در نقد و بررسی مکتب گشتالت اشاره کردیم که این مکتب به بحث ادراکات آدمی میپردازد و این که انسان تمایل دارد تا ادراکات خودرا به صورت ثابتی حفظ کند که برای اطلاع بیشتر میتوانید به آن مراجعه نمایید اما موضوع مهم این است که آیا آنگونه که مباحث امروزی و طرفداران موضوع خلاقیت سخن گفته و استدلال میکنند، ادراکات آدمی مانعی در راه رسیدن او به خلاقیت است؟ آیا قالبهای ذهنی و میل طبیعی ذهن برای طبقهبندی کردن امور و غیره به واقع مانعی در راه خلاقیت به شمار میآیند؟ به نظر نمیرسد که این گونه باشد زیرا تمام آنچه که بشر امروزی به آن دست یافته است محصول چنین تفکرات و قالبهای ذهنی و ویژگیهای عقلانی وی میباشد. از این روست که اگر همین ویژگیهای عقلانی مانند میل ذهن برای طبقهبندی کردن امور و... در او وجود نمیداشتند طبعاً اطلاعات بشر کنونی بدین وضع در نمیآمد. تمامی علوم کنونی از چنین ویژگیهایی بهره برده و درپی کشف قوانین و امور ثابت علمی به موفقیتهای بزرگی دست یافتهاند. اصولاً طبقهبندی کردن پدیدهها از نظریات علم زیست شناسی وام گرفته شدهاست زیرا بسیاری از علوم متوجه شدند که از علم زیست شناسی عقب افتادهاند و رمز موفقیت آن علم در همین ویژگی یافتند منجمله علم پزشکی با کمک گرفتن از این مفهوم به رشد قابل توجهی دست یافت. البته غرض این نیست که به طور ریشهای به نحوهی پیشرفت علوم بپردازیم بلکه منظور این است که به اهمیت چنین قالبهای ذهنی و میل و گرایش آن برای فهم جهان و پدیدهها اشاره کنیم. قبلاً نیز در نقدهای دیگر توضیح دادهایم که اگر چه خلاقیت به نوعی با غیرعادی بودن دستیابی به ایدهها و اهدافش معروف شدهاست اما این بدان معنا نیست که ما نیز از روشهای غیر معقول استفاده کنیم و به خلاقیت دست یابیم و یا این که اصول زیربنایی تفکر یا موفقیتهای کنونیمان را زیر سوال ببریم کما این که در برخی از تکنیکهای خلاقیت نیز به این موضوع میرسیم که اساساً باید از قدرت تفکر فعلی خود استفاده کنیم و توان قوای عقلانی و استدلالی خودرا نشان دهیم.
دراین نکته که بسیاری از امور خلاق از طریق نگاهی دیگر گونه بدست آمدهاند هیچ شکی نیست ولی این نگاهها و نحوهی دستیابی به موفقیتها، منطقی وجود دارد که میباید آن را کشف کرد و کشف آن از طریق یک جمله یا به کارگیری چند تکنیک میسر نمیشود چرا که اگر چنین امکانی وجود میداشت، در آن صورت وضع فعلی جهان با چند نکتهی آموزشی به کلی تغییر اساسی میکرد و همه چیز دگرگون میشد. مثال ها یا نمونه هایی که در کتب خلاقیت به عنوان مبنای استدلال در بحث خلاقیت قرار داده می شوند نمیتوانند فرایند واقعی آن را نشان دهند به طور مثال، بحثی را که دوبونو مطرح میکند و ترکیب حروف را خاطر نشان میکند، اگر چه از نظر زیباییشناختی، جالب توجه است و ذهن را متوجه نکات ظریف میکند اما درعالم واقعیت، نحوهی دستیابی به خلاقیت و طرحهای قابل قبول بدین صورت نیست. بارها اشاره کردهایم که پرداختن به تفکر و ارج نهادن به آن و تلاش برای ارتقای مهارتهای فکرکردن، بسیار مطلوب است اما از سوی دیگر نیز باید به واقعیتهای موجود نیز توجه کرد. نمیتوان به صرف این که چیز جالب توجهی به ذهن خطور میکند، اصل اندیشیدن منطقی و روش معمول و رایج آن را به کنار گذاشت چرا که در غیر این صورت و در صورتی که واقعیات را به بهای آرزوها کنار بگذاریم، اگر به خیالات پناه نبریم، قطعاً نتیجهای بیش از آن نخواهیم گرفت. در مثالی که در متن آمدهبود با گریز از واقعیت و تفکرگریزی، چیز چندانی عایدمان نمیشود. این که: رستوران جایی است که غذا را سرو نمیکند!
اینگونه تفکرگریزیها، ماهیت قضیه را تغییر نمیدهند و نویسندهی متن، به ناچار عنوان میکند که بنابراین: رستورانها، مکانهایی مانند تفریحگاهها هستند که غذای خود را به آن جا میبریم و در عوض از فضای آنجا و... استفاده میکنیم. پاسخ ساده این است که: محیطهای بسیار جذابتری برای این موضوع وجود دارند که میتوان از آن مکانها استفاده کرد! اینگونه تکنیکها اصولاً فرایند دستیابی به خلاقیت را به نحو درست و صحیحی بیان نمیکنند و اگر نمونههایی از خلاقیت میآورند، سطح آنها در همین محدوده ی زندگی روزمره است که در نقدهای پیشین به ضعف آنها اشاره کردهایم. اگر آدمی محیط و امکانات فعلی خود را تدارک دیدهاست، برای آنها دلایلی داشتهاست که این دلایل در طی زمان و در طی دههها یا صدها سال بدست آمدهاند و قالب شکنی آنها به این دلیل که آنها کارآمد نیستند یا این که نیاز به تغییرات اساسی در زندگی و نحوهی امکانات وی لازم به نظر میرسد، میباید با دلایل موجهی صورت گیرد. هر چیز عجیب و غریب یا غیر عادی و غیر معمولی را نمیتوان خلاقیت نامید و بارها اشاره کردهایم که چنین خطاهای ذهنی در بین بسیاری از افراد حاکم شدهاست که اصولاً اشتباه است.
دوبونو در جایی اشاره میکند که اغلب مردم نمیخواهند از تفکرات قالبی خود بیرون بیایند و مثالی آوردهاست که آن را علت موفقیت اینشتین میداند، این که وی از خود سوال کرد که: اگر من با سرعت نور حرکت میکردم چه میشد؟ و دوبونو میگوید که خیلی از مردم بلافاصله میگویند: این که امکانپذیر نیست و در نتیجه از فکرکردن محروم میمانند. اظهارات وی و سایر افرادی که در این زمینهها تحقیق میکنند درست است زیرا باید مردم را به فکرکردن واداشت اما در عین حال باید به آنها نیز این اطلاعات را داد که فرضاً اینشتین به صرف چنین تفکری به تئوری های بزرگش دست نیافت بلکه صدها و صدها عامل دیگر در موفقیت او یا سایر افراد خلاق سهیم بودهاند و اگر چه برخی از تکنیک ها ممکن است جالب و جدید و موجب شگفتی باشند اما در عین حال می باید خاطرنشان کرد که این تکنیکها تنها و تنها بخش بسیار ناچیزی برای دستیابی به خلاقیت هستند. از این جهت که بحث پیرامون هر تکنیک به درازا میانجامد لطفاً به نقدهای پیشین نیز مراجعه نمایید تا دید کلی از تکنیکهای خلاقیت و فرایند دستیابی به آن را به طور جامعتری مشاهده نمایید.
امتیاز: 0.00
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!