منو
 کاربر Online
656 کاربر online

اقسام حجت یا استدلال

تازه کردن چاپ
جامعه و علوم اجتماعی > فلسفه
(cached)



به طور کلی حجت یا استدلال ( یعنی رفتن از قضایای معلوم به قضیه مجهول) بر سه قسم است. یعنی آن جا که می خواهیم از قضیه یا قضایای معلوم به قضیه ای مجهول دست یابیم، ذهن ما به سه گونه ممکن است سیر کند تا به هدف برسد:

قیاس

گاهی ذهن از قضایای کلی به نتایج جزئی می رسد(جزئی ممکن است جزئی حقیقی یا جزئی اضافی باشد)؛ یعنی ذهن با استفاده از اصول و قضایای کلیی که درستی آن معلوم است به مطلوب و هدف خود حرکت می کند.
به تعبیر دیگر، هر گاه یک امر کلی برای انسان معلوم باشد و این قضیه معلوم، سبب قبولی حکمی درباره یک امر جزئی ( که مندرج در آن قضیه کلی است باشد)، این استدلال را قیاس می نامند.
مثال:
می دانیم که هر جانداری تغذیه می کند. (امر کلی معلوم)
از سوی دیگر، این را هم می دانیم که باکتری یک جاندار است.
بنابراین نتیجه می گیریم که این باکتری تغذیه می کند.(امر جزئی که قبلا مجهول بود و اکنون معلوم شده است.)

چنانچه ملاحظه می گردد، در استدلال قیاسی حرکت ذهنی ما از کلی به جزئی یا از عام به خاص است. در این حال، مسیر ذهن ما نزولی است؛ یعنی از بزرگتر و عالی تر به کوچک تر و محدود تر سیر می کند؛ و یا به تعبیری دیگر، از شامل و در برگیرنده به مشمول و در بر گرفته شده منتقل می شود.

استقراء

گاهی ذهن در استدلال خود مسیری مخالف مسیر قیاس را می پیماید؛ یعنی از قضایای جزئی به قضایای کلی سیر می کند. این امر در استقراء اتفاق می افتد.
در استقراء ذهن شماری از جزئیات را بررسی کرده و از آن ها یک نتیجه گیری کلی می کند. (از جزئی به کلی)
به سخن روشنتر هر گاه مقدمه یک استدلال، یک امر جزئی باشد و این امر جزئی سبب بدست آمدن یک قاعده کلی گردد چنین استدلالی را استدلال استقرائی می نامند.

در استقراء ذهن از خاص به عام حرکت می کند و در این حال مسیر ذهن صعودی است یعنی از کوچک تر و محدود تر به بزرگ تر و عالی تر ( یا از مشمول به شامل) منتقل می شود.

مثال:
مشاهده می کنیم که هیچ یک از سیارات منظومه شمسی (بجز زمین) دارای حیات نیست. (امر جزئی)
سپس آن را به تمامی جهان سرایت می دهیم و می گوییم روی هیچ سیاره ای ( بجز زمین) حیات وجود ندارد.
(یعنی با دیدن چند نمونه جزئی یک حکم کلی را نتیجه می گیریم.)

تمثیل

گاهی ذهن در استدلال خود، حکمی را که درباره یک چیز محقق می داند به چیز دیگری که از جهتی با آن همانند است، سرایت می دهد. در این صورت می گوییم که ذهن به تمثیل یا استدلال تمثیلی پرداخته است.

به تعبیر دیگر، در تمثیل، ذهن حکمی را درباره یک امر جزئی صادق می داند، سپس مشاهده می کند که امر دیگری با آن (از جهتی) مشابه است. به همین جهت حکم آن را به این امر نیز تعمیم می دهد.

بنابراین، حرکت ذهن ما در استدلال تمثیلی از جزئی به جزئی (یا از متباین به متباین) است. باید گفت که در این حال، مسیر ذهن ما افقی خواهد بود یعنی از نقطه ای به نقطه هم سطح آن منتقل می شود .
به طور کلی هر گاه مقدمه یک استدلال، یک معلوم جزئی باشد و این معلوم جزئی سبب شناختن یک مجهول جزئی شود، آن استدلال را تمثیل می خوانند.

مثال:
می دانیم که حسن باهوش است و چون علی از جهت ظاهری به اوشبیه است، بدون این که به راستی بدانیم و آزمایش کرده باشیم، حکم می کنیم که علی نیز باهوش است.
بنابراین تمثیل مبتنی بر اصل شباهت دو امر جزئی است.

نتیجه گیری

به طور کلی در هر سه قسم استدلال (قیاس، استقراء و تمثیل) باید میان استدلال و نتیجه مطلوب، تناسب وجود داشته باشد، و گرنه منطقا نمی توانیم نتیجه ای از مقدمات خود بگیریم.
به همین سبب است که بر سر نتیجه هر استدلال یا حجت، "پس" یا "بنابراین" یا امثال آن آورده می شود.

حال یا مقدمات استدلال (به طور پوشیده و ضمنی) شامل نتیجه هم هست.(قیاس)
یا این که نتیجه شامل مقدمات است.(استقراء)
و یا این که هیچ یک مشتمل بر دیگری نیست و میان آن ها رابطه تباین وجود دارد.(تمثیل)

واضح است که از این سه قسم استدلال، آنچه همیشه درست و مورد توجه علم منطق است، قیاس است که نتیجه اش ضروری و کاملا یقین آور است. در صورتی که استقراء و تمثیل، ضرورتا معلوم نیست که درست باشند.

در ارتباط با این مطالب، می توانید بنگرید به:

منابع

  • کلیات منطق، صفحه 86
  • منطق مظفر، جلد2، صفحه 17
  • کلیات منطق صوری، صفحه 301

تعداد بازدید ها: 49812


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..