روزی پسر بچه ای در خیابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد .او از پیدا کردن این پول آن هم بدون هیچ زحمتی ذوق زده شده بود و این تجربه باعث شد که بقیه ی روزها هم با چشم های باز , سرش را به سمت پایین بگیرد .
او در مدت زندگیش 269 سکه ی یک سنتی 48 سکه ی پنج سنتی 19 سکه ی ده سنتی 16 سکه ی 25 سنتی 2 سکه ی نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده ی یک دلاری پیدا کرد .
یعنی در مجموع 13 دلار و 26 سنت .
در برابر به دست آوردن این 13 دلار 26 سنت او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید , درخشش 157 رنگین کمان و منظره ی درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد .
او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند ندید .
و پرندگان در حال پرواز , درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر . هرگز جزئی از خاطرات او نشدند
امتیاز: 0.00
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!