منو
 کاربر Online
440 کاربر online

تفسیر غلط از زهد و ترک دنیا

چاپ
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > کلیات > مباحث اخلاقی
فرهنگ



ترک دنیا ؟


این منطق لازم است روشن شود ، زیرا متداول‏ترین مطلبی‏ که به عنوان موعظه و نصیحت از زبان دین گفته می‏شود همانهاست که تحت‏ عنوان مذمت دنیا و بدی دنیا و توصیه ترک دنیا و رها کردن آن گفته می‏شود . هر کسی که می‏خواهد واعظ بشود و مردم را موعظه کند ، اول مطلبی که به‏ ذهنش می‏رسد این است که برود جمله‏هایی شعر یا نثر در مذمت دنیا و پیشنهاد ترک دنیا یاد بگیرد .

به همین جهت به اندازه‏ای که این مطلب به‏ گوش مردم خورده هیچ مطلب دیگر به گوششان نخورده است .

این مطلب با تربیت و اخلاق مردم و نوع توجهی که باید به مسائل زندگی‏ داشته باشند مربوط است ، از این نظر در درجه اول اهمیت است . اگر به‏ طرز خوب و معقولی تفسیر شود ، در تهذیب اخلاق و عزت نفس و بلندی نظر و خوشبختی فردی و حسن روابط اجتماعی مردم‏ مؤثر است ، و اگر به طرز نامطلوبی تفسیر شود ، موجب تخدیر و بی حس‏ کردن اعصاب و بی قید کردن آنها و سر منشأ همه نوع بدبختی و بیچارگیهای‏ فردی و اجتماعی خواهد شد .

از قضا تدریجا جانب تفسیر دوم چربیده ، مواعظ و نصایحی که تدریجا به‏ شعر یا نثر در این زمینه پیدا شده غالبا به شکل دوم است و اثر تخدیر و بی حس کردن را دارد و این دو علت دارد :

1 - یکی نفوذ برخی افکار و فلسفه‏هایی که پیش از اسلام بوده و مبتنی است بر بدبینی به هستی و جهان و گردش روزگار ، و بر شریت آنچه در این جهان است که در اثر اختلاط ملتهای‏ اسلامی در میان مسلمین شایع شده است ،

2 - دیگر حوادث تاریخی ناگوار و علل‏ اجتماعی خاصی که در طول چهارده قرن در محیط اسلامی رخ داد و طبعا مولد بدبینی و بی علاقگی و شیوع فلسفه‏های مبنی بر بدبینی گردیده است .


حالا مستقیما باید ببینیم منطق قرآن در این زمینه چیست .
آیا می‏توان‏ همین فلسفه بدبینی را از قرآن استخراج کرد ، یا اینکه در قرآن چنین مطلبی‏ یافت نمی شود ؟

زهد در قرآن


در قرآن کریم (کهف ، . 46)در عین اینکه از دنیا به عنوان یک زندگانی فانی که قابل نیست انسان آن را منتهای آرزو و آخرین مقصد قرار دهد یاد شده :

« المال و البنون زینة الحیوه الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر أملا »

ثروت و فرزندان رونق همین زندگانی دنیا هستند ، و اما اعمال صالحی‏ که باقی می‏ماند بهتر است از لحاظ پاداش پروردگار و از لحاظ اینکه انسان‏ به آنها دل ببندد:: .

قرآن با اینکه دنیا را به عنوان اینکه غایت آمال و منتهای آرزو باشد قابل و لایق برای بشر نمی‏داند ، در عین حال نمی‏گوید که موجودات و مخلوقات از آسمان و زمین و کوه و دریا و صحرا و نبات و حیوان و انسان‏ با همه نظاماتی که دارند و گردشها و حرکتها که می‏کنند زشت است ، غلط است ، باطل است ، بلکه برعکس ، این نظام را نظام راستین و حق می‏داند اساسا بدبینی به خلقت و آفرینش و به گردش و نظام عالم با فلسفه اسلام‏ ، یعنی با هسته مرکزی فلسفه اسلام که توحید است ، سازگار نیست .

این‏ گونه نظریه‏ها یا باید بر ماتریالیسم و مادیت و انکار مبدأ حق حکیم عادل‏ مبتنی باشد ، و یا براساس ثنویت و دوگانگی وجود و هستی ، همان طوری که‏ در برخی فلسفه‏ها یا آیینها به دو اصل و دو مبدأ برای هستی معتقد شده‏اند : یکی را مبدأ خیرات و نیکیها و دیگری را مبدأ شرور و بدیها دانسته‏اند .

اما در دینی که براساس توحید و اعتقاد به خدای رحمان و رحیم و علیم و حکیم بنا شده جایی برای این افکار باقی نمی ماند ، همان طوری که در آیات‏ زیادی تصریح شده است .

آنچه به عنوان فنا و زوال دنیا و تشبیه به گیاهی که در اثر باران از زمین سر می‏زند و بعد رشد می‏کند ، سپس زرد و خشک می‏شود و تدریجا از بین می‏رود گفته شده ، در حقیقت برای بالا بردن ارزش انسان‏ است ، که انسان نباید غایت آمال و منتهای آرزوی خود را امور مادی و آنچه از شؤون امور مادی است قرار دهد ، مادیات دنیا ارزش این را ندارد که هدف اعلی باشد .
این جهت ربطی ندارد به اینکه ما دنیا را در ذات‏ خودش شر و زشت بدانیم .

به همین جهت است که هیچ کس از دانشمندان اسلامی دیده نشده که آن‏ سلسله از آیات را به عنوان بدبینی به خلقت و گردش روزگار توجیه کرده‏ باشد .

تفسیر و توجیهی که از طرف بعضی برای آن آیات شده یکی این است که‏ گفته‏اند منظور این آیات بدی خود دنیا نیست ، زیرا خود دنیا عبارت است‏ از همین اعیان و اشیاء زمینی و آسمانی و هیچ یک از اینها بد نیست ، اینها همه آیات حکمت و قدرت پروردگارند و نمی‏توانند بد بوده باشند .

آن چیزی که بد و مذموم است محبت و علاقه به این امور است . محبت دنیا و علاقه به دنیا بد است ، نه خود دنیا .

همان طوری که می‏دانیم در زمینه‏ مذمت و تقبیح محبت دنیا آنقدر به شعر و نثر گفته شده است که از حد احصاء خارج است . این تفسیر خیلی شایع است . از غالب اشخاص که شما بپرسید معنی بدی‏ دنیا چیست ، خواهند گفت معنی‏اش این است که محبت دنیا بد است ، و الا خود دنیا که بد نیست ، اگر بد بود خداوند خلق نمی‏کرد .

اگر دقت بکنیم این تفسیر هر چند خیلی معروف و مشهور است و خیلی مسلم فرض شده بی اشکال نیست و با بیانات خود قرآن وفق نمی‏ دهد ، زیر اولا باید ببینیم آیا علاقه‏ای که بشر به دنیا دارد علاقه فطری و طبیعی است ؟ یعنی در نهاد بشر و غریزه بشر این علاقه گذاشته شده یا بعدها در اثر عوامل خاصی مثلا به حکم عادت و تلقین یا سایر عوامل در بشر پیدا می‏شود ؟

مثلا پدران و مادران به فرزندان ، و فرزندان به والدین خود علاقه و محبت دارند ، مرد و زن هر کدام به جنس مخالف خود علاقه دارند ، هر کسی‏ به مال و ثروت علاقه دارد ، به محبوبیت و احترام علاقه دارد ، به خیلی‏ چیزهای دیگر علاقه دارد .

این علاقه‏ها آیا فطری و طبیعی هر کس است یا مصنوعی است ؟


بدون شک این علایق ، طبیعی و فطری است ، و در این صورت چگونه ممکن‏ است بد و مذموم باشد و وظیفه انسان این باشد که این علایق را از خود دور بکند ؟

همان طور که مخلوقات و موجودات بیرون از وجود انسان هیچ کدام را نمی توان گفت شر است و خالی از حکمت است و همان طور که اعضاء و جوارح‏ بدن انسان هیچ کدام بی حکمت نیست یک رگ ریز ، یک عضو کوچک ، یک مو در بدن انسان یا حیوانی یافت نمی شود که زائد و بی حکمت بوده باشد همین‏ طور هم در قوا و غرایز و اعضای روحی انسان ، در میلها و رغبتهای انسان‏ هیچ میل و رغبت و علاقه‏ای طبیعی و فطری نیست که بی حکمت باشد ، هدف و مقصدی نداشته باشد ، همه اینها حکمت دارد .

علاقه به فرزند ، علاقه به پدر و مادر ، علاقه به همسر ، علاقه به مال و ثروت ، علاقه به پیش افتادن و تقدم ، علاقه به احترام و محبوبیت ، همه اینها حکمتهای بزرگی دارد که‏ بدون اینها اساس زندگی بشر از هم پاشیده می‏شود .

بعلاوه خود قرآن کریم همین محبتها را به عنوان نشانه‏های حکمت پروردگار ذکر می‏کند . مثلا در سوره روم در ردیف اینکه خلقت بشر و خواب و بعضی‏ چیزهای دیگر را از آیات و نشانه‏های حکمت و تدبیر خداوند ذکر می‏کند ، می‏فرماید :

" « و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنواإلیها و جعل بینکم‏ موده و رحمةإن فی ذلک لایات لقوم یتفکرون »"( روم ، . 21 ) .

یکی از نشانه‏های پروردگار آن است که از جنس خود شما آدمیان برای‏ شما جفت و همسر آفرید و میان شما مودت و محبت ایجاد کرد ، و در این‏ حقیقت نشانه‏ها از تدبیر و تسخیر و حکمت پروردگار است برای کسانی که در این مسائل فکر کنند .

اگر محبت همسر بد می‏بود ، در این آیه به عنوان یکی از نشانه‏ها و آثار حکمت و تدابیر حکیمانه خداوند ذکر نمی‏شد .

مسلما این علاقه در طبیعت مردم نهاده شده ، و خیلی واضح است که این‏ علایق مقدمه و وسیله‏ای است برای اینکه امور جهان نظم و گردش منظم خود را داشته باشد . اگر این علایق نبود نه نسل ادامه پیدا می‏کرد و نه زندگی و تمدن پیش می‏رفت و نه کار و کسب و حرکت و جنبشی در کار بود ، بلکه‏ بشری در روی زمین باقی نمی ماند .


منبع: بیست گفتار
نویسنده: شهید مطهری
صفحه236-242



تعداد بازدید ها: 12470


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..