کنیه سعد بن معاذ، ابوعمرو بود و پدرش معاذ و مادرش کبشه نام داشتند. سعد حدود 32 سال قبل از هجرت، در طایفه «بنی عبد الاشهل» از
قبیله اوس در شهر
مدینه در خانواده ای بزرگ به دنیا آمد. پدرش قبل از اسلام از دنیا رفت ولی مادرش تا زمان نبوت پیامبر اسلام زنده ماند و مسلمان شد.
او دارای سه خواهر و پنج برادر به نامهای عمرو، اوس، زید و حارث بود. برادران وی در جنگهای اسلامی در سپاه پیامبر حضور داشتند و یکی از آنها، اوس بن معاذ، در
حادثه بئر معونه به شهادت رسید .
سعد مردی مدبر و شجاع و شخصیتی بانفوذ در میان قبیله خود بود. از این رو در همان دوران جوانی به مقام ریاست قبیله اوس برگزیده شد. سعد بن معاذ با هند، دختر سماک، ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نامهای عمرو و عبدالله شد. پس از
پیمان اول عقبه و ماموریت
مصعب بن عمیر به مدینه، رییس طایفه بنی عبدالاسهل، توسط مصعب مسلمان شد.
مسلمانشدن سعد تاثیر شگرفی در گسترش آیین پیامبر در مدینه داشت؛ به گونه ای که با تدبیر وی در یک روز تمامی مردم بنی الاسهل مسلمان شدند. او از آن هنگام تا زمان شهادت در راه گسترش و ترویج اسلام لحظهای از پا ننشست، تردیدی به دل راه نداد و در تمامی صحنهها حضور یافت .
در هنگام مراسم عقد اخوت اسلامی، پیامبر اکرم بین او و
سعد بن ابی وقاص،
پیمان برادری بست. در
غزوه بواط در سال دوم هجرت، حکومت مدینه از سوی پیغمبر به وی سپرده شد. در
جنگ بدر به همراه برادرش، عمرو، و فرزند برادرش، حارث بن اوس، حضور یافت و در آن نبرد، فرماندهی گروه محافظان پیامبر را بر عهده داشت. در جنگ بدر هنگامی که پیامبر اسلام درباره آمادگی مسلمانان برای نبرد نظر خواهی و مشورت نمود، سعد انصاری چنین اعلام نظر کرد:«ای رسول خدا! ما به تو ایمان آوردهایم و آماده فرمانیم. جان و مال انصار در اختیار تو است... اگر فرمان دهی که خود را به دریا زنیم، میزنیم.»
پس از نبرد بدر، در
جنگ احد، غزوه بنی قینقاع، سریه قتل کعب بن الاشرف،
غزوه بنی نضیر شرکت کرد. آخرین صحنه رزم وی، میدان جنگ خندق در یوم الاحزاب بود که بازویش آسیب دید و به مقام جانبازی نایل آمد.
مورخان نوشته اند که در جنگ خندق تیری نیز به رگ اکحل (رگ حیاتی) سعد اصابت کرد و او از شدت خونریزی بیحال شد و بر زمین افتاد. پس از پراکنده شدن لشگر احزاب، پیامبر خدا به فرمان خداوند، یهودیان
بنی قریظه را که عهد شکسته و با مشرکان مکه در جنگ احزاب همکاری کرده بودند، محاصره نمود. آنان مدتی بعد به قضاوت و حکم سعد بن معاذ تن دادند.
سعد که در بستر بیماری بود، خود را به آنجا رساند و درباره بنیقریظه چنین داوری کرد:«مردان بالغ آنان کشته شوند، زنانشان اسیر و اموالشان میان مهاجران فقیر مدینه تقسیم گردند.» حکم سعد مورد تائید پیامبر اکرم قرار گرفت و اجرا شد.
سعد بن معاذ پس از این داوری بر اثر جراحت همان تیر، در سال پنجم هجرت در مدینه دار فانی را وداع گفت. پیامبر در مراسم غسل و کفن و تشییع جنازه وی شرکت کرد و تجلیل فراوانی از او به عمل آورد. وی در هنگام شهادت حدود 37 سال داشت.
منابع:
الاستیعاب، ج 2، ص 27؛
الاصابه، ج 2، ص 27؛
اسدالغابه، ج 2، ص 273؛
الطبقات، ج 3، ص 420؛
قاموس الرجال، ص 65؛
اعیان الشیعه، ج 7، ص 230؛
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 272