منو
 کاربر Online
712 کاربر online
 : باشگاه دانش آموزی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline خودم 1 ستاره ها ارسال ها: 2   در :  شنبه 15 بهمن 1384 [19:40 ]
  امر تحصیل و بینش ها ( 1 )
 

عموماً دو نوع بینش کلی به درس ، از دید دانش آموزان وجود دارد و آن ها با توجه به آن دو بینش روشی را برای خود در راه تحصیل بر می گزینند.
o دانش آموزانی که برای درس و تحصیل ارزش زیادی قائل نیستند و فقط برای این درس می خوانند که در ذهن اطرافیانشان تصویر خوبی از خود بسازند. شاید بتوان گفت آن ها به دنبال اعتبار برای خود می گردند و بر این عقیده اند که نام دبیرستان خوب ، این اعتبار را به آن ها می دهد.
o دانش آموزانی که هدف مشخصی برای تحصیل دارند و برای درس ارزش زیادی قائلند که خود به دو دسته در شیوه عمل تقسیم می شوند.
این مطلب به گروه اول می پردازد و بینش دسته دوم در مقالات بعدی بررسی خواهد شد.
دانش آموزانی گروه اول عموماً شیوه مشابهی را در امر تحصیل اتخاذ می کنند. چنین دانش آموزانی چون انگیزه خوبی برای درس خواندن در منزل و توجه به صحبت های دبیر در کلاس درس ندارند ، در هر دو مورد دچار مشکل و بی حوصلگی می شوند. آن ها درس را به اجبار می خوانند. نه تنها در زمانی که دیگران ( به اشتباه ) اجبارشان می کنند ، بلکه حتی زمانی که خود آن ها تصمیم به درس خواندن می گیرند، احساس زوری بودن این کار را می کنند . این امر ناشی از دید بی-انگیزه بودن نسبت به درس و بی ارزش بودن آن است . افرادی که چنین تفکری دارند مسلماً از این که وقتشان را روی این کار" بی ارزش" یا "کم ارزش" از دید خود می گذارند ، خود ، ناراحت و بسیار اذیت می شوند و هر چند مبلغ زیادی را پرداخته اند تا فقط اعتبار مدرسه را برای خود بخرند ، ولی در عمل بهره چندانی از هزینه ای که کرده اند نمی برند. بیشتر آنان موفق نمی شوند در همان دبیرستان بمانند و مجبور به تعویض آن می شوند. در حضور دبیر چون در طرز تفکر خود ، درس خواندن را" کم ارزش" پنداشته اند ، تصمیم می گیرند کاری را انجام دهند تا از زمانی که در کلاس درس به سر می برند ، بیشترین لذت را ببرند. چنین لذتی برای دانش آموزان عموماً در صحبت کردن با همکلاسی ها و پیدا کردن کوچکترین علتی برای خندیدن یا خنداندن نهفته است. (البته باید ذکر کرد که شوخی و مزاح مفرح و از حقوق دانش آموزان است و کسی نباید مانع حق دانش آموزان شود. این موضوع ، خود یکی از وظایف معلمان است. بنابراین معلمین محترم نیز باید از ایجاد فضای خشک در کلاس جلوگیری کنند. اما هر حقی باید در زمان مناسب خود به عمل در آید. به عنوان مثال یکی از نامناسب ترین زمان ها برای شوخی و مزاح ، زمانی است که دبیر در اوج تدریس قرار دارد.) این جریان موجب عکس العملی از سوی دبیر می شود ، مانند کم کردن نمره مستمر. به دنبال این عکس العمل ، دانش آموزان این چنینی چون کاملاً آگاهند که مسئولان مدرسه به وضع تحصیلی و نمره های دانش آموزان بسیار حساس اند ، موقعیت خود را در خطر می بینند و بلافاصله آن لذت قبلی تبدیل به رنج و نگرانی می شود. در این مرحله به دنبال راه حلی برای خنثی کردن نمره کسر شده می گردند و معمولا بهترین راه حل صحبت مستقیم با دبیر است. این عمل نمی تواند در طول سال و به طور مداوم موفقیت آمیز باشد. بنابراین مدام نگران ثبت نامشان در سال بعد هستند و این نگرانی را مدت زیادی تحمل می کنند.
حال از منظر"اقتصاد زمان" موضوع را تحلیل می کنیم. دانش آموزانی که چنین روشی دارند، در مقاطعی از سال تحصیلی همان طور که گفتیم چه به وسیله خودشان ، چه به وسیله اطرافیانشان اجبار می شوند که درس بخوانند و تن به این اجبار می دهند و مسلماً کار اجباری همراه با رنج است ، نه همراه با رغبت. اینان در روزهای عادی تقریباً یک سوم مدت شبانه روز را در مدرسه می گذرانند و آنجا بارها و بارها پیش می آید که به خاطر اعمالشان روز خود را خراب می کنند و در درازمدت فشار نگرانی و ترس را از سوی اطرافیانشان و مخصوصاً افراد خانواده شان تحمل می کنند. به علاوه نگرانی و ترس دیگری نیز از عدم ثبت نامشان درسال تحصیلی بعدی وجود دارد. در این حال مسلماً به علت پی گیری مسئولان دبیرستان ، خانواده ها تصمیم می گیرند از فرزند خود توضیح بخواهند. این خود ، فشاری عظیم بر این دانش آموزان است. چرا که خود آن ها خوب می دانند در حقیقت آنی نیستند که در ذهن دیگران به نمایش گذاشته اند.این افراد از نظر منطقی بسیار ضرر می کنند. سال ها به همین شیوه رفتارمی کنند و تکرار این اتفاقات قطعاً شادی آفرین نیست. در قبال همه این رویدادها که فشار تک تک آن ها به خود این افراد می آید ، تنها می خواهند در ذهن اطرافیانشان اعتبار کسب کنند.
آیا این همه زمان برای رسیدن به چیزی که تجربه نشان داده است عموما با این اعمال نمی توان به آن دست یافت و این همه فشار که در آن مدت طولانی تحمل می کنند به نفعشان است ؟ این افراد در حقیقت چه می کنند ؟ آیا جز این است که می خواهند با فریب همه ، یک اعتبار واقعی از یک پدیده مجازی ( آن "خود دروغین"ی که سعی می کنند در ذهن بقیه به جای "خود واقعی"شان به نمایش بگذارند ) به دست آورند ؟ آیا این افراد خشنود می شوند اگر بفهمند مثلا پدرشان آنان را چنین فریبی داده است ؟ اگر نه ، چطور حاضرند خود این کار را انجام دهند و آن را "نادرست" ندانند ، در حالی که اگر پدرشان عینا همانگونه رفتار کند ،آن کار را "نادرست" می پندارند ؟ چنین شخصیتهایی از آشکار شدن واقعیت هراس دارند. آنان می ترسند که "خود واقعی"شان معلوم شود. اما می خواهند به آن "خود مجازی" برسند .در حالی که حاضر نیستند مسئولیت زحمت آن را بر دوش گیرند. بدیهی است که با این شیوه ممکن نیست موفق شوند. دروغ هیچ گاه نمی تواند حقیقت را تغییر دهد. پس "خود مجازی" نمی تواند "خود واقعی" را تغییر دهد ، مگر این که خود فرد بخواهد تغییر کند و این خواستن به عمل در آید و اگر نمی خواهد چنین کاری را انجام دهد ، باید بر مبنای آنی که هست عمل کند و از حقیقت نهراسد و نه با دروغ ، بلکه با تکیه بر حقایق در راهش قدم بر دارد.


  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline فاطمه سیارپور 3 ستاره ها ارسال ها: 704   در :  شنبه 15 بهمن 1384 [20:15 ]
  > امر تحصیل و بینش ها ( 1 )
 

سلام
مقاله تان را خواندم
به شبکه رشد خوش آمدید.
اگر چنان چه مایل به همکاری باشید می توانید آن را اعلام کنید
راستی سری هم به مقالات دانش نامه رشد بزنید.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   ناشناس   در :  شنبه 29 بهمن 1384 [07:35 ]
  > امر تحصیل و بینش ها ( 1 )
 

سلام. ممنونم
بله مایلم همکاری کنم .
و ممنون بابت قسمت مقاله ها

  امتیاز: 0.00