آل میکال
«451-99ق/ 1059 718 م»
از خاندانهای برجسته ایرانی که نام آوران آن افزون بر سه سده در عرصه سیاست و فرهنگ به مقامات بلندی دست یافتند. به تصریح بیشتر منابع، نسبت این خانواده که از دودمانهای کهن ماوراءالنهر بود، به
بهرام گور، پادشاه ساسانی میرسد. نیاکان آنان از شاهان ناحیه سغد بودند که به هنگام تسخیر این منطقه توسط اعراب به اسلام گرویدند و در سده سوم ق / 9 م در نیشابور سکونت گزیدند و پس از چندی برای سالیان دراز ریاست این شهر را در دست گرفتند. از میان افراد منتسب به این خاندان، دانشمندان، شاعران، ادیبان و محمد ثانی پدید آمدند. پس از ظهور عزنویان، گروهی از آنان به غزنین فرا خوانده شدند و در دربار غزنه به مقاماتی دست یافتند. آنگاه در اواخر پادشاهی
محمود غزنوی، حسنک، برجستهترین فرد سیاسی این دودمان به مقام وزارت نائل آمد.
به نوشته ابوالحسن بیهقی، نام یکی از اجداد مشهور این خاندان، دیواستی و لقب وی سور بوده است. در میان اسنادی که خاورشناس روسی، آ . آ. فریمان در 1933 م ضمن کاوشهای خود در منطقه
کوه مغ به دست آورد، نامهای به دو خط و زبان سغدی و عربی کشف شد که آن را دیواستی به جراح بن عبدالله حکمی که در 99 ق / 718 م از سوی عمر بن عبدالعزیز ، خلیفه اموی ، فرمانروای خراسان و ماوراءالنهر بود، نوشته است. دیواستی در این نامه، خود را سلمان خوانده و نسبت به حاکم خراسان اظهار طاعت کرده است. در 104 ق / 722 م میان سعید بن عمر و حرشی فرمانروای خراسان که در حوالی فرغانه به غزا مشغول بود و دیواستی که در این هنگام حاکم محلی
سمرقند بود، نبردی درگرفت . دیواستی که در مقام ضعف بود، خود را تسلیم کرد و سعید بن عمر به رغم قولی که داده بود، او را کشت و سرش را به عراق و دست چپش را به طخارستان نزد
سلیمان بن ابی اسری فرستاد. عمر بن هیبره ، والی عراق، از قتل دیواستی خشمگین شد و سعید ابن عمر را از حکومت خراسان برکنار کرد. از آن پس از بازماندگان دیواستی در سغد خبری در دست نیست. ظاهرا" آنان از سرزمین مادی خود کوچ کردهاند. از میانه سده سوم ق / 9 م به تدریج نام و نشان آنان دیگر بار در صحنه سیاسی عصر پدیدار شد. از زندگی میکال بن عبدالواحد، نیای صاحب نام این خاندان اطلاعی در دست نیست. ولی دو فرزند او شاه بن میکال و محمد بن میکال که در حوادث سده سوم ق / 9 م نقشی داشتند، منابعی در دست است.
از میکالیان طی سه سده، دانشمندان، شاعران، محدثان، ادیبان و سیاستمدارانی برخاستند که آوازه آنان به زودی و گاه در زمان حیات خودشان به دور دست ترین نواحی جهان اسلام رسید. آنان سالیان دراز، ریاست شهر نیشابور را در اختیار داشتند. و از این طریق با طاهریان،
سامانیان، و سرانجام با
غزنویان ارتباط یافتند و به خدمت آنان در آمدند. همچنین یک تن از این خاندان به وزارت
سلجوقیان رسید. اما پس از استقرار سلجوقیان در ایران و با کاسته شدن اهمیت خراسان، از اعتلای این دودمان نیز به سرعت کاسته شد و از آن پس شخصیت نام آوری در میان این خاندان ظهور نکرد، افراد این خاندان در برابر تحولات سیاسی و شرایط عصر، از خود به خوبی انعطاف نشان میدادند و بدین ترتیب امتیازات خود را حفظ میکردند. هر چند پایگاه اصلی میکالیان، نیشابور بود ، اما با راه یافتن به تشکیلات حکومتی شاهان وقت خراسان، از طاهریان تا سلجوقیان، جایگاهی ویژه یافتند.
مطالب مرتبط با موضوع :