت خود را در تسلیم وی دید «رمضان 376 ق / ژانویه 987 م». شرف الدوله هم با توقیف برادر با عنوان امیرالامراء و جانشین عضدالدوله وارد بغداد شد «شوال 376 ق / فوریه 987 م» و مورد تکریم و تأیید خلیفه واقع گشت. اما امارت او در بغداد به سه سال نکشید و شرف الدوله در بیست و هشت سالگی در بستر بیماری افتاد و در جمادی الثانی 379 ق / سپتامبر 989 م درگذشت. با مرگ او امارت به برادرش ابونصر فیروز خواذ شاذ که سومین پسر عضدالدوله بود رسید.