تعیین جهات جغرافیایی ونقشههای جهاننما درگذشته اقوامی که به هنگام تهاجمهای بزرگ، اروپا را عرصه تاخت و تاز خود میداشتند، به اندازه یونانیها و رومیها دل مشغول تعیین جهات جغرافیایی بودند؛ به طوری که چهار جهت اصلی در سراسر اروپای غربی با نامهای ژرمنی خودشهرت یافت. وایکینگها فنون کشتیرانی را در پهنه دریاها، با مهارت تمام به کار گرفتند. ولی ساختارهای اجتماعی که بتدریج جای ساختارهای امپراتوری روم را گرفتند لزوماً تدوین مبانی دانش نوشتاری مربوط به مکانها را ایجاب نمیکرد و ادیانی که اقوام اشغالگر بدان گرویده بودند، و از آن جمله مذهب چند خدایی اولیه و سپس مسیحیت، پیوند روشنی با بینش اخترشناسی- جغرافیایی نداشتند. به نظر نمیرسید اکثریت طبقه مهذب و تربیت یافته، فرضیه زمین مرکزی و همچنین کرویت زمین را که لزوماً از آن استنتاج میشد، رها کرده باشند. از نظر ارسطو (Aristotle)، قلمرو پوشیده از عناصری جامد و مسکون از انسانها، کوچکتر از آن است که در یک نقشه بگنجد. نقشهنگاری جور این تغییرات را میکشید. نقشههای جهاننما تنها به نمایش عالم مسکون که مسطح فرض میشد اکتفا میکرد. این گونه نقشهها گاه متأثر از شکل گنجهای در کلیسا که در آن اشیاء متبرک را جای میدادند، محاط در یک مستطیل، ولی غالب اوقات در یک دایره در یک o تصویر میشد و اغلب به صورت یک T خوابیده بود که پایه آن معرف دریای مدیترانه و خط عمود بر این پایه، مرز میان اروپا در شمال و افریقا در جنوب بود. آسیا نیمه شرقی نقشه را به خود اختصاص میداد. اورشلیم در مرکز نقشه قرار داشت و این خود بیانگر جنبه نمادین چنین نقشههایی بود که به نام نقشههای o و T خوانده میشدند.
امتیاز: 0.00
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!