منو
 کاربر Online
710 کاربر online
 : هنر
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه هنر 3 ستاره ها ارسال ها: 252   در :  شنبه 07 شهریور 1388 [06:19 ]
  خلاقیت نمایشی
 

خلاقیت نمایشی
منوچهر اکبرلو
تصویر

روند تعلیم و تربیت امروز به سوی خلاقیت در آموزش هنر(موسیقی، نمایش، نقاشی و…) سوق دارد. منظور از «خلاقیت» چیست؟ خلاقیت را می‌توان به معنای زندگی بخشیدن، ساختن یا پدیدآوردن چیزی در نظر گرفت. هنر به هر شکل، باید برگرفته از درون فرد یا گروه باشد. هنر بیان چیزی است که از درون تکامل یافته و نه تحمیل نوع تکامل یافته‌ای از آن بر فرد یا گروه. هنر زاییده پیوند تکنیک و بیان خودجوش است.
آفرینش نمایشی عبارت است از ایجاد شکل و ساختار، با استفاده از تخیل، که آن را نمایشنامه می‌خوانیم. نمایشنامه ممکن است برگرفته از موقعیت‌های عادی زندگی و یا ادبیات کلاسیک کودکان باشد. به عبارت دیگر ساختار دراماتیک یک نمایشنامه به‌طور معمول وسیله‌ای است برای تلاش خلاق اعضای گروه. با این وجود، نمایشنامه از لحاظ نحوه بیان انعطاف‌پذیر است.
در نمایشنامه نیز مانند دیگر اشکال هنر، برای ایجاد ارتباط تکنیک مشخصی وجود دارد. این تکنیک عبارت است از تجزیه و تحلیل مرحله به مرحله معنای خلاقیت نمایشی و کاربرد تکنیک لازم برای دستیابی به موفقیت. امروزه توان هنرهای نمایشی به عنوان یک نیروی آموزشی و نیز به عنوان نوعی از هنر شناخته شده است. خلاقیت نمایشی را می‌توان یک نیروی حیاتی برای پرورش ذهن و شخصیت دانست. شخصیت آفریده می‌شود در حالی که هنر نمایش می‌تواند سنگ بنای آن باشد.
مشکل عمده در عدم شناخت ارزش خلاقیت نمایشی کودکان نیست، بلکه در ابهامی است که در اذهان مربیان تعلیم نیافته‌ای وجود دارد که نمی‌دانند چگونه به نتایج مؤثر برسند. این امر ناشی از آن است که خلاقیت نمایشی، در مقایسه با سایر جنبه‌های هنر، نوعی زمینه آموزشی جدید و در واقع تغییری در جنبه‌های مورد تأکید است.
در گذشته تأکید بر حاصل کار گروهی و طرز بیان فصیح و حسن اجرای فردی بود. نمایش پیش از هر چیز به صحنه و بازیگران تعلق داشت و بقیه کودکان به عنوان تماشاچی در کار سهیم بودند . اما امروزه دیدگاه‌ها تفاوت کرده است. در مورد نقش چشمگیر این تحول، همین بس که اندیشمندان دریافته‌اند که در درون اکثر ما یک حس نمایشی وجود دارد که از آن به خلاقیتی رضایتمندانه دست می‌یابیم. امروزه این امر یکی از زمینه‌های مهم ایجاد سرگرمی برای پر کردن اوقات فراغت به‌شمار می‌آید.
در زمینه تئاتر کودکان نیز، بینش جدیدی نسبت به توان خلاقیت نمایشی کودکان ایجاد و ذوق فطری کودکان در ایفای نقش، که درونمایه نمایش است، به عنوان وسیله‌ای مؤثر در آموزش شناخته شده است.
آگاهی از توان خلاقیت نمایشی کودکان و دستاورد‌های آموزشی ناشی از آن، در طیفی وسیع، به دوره تصنعی بودن تئاتر کودکان خاتمه داد. پیش از آن، نمایش متعلق به معدود افراد با استعداد بوده و بر صحنه پردازیهای چشمگیر، تشویقهای فراوان و میزان فروش بلیت تأکید داشت. کودکان فعال و با هوش برای موفقیت هنری «نمایش» مورد سوء استفاده قرار می‌گرفتند. به تأثیرات وارده بر شخصیت کودکانی که این‌گونه مورد سوء استفاده قرار گرفته یا کنار گذاشته شده بودند توجهی نمی‌شد. حتی فن بیان و فصاحت کلام نیز مخرب بود زیرا نه تنها مصنوعی می‌نمود بلکه کودکان را نیز از نظر میزان جلب توجه دیگران، از یکدیگر مجزا می‌کرد.
حتی امروزه، تنها هدف تئاتر غالباً منحصر به اجرای جذاب بدون در نظر گرفتن جنبه خلاقیت شده است. در واقع به ارزشهای اجتماعی توجه کمی شده یا اصلاً به آنها بها داده نمی‌شود. اجرا، نه نتیجه تعالی خلاق کودکان بلکه کمال مطلوب از دیدگاه کارگردان است. نمایشنامه‌ها، لباسها، جلوه‌های ویژه و نیز بیان جملات مواردی هستند که هنر آموز نسبت به آنها حق انتخاب دارد لکن این عوامل به گروه تحمیل می‌شوند؛ در واقع تمرینها تکراری شده و آموزشی در کار نیست. اینکه هر تجربه چقدر با ارزش است به دانایی و استعداد‌های مربی و سرپرست گروه بستگی دارد. البته تئاتر جایگاه رسمی‌تری هم دارد اما این جایگاه نباید جایگزین نمایش خلاق که اساساً جنبه آموزشی دارد، بشود.
نقایص و نقاط ضعف این نوع تئاتر رسمی، به خصوص برای کودکان خردسال، کاملاً آشکار است: هیجان ناشی از تحریک بیش از حد، رقابت نا سالم و تصنعی بودن بیان و حرکات متداول. این بازی‌ها به هیچ وجه زاییده ذهن کودک نیستند. ارتباط بین تئاتر رسمی و بازی‌های خلاق از حس دراماتیک ذاتی که در درون همه ما نهفته است نشأت می‌گیرد. نوع قدیمی‌تر تئاتر تنها افراد با استعداد را در بر‌می‌گیرد، حال آنکه خلاقیت نمایشی از این حس دراماتیک همگانی به عنوان یک وسیله آموزشی استفاده کرده و شادی را که نتیجه ایجاد یک روزنه احساسی خلاق در فرد است، در او پرورش می‌دهد.
تغییر نمایش رسمی به غیر رسمی از طریق شناخت تدریجی توان خلاقیتهای نمایشی برای همه کودکان ایجاد شد. روشهای آموزشی جدید که بر خلاقیت تأکید داشتند، زمینه را برای ایجاد علایق بیشتر فراهم کردند. تغییر آموزش رسمی و قراردادی به روش شکل‌گیری و طراحی گروهی نیازی به بحث ندارد. تنها باید به این نکته اشاره کرد که زمانی که استعداد‌های طبیعی کودک برای باور‌ پذیری و نمایش به عنوان یک وسیله آموزشی درک و شناخته شد، خلاقیتهای نمایشی جایگاه خود را نه به عنوان یک هنر بلکه به عنوان وسیله‌ای برای معرفی موضوع و نیز به عنوان یکی از ظریف‌ترین شیوه‌های بیان تجارب اجتماعی پیدا نمود.
خلاقیت نمایشی عبارت است از بیان تفکرات آموزشی جدید و امروزی. دو مانع عمده خلاقیت نمایشی عبارتند از:
1) عدم آگاهی از امکانات فعالیتهای خلاق
2) عدم آشنایی به اینکه چگونه می‌توان به نتایج هنری مطلوب دست یافت.
این دو اشکال صرفاً ناشی از عدم آگاهی و تعلیم مربیان مربوطه است.
به نظر می‌رسد تمایل شدیدی به انجام بازیهای خلاق در مدارس و مراکز تفریحی وجود دارد. علاوه بر این به نظر می‌رسد شناخت و آگاهی کافی نسبت به اینکه بازی خلاق چیست و چگونه می‌توان آن را شناخت وجود ندارد. اغلب تفاوت اساسی بین بازی خلاق وبازی غیر‌‌خلاق مشخص نیست. یکی از مهمترین اشکالاتی که مربیان کلاسهای بازی خلاق با آن روبرو هستند آن است که از آنها خواسته می‌شود در مدت زمان محدود یک بازی خلاق را اجرا نمایند. مربیان به دشوار بودن این امر کاملاً واقفند اما اغلب درک آن برای دیگران آسان نیست.
تصور نا درست دیگر آن است که هر هنر آموز می‌تواند دست به بازیهای خلاق بزند. درست است که یک مربی با قوه تخیل قوی وذهن خلاق ممکن است بتواند بازی خلاقی را به گونه‌ای قابل قبول ارائه دهد اما با این وجود می‌تواند با استفاده از تکنیک مناسب، این کار را با رضایت بیشتری برای خود و شاگردانش انجام دهد. همانطور که برای تدریس چگونه خواندن، باید روش آنرا دانست، برای انجام بازیهای خلاق نیز روش سریعی وجود دارد که دانستن وانجام آن به رضایتی هنرمندانه می‌انجامد.
مشکلات عمده‌ای که یک مربی با آن روبروست عبارتند از: انتخاب موضوع، مشکلات انضباطی در ارتباط با اجرای کار، رفتار و عوامل روان شناختی و نیز یافتن روشهای سهل‌الوصول برای اجرایی موفق. این مشکلات محدود به کلاسهای درس نبوده و بسته به نوع ماجرای نمایشی تغییر می‌کنند.
مربی در برخورد با یک موقعیت خاص چه باید بکند؟ از کجا باید راه حل سریع و مناسبی برای مشکل خود بیابد؟ بازیهایی که در قالب طرح، در دستور‌العملی ارائه می‌گردد باید توسط کودکان بطور خلاق ارائه شده و پیشنهادهایی برای موقعیتهای مشابه نیز عرضه شود.
قابل ذکر است که نخستین کاربرد عام استعداد طبیعی و ذاتی کودکان برای بازیهای نمایشی ناشی از تغییر جنبه‌های مورد تأکید در روند آموزشی بوده است. تحقیقات و مطالعات اجتماعی با ارائه اطلاعات گرد‌آوری شده توسط گروه در قالب نمایش احیاء می‌شوند. مطالبی که بدین ترتیب گردآوری شده برای ذهن و تخیل خوشایندتر بوده و آسان‌تر در ذهن نقش می بندد. با این وجود، اینگونه بازیها در عین حالی که حقایق را به گونه‌ای مؤثرتر به کودک می‌نمایانند اما واقعاً جنبه نمایشی ندارند. پایان این نظریه درک این حقیقت است که یک نمایش واقعی داستانی است که صورت عمل به خود گرفته است.
بنا ‌‌‌‌‌براین، هدفی که مربی دنبال می‌کند، برداشتی آگاهانه از نمایش زندگی است. هدف هنر آموز بسیار فراگیرتر از ساختن دیالوگ در رابطه با یک تم آموزنده می‌باشد. کاری که هنر‌آموز می‌کند آن است که بخشی از زندگی را در نظر گرفته و از آن واقعیتی مبتنی بر اعمال خیالپردازانه برای بچه‌ها ایجاد می کند. خلاقیت نمایشی آنچنان نیروی قدرتمندی در پیشبرد زندگی محسوب می‌شود که درک تکنیک آن ارزش معنوی به همراه دارد. خلاقیت نمایشی یکی از ظریف‌ترین ابزاری است که به کمک آن اعضای یک گروه با هم یکی شده و درک و شناخت بهتری از یکدیگر پیدا می‌کنند. کسب تجربه گروهی به بهترین شکل ممکن یکی از نتایج خلاقیت نمایشی است. در این تجربه، علاقه، اشتیاق و شادی همراه با مسئولیت پذیری و سخت کوشی بطور یکنواخت میان اعضای گروه تقسیم می‌شود.
اگر انسان امروزی نیازمند تعادل ذهنی و بینش وسیع است، گزاف نیست اگر بگوییم راه رسیدن به آن خلاقیت نمایشی است. کودک از طریق تلاشهای فردی وگروهی، نمایش زنده‌ای را پدید می آورد. او در واقع در حد توان احساسی خود، زندگی و مردم را آنگونه که می‌بیند و احساس می‌کند به تصویر می‌کشد. ضمناً می توان گفت که عدم علاقه به هنرهای نمایشی اغلب ناشی از نمایش خشک، رسمی و غیر جذاب است. باید درک روشنی از این مطلب داشت که کجا موضوع نمایش خاتمه یافته و عمل نمایشی آغاز می‌شود. تفاوت بین «موضوع نمایش »و«عمل نمایشی» چیست؟ چگونه می توان یک موضوع یا طرح را نمایشی کرد؟ و اصولاً چرا باید آنرا در قالب نمایش مطرح نمود؟
یکی از اولین سؤالاتی که توسط مربیان مطرح می‌شود آن است که چرا باید دست به خلق یک نمایشنامه زد در حالی که کارگردانی یک نمایشنامه نوشته شده آسان‌تر است؟ پاسخ این سؤال را باید در کمبود موضوع جستجو کرد. علاوه بر این، حتی وقتی که موضوع جالبی وجود دارد، اغلب نا مناسب است. بطور کلی باید گفت که نمایشنامه‌های نوشته شده برای کودکان با ذهنیت و دیدگاه آنان منطبق نبوده و در حیطه بیان یا متأثر از احساسات آنان نمی‌باشند. ما بزرگسالان بندرت می‌توانیم از دریچه تخیلات یک کودک به مسائل بنگریم. جریانات فکری کودک متفاوتند. خلق وخو و حس شوخ طبعی او نیز با ما فرق دارد. سطح درک وبینش کودک مجزا از سطح درک ما است. حال چگونه می توانیم با استفاده از دانش برترمان، استعدادهای طبیعی کودک را در ایجاد نمایش به کار بندیم؟
در نمایشنامه‌ای که ازپیش نوشته شده، کودک از حافظه خود و دستورات دیگران تبعیت می‌کند. طبیعی است که کودک در اولین تلاشهای ابتدایی خود برای خلق یک نمایشنامه نمی‌تواند همچون یک فرد بزرگسال زمانی که یک نمایشنامه می‌نویسد، به بیان و ادای مطالب بپردازد. اما اگر بنا باشد از لغات خاصی برای بیان افکار و احساساتش استفاده نماید، می‌توان گفت که در دراز مدت قادر به ادای بهتر مطالب خواهد بود. حتی در طول تمرین یک نمایشنامه بسیار جالب، باوجود برانگیخته شدن حس زیبایی شناسی کودک، او مطلب چندانی در مورد نمایش یاد نمی‌گیرد. اما زمانی که از طریق بحث و گفتگو در کلاس، ساختار نمایش را می‌آموزد (اینکه نمایشنامه را حس و درک کرده؛ ساختاری مشتمل بر آغاز، میانه و انتها ایجاد نموده و بالاخره به خلق تعلیق و لحظات هیجان‌انگیز بپردازد)، خواهد توانست این احساس را تا تکامل وشکل‌گیری کامل اثر حفظ کند. در نهایت باید گفت از آنجا که در نمایش خلاق، هدف تولید نبوده بلکه آموزش فردی می‌باشد، هر کودک از فرصت‌های مساوی نسبت به دیگران برخوردار خواهد بود. در واقع کودک در امر تولید و خلق نمایش سهیم بوده و به عنوان عضوی از اعضای گروه در ایجاد نمایش نقشی مؤثر دارد. ممکن است کودک فقط مسئول پایین آوردن پرده باشد اما با این وجود یکی از مهره‌های مهم تمرین گروهی محسوب می گردد. در پایان نمایش، کودک شادتر وشخصیت او کامل‌تر خواهد بود. او آموخته است که خلاقانه بیندیشد و عمل کند.او درس اجتماعی بزرگی را (که همان «تعاون» باشد) فرا گرفته است.
تعاون، اساس اندیشه گروهی است. «گروه» ساختاری فراتر از تجمع تعدادی از افراد است که با یکدیگر کار می‌کنند. گروه عبارتست از تلفیق افکار. گروه به عنوان اصل اساسی در پیشرفت و تکامل فرد و نیز گروه مؤثر است زیرا نه تنها بر گرفته از تحمیل عقاید سرپرست گروه نیست بلکه حاصل بحث وگفتگوی متقابل است. اندیشه گروهی به مراتب کاملتر از عقاید فردی است چرا که نتیجه اتحاد اذهان می‌باشد. اندیشه گروهی هرگز در محیطی که بحث وتبادل نظر به عنوان یک رکن اساسی محسوب نمی‌شود شکل نمی‌گیرد. ممکن است شما مطالب و نظریات خود را به یک گروه بقبولانید، اما بدین ترتیب عمق معنای رشد را که نتیجه فعالیت چند ذهن است از دست داده‌اید.

  امتیاز: 0.00