منو
 صفحه های تصادفی
متصدی مرمت اسناد
علی علیه السلام همچون لشگر حمایت کننده از پیامبر
واقفیه
روشهای مبارزه
تحريف ناپذيری قرآن
Osmium
Protactinium
قطب شمال
روابط بین اجزا مثلث
جنگلهای بارانی آمریکای مرکزی
 کاربر Online
353 کاربر online
 : روان شناسی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  چهارشنبه 20 شهریور 1387 [13:24 ]
  شخصیت سالم
 

شخصیت سالم چیست ؟ دارنده شخصیت سالم چه ویژگی هایی دارد ؟ رفتار و تفکر و احساس چنین آدمی چگونه است ؟ آیا من و شما می توانیم شخصیت های سالمی بشویم ؟ در واقع نه تنها روان شناسان ، بلکه بسیاری از انسان ها بیش از پیش به دنبال یافتن پاسخ این پرسش ها هستند . در بخش سعی خواهد شد با بهره گیری از مطالب ارائه شده در کتاب ها به این پرسش ها پاسخ دهیم .

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  چهارشنبه 20 شهریور 1387 [13:38 ]
  درباره شخصیت سالم
 

نیروهای انگیزشی که در گذشته ریشه دارند ، ما را به جلو نمی رانند ؛ بلکه هدف ها و برنامه هایی که برای آینده داریم ما را به پیش می رانند .به نظر آلپورت داشتن هدف های دراز مدت ، کانون وجود آدمی را تشکیل میدهد و بشر را از حیوان ، سالمند را از کودک ، و در بسیاری از موارد شخصیت سالم را از شخصیت بیمار متمایز می کند . انسان هاس سالم نیاز مداومی به تنوع ، احساس و درگیری تازه دارند . کارهای روزمره و عادی را کنار می گذارند و به جستجوی تجربه های تازه بر می آیند ؛ تن به ماجرا می سپارند ؛ خطر می کنند و چیزهای تازه کشف می کنند . همه این فعالیت ها تنش ایجاد می کند و به هر صورت تنها از راه همین تجربه هاست که بشر می تواند ببالد .به نظر آلپورت داشتن شخصیت سالم بدون داشتن آرزوها و جهتی به سوی آینده نامیسر است.

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  پنج شنبه 04 مهر 1387 [07:52 ]
  شخصیت سالم
 

از نظر راجرز شخصیت سالم روند است نه حالت بودن ؛ مسیر است نه مقصد . به سوی انسان سالم پیش رفتن نیازمند داشتن هدف است و همین هدف فرد را به پیش می راند و همه جنبه های خود را دگرگون می سازد و می پروراند . علاوه بر این تحقق خود روندی دشوار و گاه دردناک است . زیرا مستلزم آزمودن پیوسته و گسترش و انگیزش همه توانایی ها و استعدادهای شخص است . به گفته راجرز آنانی که به تحقق خود می پردازند ، از زندگی غنی ، مبارزه جویانه و پر معنا بهره مند می شوند ، اما لزوما همیشه خوشحال و خندان نیستند . افراد دارای شخصیت سالم خودشان هستند نه این که خود را پشت نقابها پنهان کنند و به آنچه نیستند تظاهر نمایند یا این که در برابر بخشی از خود سپر بگیرند ، پیرو تجویزهای رفتاری نمی شوند ، هر لحظه به رنگی در نمی آیند و در اوضاع و شرایط مختلف شخصیت های متفاوت از خودشان نشان نمی دهند . علاوه بر این ، اسان دارای شخصیت سالم دارای آمادگی برای کسب تجربه است ؛ انطباق پذیر است ؛ پذیرش آنچه که برایشان پیش می آید را دارند ؛ در موقعیت تصمیم گیری از همه اطلاعات موجود استفاده می کند ، یعنی صرفا به عقل و منطق متوسل نمی شود ؛ آزادی عمل و انتخاب بیشری را احساس و تجربه می کند ؛و بسیار خلاق هستند . بنابر این انسان دارای شخصیت سالم می توتند در دگرگونی های جدی اوضاع و احوال محیط ، سازگاری بیشتری از خود نشان دهد و دوام یابد . این گونه از افراد از جنان خودانگیختگی و خلاقیتی برخوردارند که حتی با دگرگونی های دردناکی چون جنگ یا بلایای طبیهی ، کنار می آیند .

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  شنبه 13 مهر 1387 [15:25 ]
  ماهیت شخصیت سالم
 

فروم تصویر روشنی از شخصیت سالم بدست می دهد . چنین انسانی عمیقا عشق می ورزد ، آفریننده است ، قوه تعقلش را کاملا پرورانده است ، جهان و خود را به طور عینی ادراک می کند ، حس هویت پایداری دارد ، با جهان در پیوند است و در آن ریشه دارد و حاکم و عامل خود و سرنوشت خویش است . فروم شخصیت سالم را دارای جهت گیری بارور می داند . بارور بودن یعنی بکاربستن همه قدرت ها و استعدادهای بالقوه خویش . در واقع شخصیت سالم چیزی را بار می آورد که مهمترین دستاورد اوست یعنی خود است . انسانهای سالم با زایاندن همه استعدادهای بالقوه خود ، با تبدیل شدن به آنچه در توانشان است و با تحقق بخشیدن به همه قابلیت ها و توانایی هایشان ، خود را می آفرینند . شخصیت سالم دارای چهار جنبه دیگر یعنی عشق بارور ، تفکر بارور ، خوشبختی و وجدان اخلاقی است .

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  سه شنبه 16 مهر 1387 [14:11 ]
  انگیزش شخصیت سالم
 

به نظر مزلو ، در همه انسانها تلاش یا گرایشی فطری برای تحقق خود هست . از نظر مزلو شرط اولیه ست یافتن به تحقق خود ، ارضای چهار نیاز جسمانی ، ایمنی ، محبت و احساس تعلق ، و احترام است . از این رو ، پیش از این که نیاز تحقق خود پدیدار شود ، دست کم باید چهار نیاز مذکور برآورده شده باشند . تحقق خود ، عالیترین نیاز انسان است . تحقق خود را می توان کمال عالی و کاربرد همه توانایی ها و متحقق ساختن تمامی خصایص و قابلیت های خود دانست . در واقع ما باید به آنچه استعداد بالقوه اش را داریم ، تبدیل شویم . در صورتی که در تلاش برای ارضای نیاز تحقق خود شکست بخوریم ، احساس ناکامی و بیقراری و ناخشنودی می کنیم . در این صورت با خودمان در صلح و آشتی نخواهیم بود و از لحاظ روانی سالم به حساب نخواهیم آمد .

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  شنبه 20 مهر 1387 [15:52 ]
  شخصیت فردیت یافته
 

به اعتقاد یونگ ، به علت زوال دین به عنوان ارزشی در زندگی ، تلاش برای یافتن معنایی در زندگی به طرز فزاینده ای دشوار شده است . به هر جهت ، نمی توان از نیاز به ارزش های نوین و جهت گیری ها و نگرش های تازه به زندگی سر باز زد . کسانی که در یگانگی هماهنگ ، ناهشیار و هشیار و تجربه هستی درون خویش توفیق یافته اند ، در وضعیتی هستند که می توانند به سلامت روان که یونگ آن را فردیت یافتن خوانده است ، دست یابند .
نخستین شرط فردیت یافتن ، آگاهی از آن جنبه های نفس است که مورد غفلت قرار گرفته است . این آگاهی تا میانسالی نمی تواند به وقوع پیوندد . یونگ فرایند فردیت یافتن را به صورت فردی یکتا شدن ، هستی منحصر به فرد و همگن یافتن تعریف می کند . در واقع ، خود شدن یا تحقق خود است .
دومین جنبه فردیت یافتن ، مستلزم فداکردن هدف های مادی دوران جوانی و ویژگی هایی از شخصیت است که شخص را قادر به کسب آن هدف ها می کرد . زیرا هدف ها و همچنین گرایش ها و کنش های نیمه نخست زندگی برای نیمه دوم آن بی معناست .
گام بعدی فرایند فردیت یافتن ، ضرورت سازش با دوگانگی جنسی روانی است . مرد باید آنیما و زن باید آنیموس اش را بیان کند منظور خصایص مردانه و زنانه خود را بیان کند . تا زمانی که انیما و آنیموس آزادانه بیان نشوند ، مردان از مادران و زنان از پدران خود ، رها نمی شوند .

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  شنبه 27 مهر 1387 [14:32 ]
  شخصیت سالم از نگاه فرانکل
 

نگرش فرانکل به سلامت روان تاکید عمده را بر اراده معطوف به معنا می نهد . در واقع این چارچوبی است که هر چیز دیگری در آن شکل می گیرد . به نظر فرانکل نبودن معنا در زندگی ، روان نژندی است . بنابر این ، باید با احساس مسولیت و آزادانه ، با شرایط هستی خویش رویاروی شویم و در آن منظوری را بیابیم . زندگی پیوسته ما را به مبارزه می طلبد . پاسخ ما نباید سخن و اندیشه ، بلکه باید عمل باشد . باید معنایی را که در زندگی می یابیم بیان و عیان کنیم .
اشخاص سالم به رغم طبیعت کوتاه و گذرای زندگی ، با به کار گرفتن خردمندانه وقت و عمر خویش که مبادا کارشان ناتمام یا ( زندگیشان ) کمال نایافته بماند ، این مسولیت عظیم را به عهده می گیرند . اگر پیش از آن که ساختن قالب زندگیمان را به پایان برسانیم بمیریم ، آنچه کرده ایم منتفی نیست . معیار سنجش معنادار بودن زندگی ، کیفیت آن است نه کمیت آن . آغاز کار زندگی و ادامه آن در سطحی عالی ، بیش از به انتها رساندن آن اهمیت دارد . بنابر این ، حصول و کاربرد معنویت ، آزادی و مسولیت با خود ماست . بدون اینها ، یافتن معنا و منظوری در زندگی میسر نیست . در واقع ، تنها خود ماییم که باید انتخاب کنیم .
فرانکل معتقد است که زندگی بی معنا ، دلیلی برای ادامه زیستن نیست . ناگزیر معنای زندگی برای هر کس ، یکتا و ویژه طرز تفکر اوست . از کسی به کس دیگر و از لحظه ای به لحظه دیگر تفاوت پیدا می کند . چیزی به نام اراده معطوف به معنای مشترک که به طور کلی به همه انسانها تعمیم یابد ، وجود ندارد .
معنای زندگی هر کسی همان اندازه واقعی است که وظایف زندگی او . وظایفی که برای خودمان عیین می کنیم ، سرنوشت ما را می سازد . این سرنوشت با سرنوشت هیچ کس دیگر قابل مقایسه نیست . همچنین ، وضعیتی که خود را در آن می یابیم ، موقعیت هایی که در آنها قرار می گیریم و به انجام وظایف خویش می کوشیم ، هیچگاه تکرار نمی شوند . به علت تاثیر تجربه های جدید در فاصله میان دو وضعیت ، هرگز نمی توان با یک وضعیت با همان شیوه پیشین روبه رو شد .
چون وظایف ، سرنوشت و عمر هر کس مختص به خود اوست ، خود او باید روش پاسخگویش را دریابد . به همین ترتیب ، معنای زندگی ایی را که برایمان مناسب است ، باید خودمان پیدا کنیم .

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  پنج شنبه 02 آبان 1387 [08:42 ]
  انسان این مکانی این زمانی
 

چنانچه در این مکان و این زمان ادراک درستی از خودمان نداشته باشیم ، به ناچار به گذشته یا آینده می گریزیم که هر دو برای رشد گامل انسان زیان آورند .
چنانچه در گذشته زندگی کنیم ( خوی گذشته نگر ) چه بسا در مورد بعضی از دوره های زندگی مان بیش از اندازه احاساتی شویم یا پدر و مادر مان را برای هر کاری سرزنش کنیم . به نظر پرلز این اشتباهی است مصیبت بار و معمول ترین وضعیت ناتمانی که داریم . شاید در سراسر زندگی پدر و مادرمان را سرزنش کنیم و آنان را مسئ.ل مشکلاتمان بدانیم . در این حالت همچنان خود را کودک می پنداریم ، نه فرد بالغی که مسئول خویشتن است . برای تکمیل گشتالت باید پدر و مادر را کنار گذاشت و در نتیجه بگوییم : اکنون فردی بالغم و مسئول زندگی خودم هستم . باید بدانید واقعیت ، خاطرات ما نیست .
همچنین زیستن در آینده ( خوی آینده نگر ) نیز برای رشد کامل انسان زیان آور است . خیالپردازی درباره آنچه در پیش است ، پ بیش از خاطرات گذشته واقعیت ندارد . نمی توانیم بیش از تجربه دوباره گذشته ، آینده را تجربه کنیم ؛ تنها می توانیم از این دوره های زمانی ، تصویرهایی داشته باشیم . اگر امیدها و دیدمان از آینده تحقق نیابد ، احساس نومیدی و بدبختی می کنیم و چه بسا دیگران یا موقعیت ها یا بداقبالی و تقدیر خویش را نکوهش کنیم . در اینجا باز مسئولیت زندگی خود را بر دوش کسی یا چیزی جز خودمان افکنده ایم .
اگر به پس یا پیش بنگریم ، لحظه حال و رضایت و لذتی که این لحظه می تواند به ما بدهد ، فدا کرده ایم . این مکان و این زمان است که تنها واقعیت موجود است و باید مسئولیت زیستن در هر لحظه و بهره مند شدن از این تجربه ها را به عهده بگریم .
یا اینکه به اعتقاد پرلز باید کاملا در حال زیست ، اما او از رها ساختن کامل خاطرات گذشته یا دید داشتن از آینده دفاع نمی کند . در گذشته وضعیت های ناتمامی هست که باید به پایان برسانیم ، تجربه های شادی انگیزی هست که یادآوری آنها خوشایند است و تجربه هایی هست که ما را در انطباق با زمان حال یاری می دهد . باید از گذشته آگاه بود ، اما نباید در آن زیست .
آینده نیز چنین است ، باید برای آینده برنامه ریخت - جز این صورت نمی توان به کمال رسید - اما نباید برنامه ریزی را به عنوان جانشین زمان حال قرار داد .
بنابر باید در این مکان و این زمان یعنی حال زندگی کنیم و مسئولیت هدایت زندگی خود را خودمان بعهده بگیریم و نباید از بار این مسئولیت شانه خالی کنیم . شخصیت سالم چنین شخصیتی دارد .

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه روان شناسی 3 ستاره ها ارسال ها: 2479   در :  دوشنبه 13 آبان 1387 [13:26 ]
  ماهیت سلامت روان
 

در تمامی نظریه هایی که از نظرتان گذشت ؛ نظریه پردازان به نوعی توافق دارند که اشخاص سالم می دانند چیستند و کیستند . اینان از نقاط ضعف و قدرت و فضائل و رذایل خویش آگاهند و به طور کلی ، شکیبا هستند و خود را می پذیرند و به آنچه نیستند ، تظاهر نمی کنند . با آن که ممکن است برای ارضای نیازهای دیگر مردمان یا موقعیت ها نقش های اجتماعی را بازی کنند ، اما نقش ها را با خود واقعی به اشتباه نمی گیرند .
ویژگی دیگر سلامت روان که همه بر سر آن توافق دارند ریشه کردن در زمان حال است . با یان که به اعتقاد بیشتر نظریه پردازان ، از تاثیر رویدادهای گذشته ( بویژه دوران کودکی ) مصون نیستیم ، اما همگی همرایند که تجربه های اولیه به ما شکلی تغییر ناپذیر نمی بخشند . اشخاص سالم در گذشته زندگی نمی کنند . آنها قربانیان طرد شدن های واقعی یا خیالی یا کشمکش های پیش از پنجسالگی نیستند .
بعضی از نظریه پردازان داشتن دورنمایی از آینده را برای شخصیت سالم حیاتی می دانند ، اما توصیه نمی کنند آینده را جانشین حال سازیم . جهت گیری ما باید به سوی هدفها و رسالت های آتی باشد ، ولی همواره باید از هستیمان آگاه باشیم و موافق آن زندگی کنیم .
تاکید عمده دیگر که از وضوح کمتری برخوردار است ، بر اهمیت افزایش و نه کاهش تنش از را ه ارتباط با اشکال انگیزشی گوناگون حسی و تخیلی است . اشخاص سالم در آرزوی آرامش و ثبات نیستند ؛ بلکه در زندگی مبارزه ، هیجان ، هدفها و تجربه های تازه می جویند .

  امتیاز: 0.00