منو
 صفحه های تصادفی
برج
پیشرانه هواپیما
آلرژی بینی
ایجاد زمینه برای رابطه با دولتهای خارجی در عهد صفوی
رشته مهندسی هوا و فضا
طبقه بندی جلبکها
شناسایی نمونه بوسیله انحلال
عزاداری کاروان اسیران حسینی در مدینه
شغل مهندسی مکانیک
تحول روحی زندانبان امام عسگری علیه السلام
 کاربر Online
786 کاربر online
 : روان شناسی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 [19:35 ]
  چه چیز موجب رفتار می شود؟
 

نظریه پردازان انگیزشی معتقدند برای هر رفتاری علتی وجود دارد ؛ و هدف آنها شناسایی این علت هاست. ماحصل مطالعات آنان تاکنون به این مطلب ختم شده است که یادگیری نقشی محوری در عمل درک دارد ، اما تنها علت آن نیست. روان شناسان بین علل گرایشی و احتنابی تمایز قائل می شوند. در رفتار گرایشی، مردم به خاطر این که چیزی را می خواهند ، به چیزی تمایل دارند یا به چیزی نیازمندند کاری را انجام می دهند. این چیز غالبا شی هدف مفهوم گذاری شده است. برای مثال، فرد ممکن است ساندویچ بخورد چون گرسنه است. گاهی خواسته، آرزو یا نیاز فورا به هدف معینی نمی انجامد ؛ برای مثال اگر خواهان استقلال هستیم، نمی توانیم فقط یک چیز را در نظر بگیریم؛ باید به چیزهای محتلف فکر کنیم؛ مثلا داشتن اتاقی از آن خود، داشتن ماشین یا داشتن پول کافی.
در رفتار اجتنابی ، مردم کاری را انجام می دهند تا از چیزی دوری کنند. این رفتار را نیز می توان بر حسب شی هدف تعریف کرد. ترس از حشرات یا مار در این مقوله قرار می گیرد. در مقابل، اضطراب ممکن است فورا به فراخوانی شی هدف نینجامد. افراد مضطرب غالبا در تعیین منبع آن ناتوان هستند، آنها تنها احساس ترس تعمیم یافته را تجربه می کنند.
علل اجتنابی غالبا بسیار گریز ناپذیرند. یعنی نه تنها بیزار کننده یا نگران کننده اند، بلکه نادیده گرفتن آنها دشوار یا غیر ممکن است.برای مثال افرادی که از حشرات یا مارها می ترسند، نیازی شدید و فوری به دوری جستن از آنها احساس می کنند. از آنجایی که مردم اغلب مشکل می توانند منبع اضطراب را تشخیص دهند، تلاش می کنند مکان امنی را بیابند. برای مثال، فردی که بدون هیچ دلیلی در مهمانی دچار اضطراب شده است، ممکن است تصمیم بگیرد که مهمانی را ترک کند . به نظر می رسد علت این که علل اجتنابی تا این حد گریز ناپذیرند، آن است که اغلب تهدیدی برای بقای ما به شمار می آیند. از دیدگاه زیست شناسی ، دو هدف اصلی انسان بقا و تولید مثل است. هر چیزی که بقا را به خطر بیندازد، لازم است فورا به آن برخورد شود.
علل اجتنابی که بقای ما را تهدید نمی کنند نیز همان واکنش را در ما بر می انگیزند. بعضی نظریه پردازان معتقدند که انسان و حیوانات به گونه ای برنامه ریزی شده اند که در خطا کردن محتاط باشند، زیرا بهتر است انسان چیزی را تهدید به حساب آورد و زنده بماند تا آن که خطر کند و جان خود را از دست بدهد.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 [19:38 ]
  رفتار به مثابه کوششی برای انطباق
 

موضوع اصلی نظریه های انگیزشی معاصر آن است که رفتارها کوششی در جهت انطباق با محیط است. بنابر این ، یکی از علل رفتار انسان ، تلاش او( مانند تهیه یا ساخت خانه) برای انطیاق با محیط زندگیش است.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 [19:39 ]
  اهمیت تعیین آنچه موجب بروز و تقویت رفتار می شود
 

انسان ها به دو شیوه اصلی با محیط تعامل برقرار می کنند. آنها نیاز دارند از یک سو بر محیط چیره شوند و از سوی دیگر مراقب بقای خود باشند. انسان اغلب در اولویت بندی این نیازها دچار تعارض می شوند. آیا بهتر است ابتدا به نیازهای بقای خود بپردازند یا به نیاز تسلط ؟ پژوهش های بسیاری نشان می دهد که نیازهای بقا مقدم است. اگر فرد در حال یادگیری چیز تازه ای باشد و بقای او در خطر باشد، یادگیری را به نفع بقا کنار می گذارد.
پژوهش های زیادی نشان می دهد که در این مورد فرد هیچ انتهابی ندارد. دستگاه عصبی انسان طوری برنامه ریزی شده که فرد به نیازهای حیاتی خود توجه می کند. وقتی فرد مورد تهدید قرار می گیرد، بخشی از مغز او که به نیازهای بقا مربوط است، رفتار او را هدایت می کند. درونداد حسی وارد شده به مغز همزمان دو مسیر مجزا طی می کند: مسیری پیام را به بخشی از مغز می برد که با تهدید سروکار دارد؛ مسیر دیگر، پیام را به بخشی از مغز می برد که با تحلیل منطقی سروکار دارد. پیام همیشه ابتدا توسط مسیر بقا دریافت می شود و شاید به همین خاطر است که واکنش اولیه افراد غالبا هیجانی است. از آنجا که دستگاهی که تهدید را بررسی می کند، ناپخته عمل می کند، ممکن است دچار اشتباه شود. وقتی مغز با دقت بیشتری موقعیت را بررسی می کند، ممکن است تصمیم بگیرد که بقای فرد در هطر نیست و تلاش کند تا دستگاه هیجانی را متوقف سازد. برای مثال اگر کسی مقاله یا رفتار مرا نقد کند ، دستگاه عصبی من ممکن است همانند زمانی که فردی به طور فیزیکی به من حمله کرده است ، واکنش نشان دهد. ممکن است من به جای نشان دادن واکنش منطقی( آرامش و خونسردی) پاسخ توهین آمیزی به او بدهم. ممکن است در سطحی از هشیاری خودآگاه باشم که این رفتار نامناسب است، اما پی می برم که قادر به کنترل خود نیستم. روان شناسان دریافته اند که دستگاه عصبی ما غالبا طوری واکنش نشان می دهد که گویی بقای ما مورد تهدید قرار گرفته است.
با دانستن این که کدام روایدادهای محیطی مدار حیاتی مغز را تحریک می کنند، می توان درک بهتری از عملکرد افراد به دست آورد. تحریک مدار مغزی و تقویت رفتار به هم مربوط هستند. مدار عصبی فعال شده مربوط به بقا غالبا تا دریافت بازخوردی که نشان دهنده پایان تهدید باشد فعال می ماند. بنابر این دانستن این که چگونه این مدار خاموش می شود، مهم است.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 [19:40 ]
  درک آنچه جهت رفتار را تعیین می کند
 

بدون داشتن جهت، ما قادر به ادامه حیات نیستیم. برای مثال، برای بدست آوردن غذا لازم است رفتاری هدفمند داشته باشیم. نه تنها باید تمام توجه خود را بر موردی بیش از دیگر موارد متمرکز کنیم؛ بلکه باید این تمرکز را تا وقتی که نیاز ما برآورده شود، حفظ کنیم. بر اساس نظریه نیاز این نیاز است که جهت رفتار را تعیین می کند. بر اساس این نظریه، وقتی نیازی برانگیحته شود، فرد کمابیش به طور خودکار به سوی جهت صحیح کشیده می شود. ولی پژوهش ها نشان می دهند که این تبیین ناقص است. هم یادگیری گذشته ما و هم نحوه تفکر ما درباره چیزها نقش مهمی در این مورد دارند. برای مثال بعضی مردم فقط به خاطر رفع گرسنگی غذا نمی خورند ، بلکه از این کار لذت می برند. کسانی ممکن است غذا نخورند چون می خواهند لاغر بمانند. لذا، نیازها باعث تقویت جهت دهی به نیازها می شود. از سوی دیگر ، بنا به نظر هدف، این هدف است که باعث عمل می شود. بر اساس این نظریه، اهداف موجب تنش می شوند و افراد برای کاهش تنش به سمت هدف می روند. بنابر این، هدف به رفتار جهت و نیرو می دهد.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 [19:41 ]
  درک پایداری
 

شاید علاقه روان شناسان انگیزشی به پایداری باعث شده است که انگیزش بیش از هر چیز دیگری از سایر شاخه های روان شناسی متمایز شود. برای مثال، پایداری یکی از شاخص های مهم موفقیت و مهمتر از هوش تحصیلی است. بر اساس نظریه سنتی پاداش، فرد تمایل دارد رفتارهایی را که در او احساس خوبی ایجاد می کنند تکرار کند و رفتارهایی را که موجب احساس منفی می شوند، ادامه ندهد. عدم ارائه پاداش برای خاموشی رفتار آموحته شده کافی است. بنابر نظریه سنتی پاداش، رویدادهایی که احساس بد ایچاد می کنند، باز داشته می شوند. بنابر این، ممکن است تصور شود که تجربه بدبختی و شکست موجب تسلیم فرد می شود. جالب ایناست که برخی تسلیم می شوند و برخی تسلیم نمی شوند.
بنابر برهی از نظریه ها ، نشانه های محرومیت وقتی بروز می کند گه پس از رسیدن به هدف ، پاداش دریافت نشود. بر اساس این تفسیر، احساسات منفی در حکم علامتی حاکی از این که پاداش در راه است، عمل می کنند. این عقیده شبیه به این باور قدیمی است که بدون رنج چیزی به دست نمی آید. بر ایناساس رفتار باید به طور متناوب پاداش دریافت کند. از سوی دیگر، اگر رفتار مطلوب پاداش دریافت نکند، باز هم پایدار می ماند . زیرا، ریشه رفتار فرد در انگیزش درونی او نهفته است. بر طبق این نظریه، افراد به این باور می رسند که اگر به رفتار معینی بپردازند، نتیجه معینی به دست خواهند آورد . بنابر این، رشدیافتگی و تسلط فرد بر انجام امور ، پاداشی است که فرد از عمل خود دریافت می کند و همین عمل باعث امید و خوش بینی در فرد می شود.یعنی می آموزد که شکست را نادیده بگیرد.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 [19:41 ]
  درک نقش احساسات
 

ما همیشه علاقمند هستیم بدانیم که چگونه احساس می کنیم. همان طور که خواهیم دید، اکثر نظریه پردازان انگیزش بر حسب میزان عاطفه مثبت و منفی مرتبط با رویداد معین به این سوال پاسخ داده اند. فرض اصلی نظریه های عاطفی آن است که مردم به منظور تجربه عاطفه مثبت به بعضی چیزها نزدیک می شوند و برای اجتناب از تجربه عاطفه منفی از بعضی چیزها پرهیز می کنند.
تمایز بین انگیزش گرایشی و اجتنابی بر پایه این عقیده است که احساسات از عوامل تعیین کننده رفتار هستند. پژوهش های اخیر نشان می دهند که احساسات اغلب به خاطر واکنش های شیمیایی در بدن و مغز ما بوجود می آیند. البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که صحت این نظریه که اکر به احساساتمان گوش بدهیم ، شانس بقای ما بیشتر می شود یا شادتر می شویم، هنوز روشن نیست. آنچه به نظر واضح و روشن می رسد، آن است که احساسات منفی ، رفتار هدفمند را تضعیف می کند و احساسات مثبت برعکس، رفتار هدفمند را تقویت می کند. به همین دلیل است که امروزه روان شناسان دوست دارند احساسات را بشناسند و درک کنند.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 [19:42 ]
  تفاوت های فردی
 

روان شناسان دوست دارند بدانند که چگونه، چه وقت، و چرا یادگیری می تواند بر میزان انگیزش و رفتار ما اثر بگذارد تا از طریق دریافت هایشان چگونگی تفاوت های فردی افراد را مورد تحلیل و تبیین قرار دهند.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 [19:42 ]
  مسئله خود نظم بخشی رفتار
 

روان شناسان اعتقاد دارند می توان به افراد کمک کرد تا رفتار خود را تنظیم کنند. بنابر این، روان شناسان کمک می کنند تا افراد بتوانند زندگی خود را تغییر دهند و زمام امور خود را در دست بگیرند.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 [19:43 ]
  آیا انسان ها دارای اراده هستند؟
 

یکی از بحث انگیزترین موضوعات در کل روان شناسی آن است که انسان ها دارای اراده هستند. معنی اراده آن است که مردم می توانند سرنوشت خود را خلق کنند. به بیان دیگر آنها می توانند درباره خودهای ممکن ( درباره رسیدن به بعضی از اهداف، شخصی متفاوت شدن، با انجام داده کارهایی که هرگز قبلا انجام نداده اند) خیال پردازی کنند. سپس می توانند یکی از آنها را به عنوان هدف انتخاب کنند و با کنار هم قرار دادن این هدف و دانش چگونگی رسیدن به آن ، رویاهای خود را تحقق بخشند. این نظریه ها فرد را محصول صرف زیست شناسی یا محیطی که در آن زندگی می کنند ، نمی داند. افراد به جای آن که به نیروهایی که بر آنها وارد می شود واکنش منفعلانه نشان دهند، می توانند فعالانه دنیایی را بسازند که در آن خود را موفق و پیشرو بدانند. البته باید به یاد داشته باشیم که در این راه دارای محدودیت ها و موانعی هستیم . بنابر این ، برای هر تغییری باید در درون همین محدودیت ها عمل کنیم. لذا ما می توانیم یاد بگیریم که مهارت ها و توانایی های خود را به حداکثر برسانیم یا از طریق تفکر و تمرین دقیق، مهارت های جدیدی را کسب کنیم.

  امتیاز: 0.00