فایده بحث
مطالعه لهجههای گوناگون یک لغت و زبان از نظر
واژه شناسی از مهمترین راههایی است برای شناسایی و دانستن و تغییرات یک زبان، تا بوسیله آن ابهامات یک لفظی را از نظر عقلی و روانی و اجتماعی برطرف کنیم، علاوه بر آن علی الخصوص در حوزه
قرآن شناسی، مطالعه پیرامون قرائت قرآن از نظر دینی و تاریخی و علمی بسیار مفید بوده و همچنین از جنبه مطالعه و فهم خود قرآن، تاریخ و کیفیت نزول آن ضروری بنظر میرسد. یک نکته دیگر اینکه هر چند عامل منحصر به فرد اختلاف قرائتها، لهجهها نمیباشد اما اختلاف لهجهها را میتوان یکی از علل اختلاف قرائتها دانست.
معنی قرائت
قرائت در لغت که جمع آن قرآات میباشد مصدر قرا است که طبق نظر محققان، عرب در آغاز معنی تلاوت را از قرائت درک نمیکرد، چرا که ظاهرا این کلمه از زبان آرامی گرفته شده و در طول زمان به معنی تلاوت در زبان عربی رایج گشته است، از نظر اصطلاحی نیز به معنی طرق و روایات قرآنی است که با اسناد به ثبوت رسیده تا عمل به آن لازم الاتباع باشد. به عبارت سادهتر قرائت، در اصطلاح روشهای مختلف قرآن خواندن است که توسط روایات صحیح به ما رسیده است پس قرآات همان طرق و روایات قرآنی است که با سند صحیح به ثبوت رسیده تا عمل به آن لازم الاتباع باشد.
لازم به یادآوری است که جمع بودن قرائت نشان دهنده تنوع قرائت و اختلاف قرائت میباشد و بهتر است بدانیم که روایت و نقل و اسناد از اجزا معتبر در تعریف قرائت میباشد اعم از اینکه روایت،
متواتر،
مشهور،
آحاد،
شاذ یا
موضوع باشد و همچنین بهتر است بدانیم که هر روشی که ممکن است قرآن را بدان تلاوت نمود و مستند به روایت و نقلی نباشد هر چند از نظر لغت و زبان عربی صحیح باشد، علماء قرائت آن را از قرآآت بشمار نمیآورند.
آیا اظهار نظر علمی در قرائت جایز است؟
جواب سوال منفی است با توضیح اینکه، تعصب وپای بند بودن برخی از علما صرف و نحو عربی به دستورات و صناعت و فن خود، آنها را معتقد کرد که هر قرائتی که مطابق با قواعد عربی باشد، صحیح میباشد اگر چه از طریق رویات و نقل به ما نرسیده باشد. در حالیکه هر طریق و روشی که مستند به قواعد باشد و نتوان آنرا مبتنی بر نقل و روایتی نمود شامل معنی اصطلاحی قرائت نخواهد بود و اتفاقا علما قرائت این دست از علما صرف و نحو را شدیدا مورد انتقاد قرار دادهاند.
رابطه قرائت با کتابت
برای روشن شدن مطلب فوق نیازمند روشن نمودن رابطه قرائت با کتابت هستیم و آن اینکه رسم و کتابت و نوشتن قرآن غیر از قرائت و خواندن آن است زیرا ماخذ قرائت، روایت و اسناد است ولی ماخذ رسم و کتابت همان روش و طرقی است که در نوشتن معمول بوده است. بنابراین ما موظیفیم آیات قرآنی را همانطور که برای ما نقل شده است، قرائت کنیم نه بر اساس رسم الخط و کتابت آن، زیرا هر وقت ما ملاک قرائت قرآن را رسم الخط و کتابت آن بدانیم ممکن است احیانا آیات و کلمات قرآنی را بگونهای تلاوت کنیم که از
پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و امام نقل نشده است. به همین دلیل، باید گفت که اساس و پایه، قرائت است و رسم الخط و کتاب قرآن مبتنی بر قرائت است.
نزول قرآن بر هفت حرف درست نیست.
دانشمندان اهل سنت بر اساس حدیثی از پیغمبر (که قرآن بر هفت حرف نازل شد) قرائتهای مختلف را صحیح میدانند در حالیکه عده زیادی از
دانشمندان شیعه روایت نزول قرآن بر هفت حرف را قبول ندارند زیرا آن را مخالف با روایت صحیح
زراره از
امام صادق علیه السلام میدانند که فرموده قرآن یکی است و از جانب خداوند یگانه نازل گشته و اختلاف در آن از ناحیه راویان و نقل کنندگان قرآن است. و
حاج میرزا حسین نوری مینویسند که اخبار فراوانی در طرق شیعه وجود دارد که قرآن بر یک حرف و یک وجه نازل شده و در آنچه بر پیغمبر نازل شده هیچگونه اختلافی وجود ندارد. از
فضیل بن یسار نیز نقل است که به امام صادق علیه السلام عرض کردم مردم میگویند قرآن بر هفت حرف نازل گردیده آیا صحیح است؟ امام فرمودند: دشمنان خدا دروغ گفتند بلکه قرآن بر یک حرف و از جانب یک خدا نازل گردیده است. این حدیث نزول قرآن بر هفت حرف فقط در میان سنیان مشهور میباشد و
امام رضا علیه السلام نیز آنرا تکذیب کردهاند.
عوامل موثر در بوجود آمدن اختلاف قرآآت
لازم به ذکر است که اختلاف قرائتها، غالبا از مسائلی است که پس از نزول وحی به خاطر طرز
نگارش قرآن پدیده آمده زیرا در ابتدای نگارش قرآن اولا حرکه گذاری نبوده و ثانیا کلمات مشابه به دلیل عدم حرکه گذاری از هم جدا نمیشدند و این آشکار است که نبودن حرکه و نقطه و سکون در کلمات، در کیفیت تکلم کلمات موثر بوده و میتواند عامل اختلاف بویژه در کلماتی باشد که از نظر شکل مثل هم نوشته میشوند، باشد. بخشی دیگری از اختلاف قرائت نیز شامل توضیحاتی است که عدهای از نویسندگان قرآن چون میدیدند معنی کلمهای روشن نیست مینوشتند که بعدها اینها به صورت متن قرآن در میآمد. قسمت دیگری از اختلاف قرائتها نیز مربوط به استعمال کلماتی است که گاهی با کلمه دیگر هر چند از نظر ظاهر کلمه مختلفند اما از نظر معنی فرقی با هم ندارند و عدهای دیگر مربوط به کلماتی است که هم از نظر لفظ وهم معنی متفاوت هستند. اما همچنانکه یادآور شدیم قرائتهایی بر ما مستند میباشند که از طریق پیامبر صلی الله علیهوآله یا امام معصوم علیه السلام به ما رسیده باشد و گرنه صحت آن قرائت مورد اشکال است.
پس از مقدمه فوق اکنون به بیان قرا معروف میپردازیم:
- قاریان صدرالسلام: عده ای از صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیهوآله در قرائت قرآن از شهرت خاصی برخوردار گشتند تا جائیکه به مقام استادی نیز در قرائت دست یافتند این تعداد از افراد قرائتهای مختلف را که مورد تائید پیامبر بود آشنائی داشتند و به تعلیم قرائت قرآن میپرداختند این قاریان، که قرائت را مستقیما از پیامبر اکرم اخذ نموده بودند سعی میکردند معارف و اطلاعات خود را در اختیار دیگران نیز قرار دهند، قاریانی مانند ابنعباس، ابن مسعود و غیره تا حدئیکه توانستند شخصیتهای بر جستهای در قرائت قرآن کریم تربیت کردند.
- تابعین: قاریان مشهور در مدینه شامل سعید بن مصیب، عروه، سالم، عمربن عبدالعزیز، سلیمان بن یسار، ابن شهاب زهری و امثال اینها
- قاریان مشهور در مکه: عبیدبن عمیر، عطا بن ابی رباح، طاووس، مجاهد، ...
- قاریان مشهور کوفه: علقمه، اسود، مسروق، عبیده و...
- قاریان مشهور بصره: ابوعالیه، ابورجا، ابوالاسود دوئلی، نصربن عاصم، یحیح بن یعمر.
- قاریان مشهور شام: مغیره بن ابی شهاب محمد مخزومی، خلیفه بن سعد.
پس از دوره
صحابه و
تابعین گروهی از مسلمین، موضوع قرائت قرآن را سرلوحه کارشان قرار داده و فقط به قرائت قرآن روی آوردند تا حدئیکه به عنوان استاد قرآنی برجسته گردیدند به حدی که مردم از مناطق دور برای آموزش قرائت به سراغ این افراد میآمدند. اولین کسی که در این درباره کتابی نوشت شاگرد
امام سجاد علیه السلام بنام
ابان بن تغلب بود و پس از او
حمزةبنحبیب زیارت و بعد از او ابوعبیده به عنوان اساتید قرائت میباشند. و گروهی دیگر در فن قرائت چنان ماهر و استاد گشتند، که حتی شغل گروهی از آنها بحث و بررسی قرائت بوده است که این افراد در شهرهای مختلف عبارتند از:
در مدینه: ابوجعفر یزیدبن قعقاع، شیبة بن نصاع و نافع بن ابی نعیم.
مکه: عبدالله: بن کثیر، حمید بن قیس اعرج، محمد بن ابی محصین.
کوفه: یحیی بن و ثاب، عاصم بن ابی النجود، سلیمان بن اعمش، کسائی.
بصره: عبدالله بن ابی اسحق حضرمی، عیسی بن عمر، ابوعمر بن علما.
شام: عبدالله بن عامر، عطیة بن قیس کلابی.
قراء سبعه
که از این گروه، هفت نفر در قرائت دارای معروفیت و حسن شهرت خاصی شدند که به قرّا سبعه معروف میباشند که در زیر بطور مختصر به بیان تک تک اینها میپردازیم.
نافع
نافع فرزند عبدالرحمان ابن ابی نعیم است ابن جزری گوید یکی از قاریان و دانشمندان هفتگانه میباشد مردی مورد اعتماد است و صالح، اصالتا اصفهانی است، وی قرائت را به عدهای از
تابعین مدینه عرضه داشته و از آنان فرا گرفته است. که قرائت وی را دو نفر به نامهای قالون که نامش عیسی فرزند ضیاء بن وردان است و ورش که نامش عثمان بن سعید است روایت کردهاند. اما ظاهرا ایشان با وجود استادی در قرائت، در حدیث موقع و مقام خاصی ندارد.
عبدالله بن کثیر مکی
وی از اهالی
مکه بوده، اصالتا ایرانی میباشد. قرائت خود را به عبدالله بن مسائل و مجاهد و درباس غلام ابن عباس عرضه نموده و آنها نیز تائید کردهاند. علی بن مدینی گوید او مورد اعتماد و وثوق است و بنابر مشهور قرائت را از مجاهد یاد گرفته است. قرائتش را دو نفر بنامهای بزی که احمد بن محمد بن عبدالله که صلا ایرانی و اهل همدان بوده و قنبل فرزند محمد که اهل مکه میباشد نقل کردهاند.
عاصم بن ابیالنجود کوفی
وی اهل کوفه است و قرائت را زر بن جیش و ابوعبدالرحمان سلمی و ابوعمرو شیبانی عرضه نموده و از آنان فرا گرفته است. قرائت وی را دو نفر بدون واسطه نقل کردهاند که عبارتند از
حفص که حفص بن سلیمان از قبیله اسد و ربیب (فرزند همسر) عاصم بوده در نقل حدیث حافظه خویی نداشته اما در قرائت مورد اعتماد میباشد. و ابوبکر، ابوبکر نیز فرزند عیاش بن سالم حناط از قبیله سعد است، و قرائتش را سه بار بر عاصم عرضه داشته وهمچنین بر عطا بن سالم و اسلم منقری نیز عرضه نموده است.
حمزه کوفی
وی فرزند حبیب بن عمارة بن اسماعیل، از اهل کوفه و قبیله تمیم میباشد. قرائت را بر سلیمان بن اعمش و حمران بن اعین عرضه داشته و فرا گرفته است. قرائت ایشان را دو نفر به نامهای خلف و خلاد بن خالد روایت نمودهاند.
کسائی کوفی
نامش علی فرزند حمزة بن عبدالله از قبیله اسد مشهور به
کسائی است که اجدادش ایرانی است، قرائت را از حمزه یاد گرفته و نیز چهار بار قرائت خود را بر وی عرضه داشته و در قرائت تنها به حمزه اعتماد میکرد. قرائتش را دو نفر به نامهای لیث بن خالد و حفص بن عمر دوری روایت کردهاند.
ابوعمر بصری
نامش زبان فرزند علاء بن عمار مازندرانی از اهالی بصره است، قرائت را در مکه و مدینه یاد گرفته، همچنین در کوفه و بصره نیز از افراد زیادی قرائت را اخذ کرده تا حدی که در میان قاریان هفتگانه، کسی از نظر تخصص بر او سبقت نمیگیرد. از قرن پنجم به بعد مردم شام قرائت وی را پذیرفتهاند. قرائت وی را دو نفر به نامهای دوری و سوسی با واسطه یحیی بن مبارک روایت کردهاند.
عبدالله بن عامر دمشقی
کنیهاش ابوعمران و ملقب به یحصبی است که قرائت را از مغیرة بن ابی شهاب فرا گرفته است. قرائت وی را نیز دو نفر با چند واسطه نقل نمودهاند که عبارت است از هشام و ابن ذکوان.
البته علاوه بر هفت قاری مشهور ذکر شده دانشمندان علوم قرآنی سه تن دیگر را به عنوان استاد قرائت نام میبرند، که بر ترتیب زیر است:
خلف بن هشام
وی از قبیله اسد و فرزند هشام بن ثعلب بزاز و اهل بغداد است، یکی از دو راوی قرائت حمزه میباشد، در ده سالگی حافظ قرآن بوده و از سیزده سالگی به قرائت روی آورده است و از وی دو نفر به نامهای اسحاق و ادریس قرائت را روایت کردهاند.
یعقوب بن اسحاق
ظاهرا قرائت را بر سلام وشهاب بن شریفة مجاشعی عرضه کرده است که شهاب نیز قرائت را بر
ابی الاسود دوئلی و او نیز بر
حضرت علی علیه السلام عرضه نمود است. از وی دو نفر بنامهای رویس و روح قرائت را روایت کردهاند.
یزیدبن قعقاع
قرائت را بر عبدالله بن عیاش بن ابی ربیعه و عبدالله بن عباس و ابیهریره عرضه نموده که
ابیهریره نیز قرائت را از
ابیبنکعب فرا گرفته و دو نفر به نامهای عیسی و ابن جماز قرائتش را روایت کردهاند. و علاوه بر آنها چهار نفر دیگر نیز بنامهای
حسن بصری، ابن محیصن و یحیی بن مبارک یزیدی و شنبوذی نیز جز اساتید قرائت میباشند.
حجیت قرآات
و آخرین مطلب اینکه اکثریت علماء شیعه و سنی درباره جواز قرائت بر طبق یکی از قرئتهای هفتگانه، ادعای اجماع نمودهاند و حق مطلب این است که هر قرائتی که از طرف پیامبر و امامان نقل شده باشد، جائز میباشد. و بر اساس راهنمایهای امامان، بدون هیچ تردید هر یک این قرائت متداول برای خواندن نماز کافیست و روایتی نقل نشده که امامان، شیعه را از خواندن این قرائت معرف (هفتگانه) نهی کنند، بلکه بر عکس فرمودهاند همچنانکه که مردم میخوانند شما نیز همانطور بخوانید. فقط قرائت ما باید شاذ نباشد و به طور کلی اینکه قرائت قرآن چه در
نماز و چه در غیر آن، بر طبق هر یک از قرائت متعارف زمان اهل بیت پیامبر روا و جایز بوده ملاک عمل میباشد.
مباحث مرتبط
منابع
- سید محمد باقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهاردهم.
- سیدابوالقاسم خوئی، البیان، ترجمه محمد صادق نجمی و هاشم زاده هریسی، دانشگاه آزاد اسلامی خوی، چاپ پنجم.