منو
 کاربر Online
1001 کاربر online
 : خلاقیت
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه خلاقيت ارسال ها: 224   در :  یکشنبه 03 مرداد 1389 [11:18 ]
  نقد تکنیک حساسیت برانگیز
 

در تکنیک لایه یا استراتل ، تلاش بر این است که عبارتی را با هم ترکیب کنیم که این عبارت ممکن است مشابه هم نباشند و از این طریق حالت های گوناکون یک ایده یا مساله را ارزیابی کنیم .طبعاً این ارزیابی ها وابسته به امکانات شخص یا سازمان ها است و اگر چه در نظر گرفتن حالت های مختلف ممکن است موجب بروز ایده هایی شود اما هر انتخاب یک از این حالت ها بسته به شرایط اجتماعی یا محیطی یا اقتصادی و... فرق می کند فرضاً اگر ما درباره ی استخدام افراد در یک سازمان سخن به میان می آوریم ، امکانات آن سازمان ، درآمد آن ، این که آن سازمان چقدر قدرت مالی در اختیار دارد و تا چه حدی حاضر به تغییر است و... را باید رد نظر آورد. در جوامعی که اقتصاد آن ها دولتی تر است و بورکراسی بیشتری بر آن جا حاکم است با جوامعی که چنین محدودیت هایی را ندارند ، تعداد ایده های کاربردی به مراتب کمتر می شود .گذشته از آن ، چارچوب قوانین و مقررات را نباید نادیده گرفت . در موسسه ها و سازمان های خصوصی ، تغییر چارچوب قوانین امکان پذیر تر است و می توان با تغییراتی در آن ها ، به شرایط جدیدتری دست یافت اما غالب مدیران و مسوولان کمتر حاضر خواهند شد تا تغییرات اساسی و بنیادین در سازمان های خود اعمال کنند . علت این که بسیاری از طرح ها با شکست مواجه می شوند به این دلیل است که آن ها قوانین شفاف و روشنی ندارند و ابهامات قانونی در آن ها زیاد به چشم می خورد و طبعاً موجب اتلاف انرژی ، زمان ، سرمایه و نیروی کار می شود فرضاً در استراتل بیمه، مشاهده می کنیم که هزینه ی بیمه ها بالا می روند چون برخی از کارگاه های تعمیر موبایل سوء استفاده می کنند و مثلاً میزان هزینه را به رقم بالایی محاسبه می کنند .طبیعی است که اگر قوانین بهتری برای کنترل آن ها ابداع شود این هزینه ها نیز کم خواهند شد .همین موضوع در بحث بیمه های بهداشتی در ایران نیز حاکم است . سوء استفاده از دفترچه های بیمه و تحمیل هزینه ها به دولت سبب شده است تا قوانینی ابداع شوند تا پزشکان و سایر مراکز درمانی نتوانند به هر دلیلی که می خواهند به منافع مالی دست یابند .اما همین قوانین اگر خوب طراحی نشوند، پزشکان به راحتی می توانند با مراکز دیگر تبانی کنند و فرضاً برخی از آن ها بی این که بیمار نیازی به آزمایش های گوناگون داشته باشد آن ها را روانه آنجا کنند تا سود حاصله، با ضرایبی به آن ها تعلق گیرد . این موضوع در همه ی عرصه های دیگر نیز می تواند حاکم باشد و مخصوص یک شغل یا حرفه نیست بلکه فقط جهت مثال آورده شده است . یا در استفاده از نیروهای انسانی چنین محدودیت هایی باز حاکم است فرضاً استفاده از افراد خارج از سازمان به جای افراد در ون سازمان به طور موقتی یا دایم . تهیه ی هزینه های این ایده مهمتر از خود آن ایده است . لذا ایده هایی را باید یافت که با شرایط اجتماعی و محیطی و فرهنگی و... در یک جامعه تطابق داشته باشد . اگر نیروی کار در یک سازمان احتمالاً خوب عمل نمی کند به احتمال زیاد باید به ضعف مدیریتی آنجا توجه داشت باشیم . درست است که عوامل متعدد دیگری نیز دخیل هستند ولی اگر موسسه یا سازمانی به شکل دولتی تری اداره شود ، این نتیجه طبیعی است که ضعف مدیریتی در وهله ی اول قرار می گیرد . در موسسات خصوصی، امکان تغییرات و ایجاد شرایط جدیدتر راحت تر صورت می گیرد ولی همین موضوع نیز به شرایط اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی در یک جامعه بستگی زیاد دارد . فرضاً شما نمی توانید به راحتی ایده ای ارائه کنید که یک فرد را بیکار کرده و فرد دیگری را جایگزین او کنید زیرا قوانین بیکاری در جوامع توسعه یافته تر مانع از صدمه دیدن اقتصادی افراد می شوند و در زندگی آن ها بحران های جدی ایجاد نمی شود اما در کشورهایی که بنیه ی اقتصادی پایین تری دارند، بی کار شدن یک فرد ممکن است فاجعه محسوب شود . البته منظور این نیست که این تکنیک لایه یا سایر تکنیک ها کاربرد ندارند و فقط در حد ایده و فکر جالب هستند بلکه باید واقع بین بود و اجرا شدن ایده ها را هم باید در نظر گرفت به خصوص اگر با مسایل انسانی روبرو باشیم . در مورد تکنیک فیلامان به نظر می رسد که منطقی تر باشد چرا که تمرکز اصلی بر روی نیازهاست .اگر چه در قبل نیز به این موضوع اشاره کردیم که در فرهنگ سرمایه داری برای بهره مند شدن از سود تولید هر چیز سودآور، تمرکز بر روی نیازهای روزمره از سوی دیگر تمرکز بر نیازهایی هستند که وجود ندارند و بعدا توسط کارخانه ها و مراکز تولیدی و غیره ایجاد می شوند تا آن ها با فروش کالاهای خود به منفعت بیشتری دست یابند ولی به هر روی این تکنیک از آن جهت که به امور واقعی تر زندگی می پردازد ، منطقی تر به نظر می رسد واحتمالاً کاربرد بیشتری هم خواهد داشت . به هر حال در تمام مواردی که نویسندگان غربی خلاقیت به عنوان نمونه ذکر می کنند تقریباً با چیزی جز امور تجاری و تولیدی و خدماتی و مواردی از این دست مواجه نمی شویم زیرا اصول فکری اقتصادی آنان مبتنی بر تولید و مصرف است و به همین دلیل است که تاکید می کنیم که جستجو برای خلاقیت می باید متناسب با نیازهای واقعی هر جامعه ای باشد و تقلید کورکورانه از الگوهای آنان، در نهایت منجر به این خواهد شد که جامعه ی مقلد فقط یک نمای ظاهری و تصویری ناقص و ناتمام از جامعه ی مد نظرش را به دست آورد . هر جامعه ای مشخص ، مسایل حل نشده ی بسیاری دارد که می باید افراد خلاق و کنجکاو بر روی آن ها تمرکز کنند و تکنیک های ارائه شده را در خدمت حل مسایل واقعی خود به کار برند مثلاً این که چه کنیم تا دانش آموزان به درس علاقه مند شوند؟ چه کنیم تا مشکل بیکاری ، فقر، اعتیاد، رفتارهای خشن ، مشکل بزرگ ترافیک ، عدم بهینه سازی مصرف انرژی و... صورت نگیرد؟

  امتیاز: 0.00