اطلاع مستند و دقیقی از کم و کیف وقایعی که در طول مسیر طولانی کوفه تا شام برای حضرت سجاد علیه السلام اتفاق افتاده است به صورت مبسوط در دست نیست. این وقایع علی الاصول متعدد می باشد و در تواریخ به تعدای از آنها پرداخته شده است. گرچه ممکن است مستندات بعضی از این وقایع چندان قوی نباشد ولی به بعضی از آنها که مربوط به حضرت سجاد علیه السلام است اشاره ای می شود.
در یکی از منازل که آب قافله تمام شد، و راه گم شده بود اهل بیت عصمت و طهارت و من جمله حضرت سجاد علیه السلام دچار کم آبی شدید و تشنگی جانکاه می شوند؛ نوشته اند: «حضرت زینب در حالیکه امام سجاد علیه السلام را پرستاری می کردند با هم به کنار سایه شتری آمدند و نزدیک بود امام سجاد علیه السلام از شدت تشنگی جان بدهند.
حضرت زینب سلام الله علیها ایشان را باد می زدند و می فرمودند: ای برادر زاده، بر من دشوار است که تو را در این حال ببینم. (وقایع الایام خیابانی، تتمه مرحوم، صفحه 291، و والرمعه المساکیه ).
همچنین در منزلی به نام «عقلان »، شخصی به نام «زریر خزاعی » که جوان بازرگان و غریبی است در حالی که شهر را مزیّن می بیند و مردم را در حال شادی، شرح حال می پرسد و پس از اطلاع به سراغ هود بها می رود با مشاهده حضرت سجاد علیه السلام شروع به گریستن می کند سپس حضرت سجاد علیه السلام پس از سئوالاتی که از او می کنند از او می خواهند تا به حامل سر مقدس حضرت ابی عبدالله علیه السلام بگوید جلوتر برود تا مردم به آن بنگرند و بانوان در معرض تماشا قرار نگیرند.
«زریر» چنین می کند و با دادن 50 دینار خواسته حضرت را برآورده می سازد و در برگشت از حضرت می پرسد اگر حاجت دیگری دارید بفرمایید تا انجام دهم. و حضرت می فرمایند: اگر جامه ای داری برای زنها بیاور و او بلافاصله جامه های فراوانی حاضر می کند و زنها از آن استفاده می کنند.
و بعد که ماموران حفاظت غافله مطلع می شوند او را به شدت مضروب و مجروح می کنند تا بیهوش شود. (معالی السبطین، جلد 2، صفحه 128) هدیه جامه ای از خز به حضرت سجاد علیه السلام از طرف شخصی به نام یحیی که یهودی بوده است و با مشاهده تلاوت آیات قرآن توسط سر مبارک سید الشهداء علیه السلام متعجب و متنبه شده است، در منزلی به نام «حراّن » نیز گزارش شده است. (منتهی الامال، جلد اول، صفحه 305)
از اینها گذشته چند شعر نیز از حضرت زین العابدین _ علیه السلام _ در منزل «سیبور »، «بعلیک » و «
حلب » نیز روایت شده است که به این شرح است: در «سیبور » نقل شده است که حضرت اشعاری خواندند که از آن جمله این بیت است.
آلُ الرسول علی الاَقتابِ عارِیه و آل مروان سیری تَحتهم نُحب (3) (3- الدمعه المساکیه جلد 5، صفحه 67) آل رسول برشتران بی جهاز سوار شوند و آل مروان بر مرکبهای نجیب سوار شوند.
در «بعلیک » نقل شده است که چون حضرت سجاد علیه السلام بی حرمتی و انس و مردمان آن شهر را مشاهده کرد گریست و فرمود: و هو الزمان فلا تَفنی عجائبه من الکرام و ما تهدی مصائبه یا لیت شعری الی کم ذا تجاذبنا ضَونه و ترانا لم نجاذبه یری بنا فوق اقتاب بلاوظاء و سائق العیس یحمی عنه غاربه کاننا من اساری الروم بینهم کان ما قاله المختار کاذبه کفرتُم بر رسول الله و یحکم فکنتم مثل ما ضلت مذاهبه
(بحارالانوار، جلد 45، صفحه 127) این همان زمان است که شگفتیهایش از نظر بزرگان پایان پذیر نیست و مصائب آن نا مشخص است.
ای کاش می دانستم که مشغله های زمان تا به کجا ما را به دنبال خود می کشاند و می بینی که ما او را به خود نمی کشانیم؛ ما را بر شتران عریان و بی جهاز در هر شهر و دیاری می گردانند و کسانی از دنبال دارندگان مهار شتران را حمایت می کنند.
گویا ما در میان آنها چون اسیران رومیان و گویا آنچه را پیامبر فرموده نادرست بود! وای بر شما!! نسبت به رسول خدا کفر پیشه کردید و شمایان به گم کرده، راهی می مانید که راه ها را نمی شناسد.
و در شهر «حلب » نیز روایت شده است که حضرت سجاد _ علیه السلام _ گریستند و گفتند: لیت عقری هل عاقلُ فی الدیاجی بات من فجقه الزمان یناجی انا بخل الامام مابالُ حقی صانع بین عصبه الاعاج (1)
(1- الدمعه المساکیه، جلد 5 صفحه 65) ای کاش می دانستم که شخص خردمندی هست که در ظلمتها بیتوته کند و از سختیهای زمان زمزمه نماید.
من فرزند امام هستم، چه شده است که حق من بین این گروه کفّار ضایع شده است. چنانچه وقایعی که نقل شده است استناد صحیحی داشته باشد، نکته بسیار جالب و قابل توجه اهتمام بلیغ حضرت سجاد به حفاظت از حجاب و حرمت نوامیس اهل بیت _ علیهم اسلام _ است که چگونه از این درخواست خود را دور شدن عامل نگریستن چشمهای نامحرم به زنان و اطفال همراه خود قرار می دهند. و برای آنها روپوش و چادر طلب می کند.
آری اهتمام به حجاب و عفت از درسهای قطعی مکتب عاشورا است.
مراجعه شود به:
از کوفه به سوی شام
منابع:
بحارالانوار،ج 45،ص 127