منو
 صفحه های تصادفی
بابر، سرداری سیاستمدار و کاردان
..دیگران
امام رضا علیه السلام و حفظ آبروی شیعه خراسانی
کانه آرایی
اینترنت و خانواده ها
آغاز پادشاهی شاه عباس
ابن شهر آشوب
پیامبر اکرم و ارسال سفیر به سرزمین های مجاور
اندازه گیری در دنیای نانومتر
روحیه همکاری در آموزش
 کاربر Online
161 کاربر online
تاریخچه ی: امام سجاد علیه السلام از کوفه تا شام

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:3
اطلاع دقیقی از وقایعی که در طول مسیر طولانی کوفه تا شام برای امام سجاد علیه السلام اتفاق افتاده است، در دست نیست ولی به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

1-در یکی از توقفگاه‌ها که آب قافله تمام شد و راه را هم گم کرده بودند، امام سجاد علیه السلام از شدت بیماری و تشنگی نزدیک بود جان بدهد.
حضرت زینب سلام الله علیها او را زیر سایه شتری نشاند و همچنان که بادش می‌زد، می‌گفت:
ای برادرزاده، برای من دشوار است که تو را در این حال ببینم.

2-در شهر عقلان جوانی بازرگان به نام زریر خزاعی وقتی شهر را مزیّن دید و مردم را شادمان، شرح حال اسرا را پرسید و پس از اطلاع از هویت آنان، به سراغ کاروان رفت. با مشاهده امام سجاد علیه السلام به گریه افتاد.
حضرت سجاد علیه السلام از او خواست به سربازانی که سر مقدس حضرت امام حسین علیه السلام را بر نیزه حمل می‌کردند، بگوید جلوتر بروند تا مردم به آن نگاه کنند و چشم از زنان اهل بیت بردارند.
زریر 50 دینار به سربازان داد و خواسته امام را برآورده کرد، سپس برگشت و پرسید:
« اگر حاجت دیگری دارید بفرمایید تا انجام دهم.»
امام فرمود:
زنان لباس و پوشش می‌خواهند. زریر بلافاصله جامه‌های فراوانی برای زنها فراهم کرد. سربازان خبردار شدند و او را آن قدر زدند تا از هوش رفت.


img/daneshnameh_up/5/5b/paint21.jpg




3-در شهری به نام حراّن یک مرد یهودی به نام یحیی با مشاهده تلاوت آیات قرآن توسط سر مبارک سید الشهداء علیه السلام متعجب و متنبه شد و جامه‌ای از خز را به حضرت سجاد علیه السلام هدیه داد.

4-امام زین العابدین علیه السلام در شهرهای سیبور، بعلبک و حلب با دیدن بی‌احترامی مردم به اسرا و شادمانی آنان اشعاری با این مضمون خواند:
آل رسول برشتران بی‌جهاز سوار شوند و آل مروان بر مرکب‌های آراسته. این همان زمان است که شگفتی‌هایش از نظر بزرگان پایان‌پذیر نیست و مصائبش نامشخص است.
ای کاش می‌دانستم مشغله‌های زمان تا به کجا ما را به دنبال خود می‌کشاند. ما را بر شتران عریان و بی‌جهاز در هر شهر و دیاری می‌گردانند و کسانی از آنان که مهار شتران را در دست گرفته‌اند حمایت می‌کنند.
گویا ما در میان آنها چون اسیران رومیانیم و آنچه پیامبر فرموده نادرست بوده! وای بر شما که به رسول خدا کفر ورزیدید.
شما به گم‌کرده‌ای می‌مانید که راه‌ها را نمی‌شناسد. من فرزند امام هستم. چه شده است که حق من بین این گروه کفّار ضایع شده است.



مراجعه شود به:


منابع:

  • بحارالانوار،ج 45،ص 127
  • وقایع الایام خیابانی، تتمه مرحوم، صفحه 291، و والرمعه المساکیه
  • معالی السبطین، جلد 2، صفحه 128
  • منتهی الامال، جلد اول، صفحه 305
  • الدمعه المساکیه جلد 5، صفحه 67
  • بحارالانوار، جلد 45، صفحه 127


اطلاع دقیقی از وقایعی که در طول مسیر طولانی کوفه تا شام برای حضرت سجاد علیه السلام اتفاق افتاده است، در دست نیست ولی به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

در یکی از منازل که آب قافله تمام شد، و راه را هم گم کرده بودند، امام سجاد علیه السلام از شدت بیماری و تشنگی نزدیک بود جان بدهد. حضرت زینب سلام الله علیها او را زیر سایه شتری نشاند و همچنان که بادش می‌زد، می‌گفت:« ای برادرزاده، برای من دشوار است که تو را در این حال ببینم.»

در منزلی به نام عقلان، شخصی به نام زریر خزاعی که جوانی بازرگان بود، در حالی که شهر را مزیّن می‌دید و مردم را شادمان، شرح حال اسرا را پرسید و پس از اطلاع از هویت آنان، به سراغ هودج‌ها رفت. با مشاهده امام سجاد علیه السلام به گریه افتاد. حضرت سجاد علیه السلام از او خواست به سربازی که سر مقدس حضرت امام حسین علیه السلام را بر نیزه حمل می‌کرد، بگوید جلوتر برود تا مردم به آن نگاه کنند و چشم از زنان اهل بیت بردارند.
زریر 50 دینار به سربازان داد و خواسته امام را برآورده کرد، برگشت و پرسید:« اگر حاجت دیگری دارید بفرمایید تا انجام دهم.»
امام فرمود:« زنان لباس می‌خواهند.» زریر بلافاصله جامه‌های فراوانی حاضر کرد و برای زنها داد. سربازان از این کارش خبردار شدند و او را آن قدر زدند تا از هوش رفت.

یک مرد یهودی به نام یحیی نیز در منزلی به نام حراّن با مشاهده تلاوت آیات قرآن توسط سر مبارک سید الشهداء علیه السلام متعجب و متنبه شد و جامه‌ای از خز را به حضرت سجاد علیه السلام هدیه داد.

در شهرهای سیبور، بعلیک و حلب نیز امام زین العابدین علیه السلام با دیدن بی‌احترامی مردم به اسرا و شادمانی آنان اشعاری با این مضمون خواند:
آل رسول برشتران بی‌جهاز سوار شوند و آل مروان بر مرکب‌های آراسته.
این همان زمان است که شگفتی‌هایش از نظر بزرگان پایان‌پذیر نیست و مصائبش نامشخص است.
ای کاش می‌دانستم مشغله‌های زمان تا به کجا ما را به دنبال خود می‌کشاند. می‌بینی که ما او را به دنبال خود نمی‌کشیم؛ ما را بر شتران عریان و بی‌جهاز در هر شهر و دیاری می‌گردانند و کسانی از آنان که مهار شتران را در دست گرفته‌اند حمایت می‌کنند.
گویا ما در میان آنها چون اسیران رومیانیم و آنچه پیامبر فرموده نادرست بوده! وای بر شما! به رسول خدا کفر ورزیدید و شمایان به گم‌کرده‌ای می‌مانید که راه‌ها را نمی‌شناسد.
در شهر حلب نیز روایت شده است که امام سجاد علیه السلام گریست و گفت:« من فرزند امام هستم. چه شده است که حق من بین این گروه کفّار ضایع شده است.»


مراجعه شود به:

از کوفه به سوی شام

منابع:

بحارالانوار،ج 45،ص 127
(وقایع الایام خیابانی، تتمه مرحوم، صفحه 291، و والرمعه المساکیه ).
(معالی السبطین، جلد 2، صفحه 128)
(منتهی الامال، جلد اول، صفحه 305)
(3- الدمعه المساکیه جلد 5، صفحه 67)
(بحارالانوار، جلد 45، صفحه 127)



تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 پنج شنبه 29 تیر 1385 [11:15 ]   8   رضا معرب      جاری 
 پنج شنبه 29 تیر 1385 [11:08 ]   7   رضا معرب      v  c  d  s 
 یکشنبه 01 آبان 1384 [06:52 ]   6   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 یکشنبه 01 آبان 1384 [06:51 ]   5   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 چهارشنبه 11 آذر 1383 [05:06 ]   4   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 چهارشنبه 11 آذر 1383 [03:09 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 سه شنبه 10 آذر 1383 [13:36 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 شنبه 11 مهر 1383 [07:26 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..