منو
 کاربر Online
723 کاربر online
 : ادبی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline محمد امانی 1 ستاره ها ارسال ها: 7   در :  یکشنبه 27 آذر 1384 [08:08 ]
  دو شعر از م. آزاد
 

بی تو خاکسترم

بی تو خاکسترم
بی تو ای دوست !

بی تو تنها و خاموش
مهری افسرده را بسترم.

بی تو در آسمان ، اخترانند-
دیدگان شرر خیز دیوان.
بی تو نیلوفران آذرانند .
بی تو خاکسترم
بی تو ای دوست


بی تو این چشمه سار شب آرام
چشم گرینده ی آهوانست.
بی تو، این دشت سرشار
دوزخ جاودانست.

بی تو مهتاب تنهای دشتم
بی تو خورشید سرد غروبم
بی تو بی نام و بی سرگذشتم.
بی تو خاکسترم
بی تو، ای دوست!


بی تو این خانه تاریک و تنهاست
بی تو، ای دوست
خفته بر لب ، سخنهاست!
بی تو خاکسترم
بی تو،
ای دوست!

---------------------------------

گل باغ آشنایی

گل من، پرنده ای باش و به باغ باد بگذر.
مه من، شکوفه ای باش و به دشت آب بنشین.

گل باغ آشنایی، گل من، کجا شکفتی
که نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد.

نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی
نه بدست مست بادی گل آتشین جامی
نه بنفشه یی نه بویی نه نسیم گفت و گویی
نه کبوتران پیغام
نه باغ های روشن

گل من، میان گل های کدام دشت خفتی
به کدام راه خواندی
به کدام راه رفتی ، مه من
تو راز ما را به کدام دیو گفتی ؟
که بریده ریشه ی مهر ، شکسته شیشه ی دل
منم این گیاه تنها،
به گلی امید بسته...

همه شاخه ها شکسته!
به امیدها نشستیم و به یادها شکفتیم
در آن سیاه منزل
به هزار وعده ماندیم
به یک فریب خفتیم.





  امتیاز: 0.00