معنای وهمیات
وهمیات یکی از انواع
مواد قیاس است .
منظور از وهمیات، قضایای وهمی، یعنی
قضایای کاذب و دروغی است که
قوه وهم برخلاف
عقل، آن ها را می پذیرد و با قوت به آن ها حکم می کند؛ به گونه ای که خلاف آن ها را حتی اگر
برهان بر آن اقامه شود، نمی پذیرد.
در چنین مواردی عقل به نتیجه برهان ایمان می آورد، اما وهم مخالفت کرده و همچنان به آن قضایای کاذب ایمان دارد.
از این رو وهمیات از جمله قضایایی است که برای آدمی اعتقاد آور است.
برای مثال، این قضایا را می توان از قضایای وهمی به شمار آورد:
"تاریکی وحشت آور است و به من ضرر می زند"
"انسان مرده برای من خطرناک و مضر است"
به عنوان نمونه، وهم غالب انسان ها را از تاریکی وحشت دارد و از آن می ترسد؛ در حالی که نزد عقل، مکان تاریک همان مکان روشن است و عقل فرقی میان آن دو قائل نمی شود.
و یا مثلا بیشتر مردم از انسان مرده می ترسند، در حالی که جسم بی جان نه حرکتی دارد و نه ضرری می رساند؛ اما به رغم توجه انسان به این حکم بدیهی عقل، وهم آن را انکار کرده و نمی پذیرد.
قوه وهم
وهم یا قوه وهم نزد قدما، عبارت است از:
"ادراک معنی جزئی متعلق به امر محسوس" و مرتبه آن، بالاتر از مرتبه حس و خیال است؛ یعنی این قوه
معانی غیر محسوس موجود در محسوسات جزئی را در می یابد. مانند "خیر و شر" و "مخالف و موافق" و "وحشتناک" و ... .
اما وهم معنایی دیگر نیز دارد:
وهم عبارت است از هر خطایی در ادراک یا
استدلال؛ مشروط به این که گرفتار شدن انسان در آن، ناشی از این باشد که فریب ظواهر را می خورد. (پندار های حواس)
مثلا کسی که چوبی را که در آب فرو رفته نگاه می کند، شکسته و کج می پندارد و اگر حکم کند که چوب واقعا کج است، در قوه وهم خود گرفتار شده است؛ زیرا قوه وهم اوست به کجی چوب حکم می کند.
دلیل کاذب بودن وهمیات
از دیگر قضایای وهمی می توان قضیه های "هر چه محسوس نباشد، موجود نیست" و "هر موجودی باید مکان و وضع خاصی داشته باشد" را ذکر کرد.
در این باره می دانیم که عقل انسان وجود موجوداتی غیر محسوس (مانند
خدا و
فرشتگان ) را اثبات می کند ؛ اما قوه وهم نمی تواند این امر را بپذیرد. چرا؟
دلیل این امر آن است که قوه وهم پیرو و فرمانبردار حس بوده و در قید و بند آن گرفتار است. این قوه در احکام خود، تابع
محسوسات است و هرگز خلاف آن را القا نمی کند.
از این رو آنچه را که حس نمی پذیرد، وهم نیز نمی پذیرد؛ و هنگامی که عقل به چیزی خلاف حس می رسد، وهم از قبول آن سرباز می زند؛ مگر آنکه آن را در قالب امور محسوس در آورد.
اساسا قوه وهم، همه چیز را با محسوسات قیاس می کند و جز امر حسی، چیزی در آن نمی گنجد.
جرجانی در کتاب "تعریفات" خود، وهمیات را این گونه تعریف می کند:
وهمیات قضایای کاذبی است که وهم به وجود آن ها در امور غیر محسوس حکم می کند.
به عبارت دیگر وهم از حد خود تجاوز می کند و احکام خاص امور محسوس را شامل امور معقول نیز می سازد. قضایای وهمیه مانند "هر موجودی دارای مکان است" درباره اجسام و امور محسوس صادق است، اما درباره معانی و امور معقول صادق نیست.
مثلا امور نفسانی از قبیل عشق، کینه و نیز نفس با اینکه موجود هستند، فضایی را اشغال نمی کنند و احتیاج به مکانی ندارند.
البته ممکن است که گاهی احکام وهم و احکام عقل با هم موافق باشند و به همین دلیل، همه وهمیات باطل نیست.
مثلا قوه وهم (تحت تسلط حس) حکم می کند که "دو جسم نمی توانند در یک مکان باشند"؛
و یا حکم می کند که "یک جسم ممکن نیست در یک لحظه در دو مکان باشد"؛
که این دو احکام، مورد قبول عقل نیز می باشند.
دلیل قدرت وهمیات و تاثیر آن بر انسان
باید توجه داشت که قدرت قوه وهم و وهمیات در ذهن بسیار شدید و قوی است و وهمیات نادرست با این که توسط عقل باطل اعلام می شوند، از ذهن آدمی بیرون نمی روند.
یکی از دلایل این امر آن است که آدمی در بدو پیدایش بیشتر تحت نفوذ و قدرت حس و وهم است؛ زیرا حس و وهم پیش از عقل در انسان تحقق می یابند و بر او حکومت می کنند.
به همین دلیل ذهن از آغاز با احکام حسی و وهمی مانوس می شود و هنگامی که نوبت ظهور عقل فرا برسد، برای انسان سخت است که خود را از سیطره قدرت حس و وهم برهاند.
بر همین اساس، یعنی تسلط قوه وهم، اکثر انسان ها نمی توانند امور غیر حسی و
مجرد از زمان و مکان را (بدان گونه که عقل می پذیرد) بپذیرند و حتی اگر امری غیری حسی مانند خدا را بپذیرند، تحت تسلط همین قوه وهم، خداوند را در قالب امری جسمانی و دارای مکان تصور می کنند.
حاصل آنکه قضایای وهمی محض یا وهمیات، قضایای کاذب و دروغی به شمار می روند که هیچ بهره ای از حقیقت ندارند، اما انسان بدان ها اعتقاد دارد.
مورد استفاده وهمیات در
مغالطه است و از این رو در
صناعت سفسطه یا مغالطه از وهمیات استفاده فراوان می شود.
منابع
- فرهنگ فلسفی
- منطق مظفر، جلد 2، صفحه 152 - 149
- کلیات منطق صوری، صفحه 372 و 370