گرایشهای مادی بشر :
این طرز تفکر چیز تازه و جدیدی نیست . نباید پنداشت که پیدایش این طرز تفکر از نتایج تحولات علمی و صنعتی جدید است و در یکی دو قرن اخیر برای اولین بار به وجود آمده است ، مانند بسیاری از نظریات علمی که در دورانهای قبل نبود و سپس بشر بر آنها دست یافت .
نه ، مسلما گرایش مادی بشر پدیده مخصوص قرنهای اخیر نیست ، بلکه از جمله افکار بسیار قدیمی است .
در تاریخ فلسفه میخوانیم که بسیاری از فلاسفه یونان باستان ، قبل از دوران سقراط و نهضت فلسفی او ، مادی بوده و ماورای ماده را انکار میکردند .
در میان مردم جاهلیت مقارن زمان بعثت نیز گروهی چنین فکری داشتند و قرآن در مقام مبارزه با آنها برآمده ، سخنشان را نقل و انتقاد میکند :
« و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا الا الدهر .( جاثیه / . 24)
و گفتند : زندگی نیست جز همین زندگی دنیای ما . میمیریم و زنده میشویم و نمی میراند ما را جز دست روزگار .
این جمله که قرآن از مردمی نقل میکند ، هم انکار خدا را در بر دارد و هم انکار معاد را .
ماتریالیسم در دوره اسلامی
کلمه " دهر " یعنی روزگار . به مناسبت همین آیه و همین کلمه که در این آیه آمده است ، در دوره اسلامی افرادی را که منکر خدا بودند ، " دهری " میگفتند .
در دوره اسلامی به افرادی برخورد میکنیم که دهری و مادی بودهاند ، خصوصا در دوران عباسیان که فرهنگها و روشهای مختلف فلسفی وارد جهان اسلام شد . به واسطه آزادی فکری که در آن دوره برای افکار علمی و فلسفی و دینی ( البته تا حدودی که با سیاست
عباسیان تضاد نداشت ) وجود داشت ، رسما عدهای به عنوان مادی مسلک و منکر خدا شناخته میشدند .
این عده با مسلمانان و سایر پیروان ادیان و معتقدین به خدا مباحثه و مجادله میکردند و دلایل خود را بازگو مینمودند و به دلایل اهل توحید ایراد میگرفتند و بالاخره میگفتند و میشنیدند و آزادانه عقاید خود را ابراز میداشتند . تاریخچه اینها در متن کتب اسلامی ثبت شده است .
افرادی در زمان
امام صادق ( علیه السلام ) در مسجد پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم جلسه میکردند و از این نوع سخنان میگفتند .
کتاب توحید مفضل زاییده یکی از این جریانهاست .
یکی از اصحاب
امام صادق علیهالسلام به نام
مفضل بن عمر میگوید :
در مسجد پیغمبر نماز خواندم و سپس در اندیشه فرو رفتم و درباره پیغمبر ( صلی الله علیه و آله) و عظمت آن حضرت فکر میکردم . در همان حال
عبدالکریم بن ابی العوجاء که به اصطلاح آن وقت زندیق بوده است آمد و به فاصله دورتری نشست . سپس یکی دیگر از هم مسلکان وی آمد . دو نفری شروع کردند به کفر گفتن ، یعنی خدا را انکار کردند و پیغمبر را فقط به عنوان یک مفکر و نابغه بزرگ نه به عنوان فرستاده خدا و مبعوث از جانب او و به عنوان کسی که از مبدئی غیبی وحی تلقی میکرده است یاد کردند . میگفتند او نابغهای بود که افکارش را به صورت وحی عرضه داشت تا بتواند در مردم نفوذ کند ، و الا نه خدایی هست و نه وحیی و نه قیامتی .
مفضل از شنیدن سخنان آنها سخت ناراحت شد و به آنها ناسزا گفت . سپس به محضر امام صادق ( علیه السلام ) آمد و جریان را به عرض رسانید . حضرت او را دلداری داد و فرمود من تو را مجهز میکنم به سخنانی که بتوانی با آنان مواجه شوی و سخنانشان را جواب گویی . سپس امام صادق ( علیه السلام ) در چند جلسه طولانی تعلیماتی به مفضل داد ، مفضل نوشت و به این ترتیب کتاب توحید مفضل به وجود آمد .
ماتریالیسم در قرون جدید؟
چنانکه میدانیم در
قرنهای هجدهم و
نوزدهم ، ماتریالیسم به صورت یک مکتب درآمد ، و حال آنکه در گذشته اینچنین نبوده است و آنچه به بعضی مکاتب یونان قدیم نسبت میدهند ، اساس درستی ندارد . معمولا تاریخ فلسفه نویسها خودشان فلسفه نمی دانند و چون بعضی کلمات از برخی فلاسفه در مورد قدم زمانی ماده و یا چیزی از این قبیل میبینند ، خیال میکنند لازمه این فکر ، انکار خدا و ماورای طبیعت است .
از نظر ما ثابت نیست که قبل از قرون جدید مکتبی مادی وجود داشته است ، بلکه قبلا فقط گرایشهای فردی به سوی مادیگری در یونان و غیر یونان وجود داشته است و همین است که برای بسیاری این احتمال را به وجود آورده است که شاید پیدایش ماتریالیسم به صورت یک مکتب ، رابطه مستقیم با علم و پیشرفتهای علمی دارد .
خود ماتریالیستها البته بسیار میکوشند که مطلب را به همین صورت جلوه دهند و دیگران را به این مطلب مذعن نمایند که علت نضج و رواج ماتریالیسم در قرون هیجده و نوزده ،طلوع نظریات علمی بوده و توسعه علم ، بشر را به این سو کشانده است . این مطلب به شوخی نزدیکتر است تا به یک حقیقت جدی .
گرایش مادی از دورانهای باستان ، هم در طبقات دانشمند بوده و هم در طبقات جاهل .
در دوره جدید نیز همین طور ، در تمام طبقات افرادی مادی پیدا میشوند ، همچنانکه در تمام طبقات و قشرها خصوصا در طبقه دانشمند گرایشهای الهی و معنوی و ماوراء الطبیعی وجود دارد . اگر مطلب به این منوال بود که ماتریالیستها میگویند ، باید به همان نسبت که علم پیشروی کرده است و دانشمندان بزرگ در جهان پیدا شدهاند ، گرایشهای مادی در تیپ دانشمند بیشتر باشد و افراد هرچه دانشمندتر باشند مادیتر باشند ، و حال اینکه واقعیت خلاف آن را نشان میدهد .
امروز ما از یک طرف افرادی معروف و مشهور را میبینیم مانند
راسل که تا حدود زیادی خود را ماتریالیست نشان میدهند . وی میگوید :
" بشر مولود عواملی است که در ایجاد او تدبیری به کار نرفته و غایتی در نظر گرفته نشده است . اصل بشر ، نمو و حتی عواطف او چون آرزو ، ترس ، عشق و عقیده چیزی جز مظهر تلفیق تصادفی اتمهای مختلف نیست . . . " (کتاب اثبات وجود خدا ، چاپ سوم ، ص 99)
راسل به این ترتیب وجود نیروی شاعر و مدبر حاکم بر جهان را انکار میکند ، هرچند گاهی در بعضی گفتههای خود ، خود را
شکاک و "
لا ادری " قلمداد میکند (عرفان و منطق)
از طرف دیگر ،
اینشتاین نابغه علمی قرن بیستم را میبینیم که درست در جهت خلاف نظر راسل ، نظر میدهد و میگوید :
__"
در عالم مجهول ، نیروی عاقل و قادری وجود دارد که جهان گواه وجود اوست " (همان کتابص 76)
آیا میتوان گفت
راسل با مفاهیم علمی امروز آشناست ، اما اینشتاین آشنا نیست ؟ !
یا فلان فیلسوف قرن هیجدهم یا نوزدهم با مفاهیم علمی زمان خویش آشنا بوده اما پاستور خداشناس ، آشنا نبوده و جاهل بوده است ؟ !
یا میتوانیم بگوییم
ویلیام جیمز ، مرد موحد بلکه عارف عصر خویش یا
برگسون و
الکسیس کارل و امثال اینها با مفاهیم علمی زمان خود آشنا نبودهاند و با مقیاس هزار سال قبل فکر میکردهاند ، اما فلان جوان ایرانی که یکدهم آنها معلومات ندارد و به خدا معتقد نیست ، با مفاهیم علمی زمان خود آشناست ؟ !
گاهی دیده میشود دو نفر ریاضی دان ، یکی معتقد به خدا و دین است و دیگری مادی است ، یا دو نفر فیزیک دان ، دو نفر زیست شناس ، دو نفر ستاره شناس ، یکی مادی فکر میکند و دیگری الهی .
پس مسأله به این سادگی نیست که بگوییم علم آمده است و مسائل ماورای طبیعت را منسوخ کرده است . این یک سخن کودکانه است .
بحثی که بیشتر باید روی آن تکیه کرد این است که چه چیز موجب گشت در اروپا ماتریالیسم به صورت یک مکتب ظهور کرد و گروندگان بسیاری پیدا کرد ، هرچند قرن بیستم برخلاف قرنهای هیجدهم و نوزدهم از پیشروی ماتریالیسم کاست ، بلکه در این قرن نوعی شکست نصیب ماتریالیسم شد .
این گرایشهای دسته جمعی ، یک سلسله علل تاریخی و اجتماعی دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد .
ما در مطالعات خود به عللی برخوردهایم و همانها را در اینجا ذکر میکنیم . شاید افرادی که مطالعات بیشتری در زمینههای اجتماعی ، خصوصا در تاریخ اروپا دارند ، علل و اسباب دیگری را بشناسند . ما در اینجا محصول مطالعات خودمان را ذکر میکنیم .
منبع : علل گرایش به مادیگری
نویسنده : استاد مرتضی مطهری
صفحه :48