منو
 کاربر Online
1025 کاربر online
 : خلاقیت
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه خلاقيت ارسال ها: 224   در :  شنبه 01 اسفند 1388 [04:48 ]
  نقد رابطه ی خلاقیت با سلامت روانی
 

داشتن سلامت روانی و بهره مند بودن از هیجانات و عواطف مثبت ، شرایط مساعد تری برای خلاقیت فراهم میآورد زیرا آرامش روح و روان و صفاتی که به آن ها اشاره شد، موجب درک صحیح واقعیت ها می شوند و اگر واقعیت ، آن طوری که وجود دارد نگریسته شود و تحت تاثیر نیازها و خواسته های آدمی ، تحریف و دگرگون نشود ،درک رابطه ها مقدور تر خواهد شد . افرادی که از اعتماد بالایی برخوردارند یا سخت کوش و پر انگیزه اند و غیره طبیعتاً از رشد بیشتری برخوردار خواهند بود اما سلامت روان صرفاً نمی تواند منجر به خلاقیت گردد مگر آنکه انگیزه های خلاقیت وجود داشته باشد . سلامت روانی الزاماً در افراد محقق و دانشمند و تحصیل کرده وجود ندارد بلکه در هر انسانی ممکن است بروز نماید و از این رو این احتمال وجود دارد که برخی از آن ها به دنبال کشف حقایق و به دنبال ابداع باشند و برخی از آنها در سطوح پایین تری از این صفت قرار گیرند و در نتیجه همه ی این افراد خلاقیت به چشم نمی خورد یا دست کم خلاقیت های بارز یا عینی ممکن است کمتر یافت شود . از سوی دیگر هنگامی که از سلامت روانی سخن به میان می آوریم ، به طور مطلق به آن نمی نگریم زیرا سلامت روانی سخن به میان می آوریم ،به طور مطلق به آن نمی نگریم زیرا سلامت روانی در افراد سالم همواره به طور مطلق و مداوم و همیشگی وجود ندارد بلکه با طیفی از سلامت روبرو هستیم به این معنا که همواره با درجاتی از سلامت و هم چننی درجاتی از بیماری و ناهنجاری سرو کار داریم زیرا روان آدمی یک محیط بسته ای نیست و در شرایط گوناگون زندگی و در دورههای مختلف سنی و تحولات اجتماعی و غیره دستخوش تغییراتی می شود و به همین دلیل است که در برخی از افراد سالم حتی با درجاتی از بیماری های مقطعی و گاه طولانی برمی خوریم .زندگی افراد سالم و خلاق حکایت از چنین دوره هایی دارد که جای تامل است .وجود هیجانات و عواطف منفی در تاریخچه زندگی روانی آن ها به وفور یافت می شود و سوالی که مطرح می شود این است که آیا آنها واقعاً به طور معناداری سالم بوده اند؟ آیا بیماری لازمه ی زندگی افراد سالم است یا این که آیا بیماری نقطه شروع و از شروط لازم خلاقیت اوست؟آیا برهم خوردن تعادل روانی و این که همه چیز خوب و مناسب و روبراه نیست جزء اولین شروط تفکر و به راه افتادن تلاش ها و کنجکاوی ها و دستیابی به راه های نو برای رسیدن به تعادل و رشد آدمی نیست؟
به نظر می رسد هنگامی که افراد خلاق با مساله ای روبرو می شوند و برای حل آن تلاش می کنند ، و به واسطه ی درگیر شدن با مساله و جستجوی راه حا ها ، دچار عدم تعادل نسبی و گاه شدیدتر شده و تا زمانی که به حل آن نرسند گویی از چنین عدم تعادلی در رنج نیز خواهند بود .بررسی زندگی افراد خلاق نشان می دهد که آن ها در چنین دستیابی به راه حل ها ، همواره از سلامت روانی بالایی برخوردار نبوده اند و همین موضوع است که موجب می شود برخی به این فکر بیفتند که رابطه ی بین بیماری و خلاقیت وجود دارد اما به نظر می رسد که بیماری یا عدم تعادل نتیجه ی فرایند حل مساله است نه این که علت و دلیل حل مساله و خلاقیت باشد .به همین دلیل است که گفته شد ، تمام افراد سالم از خلاقیت برخوردار نیستند و تنها کسانی که به دنبال خلاقیت و حل مساله می روند با چنین عدم تعادل هایی روبرو می شوند و خلقیات منفی آن ها افزایش می یابد .درجه ی سلامت روانی و بیماری در افراد خلاق را نباید فقط به صورت تک عاملی و روانی در نظر گرفت زیرا شرایط مساعد یا نامساعد و سخت زندگی خانوادگی ، اجتماعی ، تاریخی و جز آن در افراد خلاق نیز به گونه ی چشمگیری متفاوت بوده است به این معنا که برخی از آنها راحت تر و بی دردسر تر به آن دست می یافته اند چرا که رفاه و امنیت و آزادی های فرهنگی و اجتماعی و غیره نقش بسیار زیادی در این راه دارند و طبعاً میزان بیماری در چنین دستیابی به اهداف آن ها را افزایش یا کاهش می دهند .
یک نکته ی مهم دیگر این است که افراد خلاق مفهوم در خلاقیت به یکدیگر شبیه هستند و هر یک دستاوردهایی را از خود به جا گذاشته اند اما نباید از تفاوت های شخصیتی آن ها غافل بود .هر یک از افراد خلاق ویژگی هایی شخصیتی منحصر به فرد خود را دارند که این ویژگی ها از یک طرف و از طرف دیگر طرز مواجه شدن با عوامل بیماری زا و استرس ها د رآن ها قطعاً متفاوت است .نوع فعالیتی که ایشان نیز به آن پرداخته اند متفاوت می باشد .برخی از فعالیت ها در ماهیت خود به گونه ای هستند که عواطف و هیجانات بیشتری را درگیر خود م یکنند واز این رو میزان احتمال گرفتاری این افراد به حالت های هیجانی منفی بیشتر می شود مانند فعالیت هایی که با زندگی آدمیان در ارتباط و تعامل هستند مانند امور هنری و ادبی و غیره که به نسبت برخی دیگر از آن ها نقش هیجانات در آن ها بالاتر می رود .بنابراین نباید به مفهوم سلامت و بیماری به شکل ساده ای نگریست .

  امتیاز: 0.00