اطلاع دقیقی از وقایعی که در طول مسیر طولانی کوفه تا شام برای حضرت سجاد علیه السلام اتفاق افتاده است، در دست نیست ولی به بعضی از آنها اشاره میشود:
در یکی از منازل که آب قافله تمام شد، و راه را هم گم کرده بودند، امام سجاد علیه السلام از شدت بیماری و تشنگی نزدیک بود جان بدهد.
حضرت زینب سلام الله علیها او را زیر سایه شتری نشاند و همچنان که بادش میزد، میگفت:« ای برادرزاده، برای من دشوار است که تو را در این حال ببینم.»
در منزلی به نام عقلان، شخصی به نام زریر خزاعی که جوانی بازرگان بود، در حالی که شهر را مزیّن میدید و مردم را شادمان، شرح حال اسرا را پرسید و پس از اطلاع از هویت آنان، به سراغ هودجها رفت. با مشاهده امام سجاد علیه السلام به گریه افتاد. حضرت سجاد علیه السلام از او خواست به سربازی که سر مقدس حضرت امام حسین علیه السلام را بر نیزه حمل میکرد، بگوید جلوتر برود تا مردم به آن نگاه کنند و چشم از زنان اهل بیت بردارند.
زریر 50 دینار به سربازان داد و خواسته امام را برآورده کرد، برگشت و پرسید:« اگر حاجت دیگری دارید بفرمایید تا انجام دهم.»
امام فرمود:« زنان لباس میخواهند.» زریر بلافاصله جامههای فراوانی حاضر کرد و برای زنها داد. سربازان از این کارش خبردار شدند و او را آن قدر زدند تا از هوش رفت.
یک مرد یهودی به نام یحیی نیز در منزلی به نام حراّن با مشاهده تلاوت آیات قرآن توسط سر مبارک سید الشهداء علیه السلام متعجب و متنبه شد و جامهای از خز را به حضرت سجاد علیه السلام هدیه داد.
در شهرهای سیبور، بعلیک و
حلب نیز امام زین العابدین علیه السلام با دیدن بیاحترامی مردم به اسرا و شادمانی آنان اشعاری با این مضمون خواند:
آل رسول برشتران بیجهاز سوار شوند و آل مروان بر مرکبهای آراسته.
این همان زمان است که شگفتیهایش از نظر بزرگان پایانپذیر نیست و مصائبش نامشخص است.
ای کاش میدانستم مشغلههای زمان تا به کجا ما را به دنبال خود میکشاند. میبینی که ما او را به دنبال خود نمیکشیم؛ ما را بر شتران عریان و بیجهاز در هر شهر و دیاری میگردانند و کسانی از آنان که مهار شتران را در دست گرفتهاند حمایت میکنند.
گویا ما در میان آنها چون اسیران رومیانیم و آنچه پیامبر فرموده نادرست بوده! وای بر شما! به رسول خدا کفر ورزیدید و شمایان به گمکردهای میمانید که راهها را نمیشناسد.
در شهر حلب نیز روایت شده است که امام سجاد علیه السلام گریست و گفت:« من فرزند امام هستم. چه شده است که حق من بین این گروه کفّار ضایع شده است.»
مراجعه شود به:
از کوفه به سوی شام
منابع:
بحارالانوار،ج 45،ص 127
(وقایع الایام خیابانی، تتمه مرحوم، صفحه 291، و والرمعه المساکیه ).
(معالی السبطین، جلد 2، صفحه 128)
(منتهی الامال، جلد اول، صفحه 305)
(3- الدمعه المساکیه جلد 5، صفحه 67)
(بحارالانوار، جلد 45، صفحه 127)