آموختن چند زبان
|
|
عکس پیدا نشد
در مقالهای که اخیرا درکنگره جهانی زبانشناسی ارائه شده گزارش شده است که امروزه در جهان به سه هزار زبان گوناگون سخن گفته میشود. گویندگان بعضی از این زبانها بیش از یک میلیارد نفرند و به بعضی دیگر تنها معدودی سخن میگویند. چینی زبان بیش از یک میلیارد نفر است و این زبان از نظر تعداد کسانی که بدان سخن میگویند مرتبه اول را داراست. زبان انگلیسی دومین زبان بزرگ دنیاست و 350 میلیون نفر گوینده دارد. هندی و اردو با 200 میلیون سومین زبان است. روسی نیز وسیعا به کار میرود و حدود 250 میلیون نفر به این زبان تکلم میکنند. در راس هرم زبانها سیزده زبان قرار گرفته و حداقل 50 درصد مردم جهان به این سیزده زبان حرف میزنند.علاوه بر زبانهای گفته شده، اسپانیایی 210 میلیون، آلمانی 100 میلیون، ژاپنی110 میلیون، فرانسوی 95 میلیون، بنگالی 125 میلیون، اندونزیایی 130 میلیون، پرتغالی 115 میلیون، ایتالیایی 65 میلیون و عربی 127میلیون گوینده دارد.
در مقابل، بومیان امریکا، در حالی که تعدادشان 5/17 میلیون نفر است به 1200 زبان سخن میگویند و چند اقلیت کوچک اصولا هرگز زبانی نداشتهاند که بدان نوشته باشند یا سخن گفته باشند. جامعه کوچک " سالی "ها، ساکنان شبه جزیره کبا (Koba) در شوروی فقط 1700 نفرند و زبانی ویژه خود دارند که بدان سخن میگویند و مینویسند.
اگر تنها راهنمای آموزش زبان، تعداد گویندگان آن باشد آنگاه هر کس به یکی از این سیزده زبان مسلط باشد ظاهرا باید قادر باشد که با دو میلیارد نفر ارتباط برقرار کند. روزنامههایی که روزانه در جهان به زبان انگلیسی منتشر میشود برابر کل روزنامههای دیگر زبانهای جهان است. از انگلیسی بیش از همه زبانهای دیگر مطلب ترجمه میشود و به دنبال آن زبانهای روسی، فرانسه و آلمانی قرار دارند، در حالی که زبان اسپانیایی از نظر پراکندگی جغرافیایی در مرتبه اول قرار دارد.
تجربه نشان داده است که انسان قادر است ابتدا زبانهای اصلی و سپس زبانهای نزدیک یا وابسته به آنها را فراگیرد. هر چه انسان زبانهای بیشتری را بداند دشواریهای اولیه در آموزش یک زبان جدید کمتر است. آوئرباخ زبانشناس برجسته در مورد هاینریش اشلیمان باستانشناس مشهور آلمانی و کاشف ترویا نقل میکند که او در حالی که در یادگیری دو زبان اول کند بود و یادگیری زبانهای فرانسوی و انگلیسی یک سال وقت او را گرفت، برای یادگیری زبانهای بعدی چند هفته و حتی چند روز احتیاج داشت. او قبل از ترک هامبورگ به مقصد ونزوئلا به دوستانش گفته بود " وقتی به کاراکاس برسم به اسپانیایی صحبت خواهم کرد. " او به قولش عمل کرد و این زبان را در طی مسافرتش از روی یک کتاب اسپانیایی که متن آن را در زبانهای دیگر از حفظ داشت، یاد گرفت.
اشلیمان هر بار تصمیم به یادگیری زبانی میگرفت ترجمهای از این کتاب را در آن زبان به دست میآورد و بدین ترتیب جمعا به چهارده زبان تسلط یافته بود.
اشلیمان در جوانی حافظهای ضعیف داشت، ولی با اشتغال به مطالعه فرهنگهای باستانی، ضرورت یادگیری زبانهای خارجی را احساس کرد. او با آموزش و پشتکار خود را آماده کرد تا بتواند یک متن 20 صفحهای را هر روز حفظ کند. وقتی که مطمئن شد که حافظهای قوی و استثنایی پیدا کرده است اقدام به تسریع آموزش زبان کرد. او در طی شش هفته به زبان روسی تسلط یافت که تصور میشود زبانی است که یادگیری آن برای خارجیان دشوار است.
باور کردن چنین قدرتی برای تسلط بر زبانهای خارجی، آن هم در میانسالی، حتی برای زبانشناسان دشوار است. در قرن هفدهم میلادی، دانشجویی فنلاندی را به خاطر سرعت باور نکردنیاش در آموزش زبان خارجی به محاکمه کشیدند، زیرا بدون کمک شیطان این امر غیرممکن به نظر میرسید. کلیسا محکومیت او را تایید کرد و او به خاطر اینکه " در مالکیت شیطان قرار داشت " به مرگ محکوم شد.
این عمل وحشیانه خود دلیل دیگری بر این باور شایع در گذشته است که تسلط بر زبانهای خارجی کاری فوقالعاده دشوار است.
به هر حال، افراد بسیاری وجود دارند که " چند زبانه " نامیده میشوند. این افراد به دهها زبان تسلط دارند.
کاردینال جوزپه مزوفانتی (1774 – 1849) بیش از صد زبان میدانست.
زبانشناسان آلمانی شاتز از اهالی فرانکفورت به 270 زبان سخن میگفت؛ راسک دانمارکی، اهل کپنهاک که جهانگرد بود 230 زبان میدانست و 28 فرهنگ لغت تدوین کرده بود. پرفسور گسترمان که در سال 1961 در آلمان دموکتراتیک درگذشت به 123 زبان سخن میگفت و پرفسور تالیوانی استاد معاصر ایتالیایی نیز همین توانایی را دارد. یکی از اهالی مسکو به نام ایگور درو وتسکی نزدیک به همین تعداد زبان زنده و مرده میدانست و پرفسور زالینیاک از دانشگاه مسکو به 30 زبان تسلط دارد.
یکی از اهالی پاریس نیز بدان شهرت دارد که به فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، پرتغالی، نروژی، ترکی، روسی، صربی، یونانی، باسکی، بانتو و زبان بومیان شمال افریقا تسلط دارد. او قادر است بدون مراجعه به فرهنگ لغت به تمام زبانهای اروپایی و نیز لاتین، چینی، ژاپنی، فارسی، عربی، فنلاندی، زبانهای باستانی یونانی، آشوری و مصری مطالعه کند. سالی نمیگذرد که او حداقل یک زبان جدید را به کلکسیون خویش نیفزاید. عجیب اینکه وقتی از یک چند زبانه به نام کولپاچین پرسیدند که چند زبان میداند او پاسخ داد که نمیتواند به این پرسش پاسخ دقیقی بدهد .
ممکن است بگویید که این افراد از قدرتهای طبیعی استثنایی در یادگیری زبان برخورداند. البته منکر استعداد نمیتوان شد و استعداد امری مهم است، ولی "استعداد زبان " را تنها عده معدودی از افراد دارا نیستند. تمام کودکان قادرند زبانهای خارجی را به سادگی و با قدرتی شگرفت جذب کنند . در جوانی نیز یادگیری زبان معمولا آسان است. پس از تسلط بر روش آموزش زبان و به کارگیری آن با پشتکار و اشتیاق سرعت شما میتواند شگفتآور باشد.
" چند زبانهها " در این امر هم عقیدهاند که خجالتی نباید بود. وقتی که زبانی را میآموزید هیچ چیز نباید شما را از بیان اندیشه در آن زبان باز دارد.
شرط دوم کنجکاوی گستاخانه است. همیشه هر پرسشی که دارید از هر کسی بپرسید، سعی کنید با گویندگان آن زبان و کسانی که در زبان آموزی به شما کمک میکنند حداکثر ارتباط را برقرار کنید.
سوم، گرچه ممکن است عجیب به نظر آید، باید بیشتر به موسیقی گوش دهید تا قدرت شنیدن شما بهبود یابد. خوب شنیدن به بیان شمرده و تلفظ کلمات در زبان خارجی کمک بسیاری میکند.
تعداد بازدید ها: 40159