حبابه والبیه میگوید:
از
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پرسیدم:«دلیل و نشانه
امامت شما چیست؟»
امام به سنگ کوچکی اشاره کرد و فرمود:«آن سنگ را به من بده.»
و با خاتم انگشتر خود مهری بر آن زد. مهر بر سنگ نقش بست.
آن گاه فرمود:«ای حبابه، هر گاه کسی ادعای امامت کرد و همان طور که من بر سنگ مهر زدم، مهر زد و مهرش بر سنگ حک شد، امام است و اطاعت او واجب است.»
پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام، نزد
حسن بن علی علیه السلام رفتم. او در همان محل پدرش نشسته بود و و مردم از او سوال میکردند.
امام رو به من کرد و فرمود:«ای حبابه! چه همراه خود داری؟»
من سنگ را به امام دادم و امام مهری بر آن زد، همان گونه که امیرالمؤمنین علیه السلام بر آن مهر زده بود .
پس از شهادت امام مجتبی، در
مسجد پیامبر به حضور
حسین بن علی علیه السلام رسیدم. امام نزدیک آمد و به من خوشامد گفت و فرمود:«آیا خواهان دلیل امامت من هستی؟»
گفتم:«آری، سرورم.»
فرمود:«آنچه با خود داری به من بده!»
آنگاه سنگ را از من گرفت و برای من بر آن مهر زد.
حبابه آنقدر عمر که زمانی که برای مهر امامت به محضر حضرت امام سجاد رسید 130 سال عمر داشت و پیر و ناتوان شده بود. امام برای او دعا کرد و او
جوان شد و عمرش ادامه پیدا کرد و تا دوران امامت
حضرت رضا علیه السلام نیز زنده ماند. او 9 سال پس از امامت حضرت امام رضا، و حدودا در 235 سالگی، از دنیا رفت.
منابع:
بحار الانوار، ج 25، ص 175، حدیث 1و2- کمال الدین، ص297.