منو
 کاربر Online
1033 کاربر online
 : خلاقیت
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه خلاقيت ارسال ها: 224   در :  سه شنبه 06 بهمن 1388 [05:53 ]
  نقد رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت
 

تمام مباحثی که به این رابطه اشاره دارد ، به نوعی به نقش تسهیل کننده ی هوش هیجانی مثبت و بالا برای بروز خلاقیت تاکید دارند اما هوش هیجانی بالا الزاماً موجب خلاقیت نمی‌شود. هوش هیجانی، مسیر زندگی را تسهیل می‌کند و در روابط بین فردی و درون فردی بسیار موثر است. فرد باهوش هیجانی بالا م یتواند زندگی سالم تری از لحاظ روانی و درونی داشته باشد و در روابط با دیگران و رویارویی با مشکلات ، واکنش بهتری از خود نشان دهد اما افرادی که از هوش هیجانی پایینی برخوردارند الزاماً ناموفق نیستند به طور مثال افرادی که پرخاشگرند یا تحمل کمی دارند یا روابط مناسبی با دیگران برقرار نمی‌کنند، حتماً افراد ناموفقی در تحصیل و شغل و زندگی نیستند و به خوبی با کارهایشان کنار می‌آیند. بسیاری از این افراد، مدیرانی هستند که با زیر دستان خود ، برخورد تندی دارند اما در انگیزه دادن به خود برای به انجام و اتمام رساندن کارهایشان، بسیار مهارت دارند . شاید آن ها نتوانند رفتار خود را با دیگران به خوبی کنترل کنند اما می‌توانند کارهای سخت و کسل‌کننده و یکنواخت را با انرژی بسیار و با سرعت انجام دهند. این یکی از جنبه‌های هوش هیجانی است که خصوصی است. آن‌ها موفقیت خود را از طریق مهارت خود – مدیریتی و تا اندازه‌ای با هوش بالا، به دست می‌آورند. دستاوردهای هوش هیجانی به نوعی به سلامت روانی افراد منتهی می‌شود و این سلامت روانی در بهبود روابط و کم شدن تنش های گوناگون درونی و محیطی، سبب به کارگیری مفیدتر توان بالقوه ذهنی بشر می‌شود که احتمالاً منجر به رشد و باروری در کار و تحصیل و سایر فعالیت‌های بشری خواهد شد. آموزش تصمیم‌گیری و خود آگاهی و انگیزش و سایر موارد ذکر شده د رمدارس یا محیط های حرفه ای و شغلی البته تاثیراتی در بهبود عملکرد به همراه خواهند داشت و از اتلاف انرژی جلوگیری به عمل می‌آورند اما خلاقیت، انحصاراً با موارد فوق حاصل نمی‌آید. گاهی تنش‌ها و درگیر شدن عمیق با تعارضات و درآن‌ها غوطه ور شدن و استرس حاصل از آن را تجربه کردن، تمرکز بر حل مساله را جدی‌تر می‌کند و نیاز برای حل مساله را ضروری و الزامی می‌نمایاند. در این بین یک تعارض اساسی وجود دارد که آیا خلاقیت محصول آرامش روح و روان است یا حاصل روان رنجوری و تعارض‌ها و تنش‌های درونی برای حل آن می باشد؟ مساله ای که پاسخ دادن به آن کمی دشوار به نظر می‌رسد و پاسخ‌های خیلی قاطعی برای آن وجود ندارد اما طبعاً هیجانات مثبت و هوش هیجانی بالا از این جهت که موجب آرامش روحی و اجتماعی را فراهم می‌آورد، بیشتر مورد استقبال عموم واقع می‌شود اما در ارتباط با خلاقیت رابطه‌ی خیلی مستقیم و قطعی به چشم نمی‌خورد . درست است که افراد خلاق یا خیلی خلاق از هیجانات مثبت بالایی برخوردار بوده اند اما آنها واجد صفات متعدد دیگری نیز بوده‌اند که هیجانات مثبت صرفاً دلیل خلاقیت آن ها به شمار نمی آید چرا که افراد بسیار باهوش هیجانی بالا را می توان یافت که فاقد انگیزه خلاقیت یا دستاوردهای خلاق بوده و هستند. هنگامی که از دستاوردهای خلاقیت به ویژه به شکل عملی آن سخن به میان می آید باید به عناصر تشکیل دهنده ی متعدد آن توجه داشت از جمله هوش، محیط مناسب، سلامت روانی ، هیجانات و مولفه های دیگری که قابل تامل هستند. انسان موجودی پیچیده است که قابل پیش بینی نیست . علوم مختلف مانند روانشناسی درصدد هستند که رفتار آدمی را پیش بینی کنند اما انسان فراسوی مرزهای خویشتن است. گاهی در شرایط سخت و ناامید کننده دستاوردهای بی نظیر و خلاقیت های جالبی ارائه می دهد و گاه در شرایط ایده آل از رشد متوسطی برخوردارمی شود .نقش انگیزه ها و هم چنین تلاش برای موفقیت ، بسیار مهم هستند گرچه که نباید از امکانات محیطی مناسب غافل بود .محیط مناسب معمولاً موجب رشد افراد معمولی به سطح بالاتر می شود و در کشورهای توسعه یافته این امر به خوبی قابل مشاهده است . شرایط روحی و روانی افراد البته برای رشد و دستیابی به خلاقیت نقش تعیین کننده ای دارند اما همانطور که قبلاً اشاره شد ، این هیجانات و عواطف الزاماً می توانند مثبت نباشند اما شرایط رشد فرد را مهیا سازند . هیجانات منفی اگر به صورت یاس عمیق یا عدم امید و جز آن باشند طبعاً مانعی برای پیشرفت خواهند بود .گاهی هیجانات مثبت ، فرد را خیلی آسوده خاطر می سازد و از تلاش باز می دارندو گاه هیجانات منفی چنین نقشی را بازی می کنند .تعادل در هیجانات آدمی و سودمندی هیجانات مثبت و منفی در شرایط خاص ، می باید مورد توجه قرار گیرند .ظرفیت تحمل آدمی برای هر کدام از هیجانات در شرایط مختلف یا دوره های زندگی گوناگون است . د ربرخی از دوره های تحول آدمی ، نقش هیجانات مثبت نمایان تر و در دوره های دیگر هیجانات منفی برای تحرک وی لازم به نظر می رسند . توصیه می شود که به نظریات روانی و اجتماعی اریک اریکسون در مقایسه با بحث هیجانات نظر اجمالی انداخته شود .

  امتیاز: 0.00