منو
 کاربر Online
487 کاربر online
 : ادبی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline لیلا مهرمحمدی 3 ستاره ها ارسال ها: 411   در :  یکشنبه 27 آذر 1384 [08:11 ]
  راز....
 


سخن امروز حکایت دلدادگی مرید و مرادی است که در طول قرنها همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد.

سخن از مولانا و شمس است ...

مرید و مرادی که دوش به دوش هم پله پله تا ملاقات خدا سیر کردند و از اسرارشان هیچ نامحرمی آگاه نشد.

زندگی مولانا پس از آشنایی با شمس تبریزی دگرگون گشت، شمس الدین محمد بن علی بن ملک داد،‌ معروف به شمس تبریز

شوریده ای از شوریدگان روزگار خود بود. او در سال 642 به قونیه وارد شد و در سال 643 از قونیه بار سفر ببست و به دمشق پناه

برد و بدین سان مولانا را در آتش هجران گداخت.

شمس، مولانا را با افق دیگری از معنویت و عرفان آشنا کرد و روح او را در آسمانهای برتر به پرواز درآورد. به دم او بود که خرمن

وجود مولانا مشتعل شد و هر چیز غیر از دوست رنگ باخت و «ماسوی الله» ذات فانی خود را آشکارتر نمایان ساخت.


عجب آن دلــبر زیــبا کجــا شــد؟ عجب آن سرو خوش بال کجا شد؟
میان ما چــو شمــعی نــور مــیداد کجا شد ای عجب بی ما کجا شد؟
بــرو بر ره بـــپرس از رهگـــذران که آن هــمراه جــان افزا کجا شد؟
چو دیــوانه همی گردم به صحـرا که آهــو اندرین صحرا کجــا شد؟
دو چشم من چو جیحون شد ز گریه که آن گوهر در این دریا کجا شد؟


این مطالب را شاید بارها و بارها شنیده باشیم...

ولی به راستی راز این عشق را کجا میتوان یافت؟

شمس که بود؟؟؟




  امتیاز: 0.00