منو
 کاربر Online
973 کاربر online
 : ادبی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   ناشناس   در :  چهارشنبه 16 اسفند 1385 [11:14 ]
  تقاضای مطلب
 

با سلام
لطفا اگر ممکن است مقاله کاملی از زندگینامه ی `جان اشتاین بک` به ایمیل من ارسال کنید.
ایمیل:samahmoodi@yahoo.com
با تشکر

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline مرتضی جواهری پور 5 ستاره ها ارسال ها: 7404   در :  چهارشنبه 16 اسفند 1385 [17:00 ]
  درباره‌ی جان اشتاین بک
 

جان اشتاین بک


سلام...
این اطلاعات رو از اینجا آوردم:
http://rcirib.ir/history/ShowText.asp?Code=13073


جان اشتاین بک
تولد: 27 فوریه 1902
وفات: 20 دسامبر 1968
ویژگیهای نمایه‌ای
الف- نام و نام خانوادگی شخصیت: جان ارنست اشتاین بک
ب- شهرت و کنیه یا تخلص: جان اشتاین بک
ج- تاریخ تولد و زادگاه وی:‌ 27 فوریه 1903 - دره سالیناس در کالیفرنیا
د- نام پدر:
هـ - مکان زندگی: نیویورک
و- تاریخ فوت: 20 دسامبر 1968
ز- مکان دفن: نیویورک
ح- دلیل معروفیت: نویسنده رمانها و نمایشنامه های آمریکایی
کلید واژه ها:
جان ارنست اشتاین بک - اشتاین بک - سالیناس - جام زرین - موشها و آدمها - خوشه های خشم - اسب
کهر - تاریخ ادبیات جهان - تاریخ ادبیات آمریکا - نیویورک
جان اشتاین بک در 27 فوریه 1903 در کالیفرنیا به دنیا آمد. وی در محیط خانوادگی مطلوبی پرورش
یافت که برایش نعمتی بود. دارایی این خانواده شامل کتابهای بسیاری بود که اشتاین بک نوجوان هرچه
را که برای خودآموزی به آن نیاز داشت از میانشان برمی گزید، خانواده‌اش که نه ثروتمند بود و نه
فقیر، اجتماع کوچک خوبی بود که افرادش، هرگاه می توانستند به یکدیگر کمک می کردند وکوچکترین نشانه
ابتکار و استقلال را مورد حمایت قرار می دادند. پدرجان اشتاین بک با نویسنده شدن پسرش بسیار موافق
بود اما مادرش با آنکه دوست نداشت پسرش نویسنده شود دلش می خواست او را در حرفه پرمنزلت تری ببیند،
مشوق او برای آغاز جستجوی طولانی‌اش در کتابها برای رسیدن به روشن بینی شد.
جان اشتاین بک دوران مدرسه و دبیرستان را در کالیفرنیا گذراند، بیشتر وقت وی به مطالعه کتابهای
ادبی می گذشت. بعداز اتمام تحصیلات دوره متوسطه، در دانشگاه استنفورد مشغول به تحصیل شد و چون
علاقه‌ای به رشته تحصیلی‌اش نداشت درپایان بعداز 5 سال به خود حتی زحمت گرفتن گواهینامه را نداد.
وی درجوانی کارآموز علم شیمی بود و در میانسالی دریک آزمایشگاه زیست شناسی دریایی شریک شده بود
. همواره به علم علاقه‌ای نیمه حرفه‌ای داشت.
اشتاین بک در بیست و هفت سالگی که اولین رمانش «جام زرین» را در سال 1929 منتشر کرد دیگر برای
کار ادبی آماده بود و در طی بیست و پنج سال بعد چیزهای بسیاری نوشت نوشته های او به ترتیب از اینقرار
است.
رمانها:
به خدایی ناشناخته: سال 1932 - تورتیلافلت : سال 1935
در نبردی مشکوک: سال 1936 - اسب کهر : سال 1937
خوشه های خشم: سال 1939 - موشها و آدمها: سال 1940
ماه پنهان اسب: سال 1942 - راسته کنسرو سازان : سال 1945
اتوبوس سرگردان: سال 1947 - مروارید : سال 1947
شرق بهشت: سال 1952 - پنجشنبه شرین: سال 1954
زمستان ناخشنودی ما: سال 1961 - سفرهایم با چارلی : سال 1962
مجموعه داستانهای کوتاه:
چمنزارهای بهشت: سال 1932 - دره دراز: سال 1938
روستای فراموش شده: سال 1941 - بمبها به کنار: سال 1942
یادداشتهای روسی: سال 1948 - دریای کورتز : سال 1951
آمریکا و آمریکائیان: سال 1966
اشتاین بک درزمان حیاتش ازنظر بسیاری از منتقدان کارآموزی همیشگی بود. او حرفهای بسیاری را آموزد
و یک بار به شکل کودکانه‌ای بدین مباهات کرد که هیچ یک از کتابهایش مثل دیگری نیست.
مثل آن بود که همیشه از اول شروع می کند و این ازنظر عده‌ای به نداشتن جهت تعبیر می شد. منتقدان
متعصب نمی خواستند مقامی والا در هنر برای اشتاین بک قائل شوند و حتی همدل ترین افراد نیز که در
زمان حیات نویسنده به بررسی آثارش پرداختند در این مورد به نعل و سیخ می زدند و محتاطانه «صبر
و انتظار» درپیش گرفتند.
اشتاین بک داستانپردازی بود که قدرت باوراندن داستانهایش را داشت او که همواره ذاتا درام نویس
بود از خواننده می خواست تا غرق دریک لحظه خاص بحرانی شود، سپس با برگزیدن آشکار کننده ترین تکه
های شواهد، مخاطبش را با ظرافت امامصرانه به پذیرفتن معنا و مفهومی که خود از حادثه‌ای ناگوار،
واقعه‌ای یا حالتی عاطفی در ذهن داشت، سوق می داد.
آندره ژید (داستان نویس و ادیب فرانسوی) ستایشگر داستانهای اشتاین بک بود و برخی ازآنها را با
بهترین کارهای چخوف (داستان نویس و نمایشنامه نویس روسی) برابر می دانست وجه مشترک این دو تن صاحب
ذوق صرفه جویی در دارایی است که حاصل آن وفور معانی ضمنی است.
حمله اشتاین بک به آنچه می خواست نقاب از چهره‌اش بردارد و نابودش کند از حمله چخوف به مراتب
ستیزه جویانه تر، اما به همان میزان موثر بود. اشتاین بک می دانست چگونه برجای حساس انگشت بگذارد.

اشتاین بک در دوران حیات خود ناچار بود اتهامات بسیاری را که به وی وارد می شد رد کند، مثل اتهام
جبهه گیری علیه دموکراسی و علیه «زندگی به سبک آمریکایی »- بررسی کار او از این منظر و با این
گرایش،
می توان با ذکر سیاهه‌ای از انواع تاثیر ها و نفوذهایی که می توانست داشته باشد ولی هرگز حتی
به فکر آن هم نیفتاد، آغاز نمود او هرگز یک متفکر تندرو، مقاله نویس، مبلغ ، کمونیست و هوادار
حزب نبود.
وی معتقد بود که وظیفه نویسنده تعالی بخشیدن به روحیه انسانی است، درعین حال باور داشت که وظیفه
نویسنده بر ملا نمودن حمله هایی است که علیه حفظ این روحیه صورت می گیرد. مشهورترین بررسی ها و
کاوشهایش از اوضاع اجتماعی، یعنی خوشه های خشم و در نبردی مشکوک ،‌به روشنی هرچه تمامتر نظریاتش
را درباره انحرافی که در دهه 1930 از اصول دموکراسی صورت گرفت نشان می دهد . او دیده بود که چگونه
عملکرد بی‌رحمانه و مکانیکی نظام اقتصادی، انسانها را خانه خراب ، زبون و سرانجام نابود می کند.
او عمیقا اعتقاد داشت که هرگاه دموکراسی در برابر خواسته های الیگارشی سرتسلیم فرود‌آورد حکومت
نظم و قانون به انحراف کشیده می شود. او در مقام یک نفر مبلغ آرزویی جز این نداشت که نشان دهد
جامعه به خاطر امتیاز ویژه‌ای که برای حق مالکیت در برابر حق انسانها قائل است و با حمایتی که
از رشد بیمارگونه مالکیت به عمل می آورد، چگونه خود را به مهلکه می اندازد.
وقتی که جامعه گرسنگی مردم را مجاز می داند، دموکراسی از بزرگترین نعمتش ، که قدرت خلاقه‌اش
است، محروم می ماند.
اشتاین بک نه برنامه دقیقی برای اصلاح امور داشت که جزئیاتش را شرح دهد ونه یک نسخه حاضر و آماده
. او درمقام هنرمند فقط می توانست مبارزه انسان را علیه خودش مشاهده و ثبت کند و امیدوار باشد
که با ارائه دقیق مشکل در روابط انسانی اذهان مردم را به خطیر بودن این رابطه آگاه کند. اشتاین
بک بی‌آنکه ادعای مسئولیتهای یک نفر اصلاح گر را داشته باشد، آرزو داشت که با واداشتن مردم به
اتخاذ روشهای عاقلانه در امور اقتصادی و رعایت تساوی حقوق در اجرای عدالت ، براخلاق زمانه تاثیر
بگذارد.
اشتاین بک بیش از هرنویسنده دیگری از طرق بسیار، فهمانده است که انسان باید از نهادهایی که درست
کرده نفع و بهره ببرد، نه آنکه قربانی آنها شود . بهترین کارهای اشتاین بک گاه بازبانی تراژیک
گاه با زبانی توام با هزل و شوخی و به یاری جدل، طنز، فصاحت ساده و معمولی و ژرف بینیهای ظریف
مصایب انسان را مطرح می سازند، انسانی که بی آنکه خم به ابرو بیاورد می رزمد تامحیط خود را به
صورت لباسی امن و راحت ونه زبرو خشن درآورد.
اشتایک بک همچنین نگرشهای مربوط به اصلاح اجتماعی را که درآگاهی ملی مردم زمانه‌اش رشد می کرد،
در درون خویش می پروراند، مخالفتهایش ،اعتراضهایش و نیز اعتقاد اثباتی و راسخش به تجدید نسل، درست
همان چیزهایی بودند که سردمداران اندیشه، آنها را در روزگاری دیگر برگزیدند. و توانستند در نقش
آموزگار، نظریه پرداز و قانونگذار اذهان مارا به سوی حساسیت بیشتردر زمینه حقوق بشر سوق دهند.
اشتاین بک همیشه هنرمند، هیچگاه اصلاح طلبی حرفه‌ای نشد جنبه هایی از زندگی مردم امریکا را به
تصویر کشید و از اعتقاداتی جانبداری کرد که وجود فضای را برای رشد ، به طریقی که وجدان مردم آمریکا
را بیدار کند ، لازم می دانست.
اشتاین بک مردی بود گریزان از قواعد دست و پاگیر عرفی جامعه‌اش و همیشه درسیر و سفر بود زیرا
همچون همینگوی اعتقاد داشت که زندگی ادبی زندگی عملی است وخود را در دردها و فشارهای زندگی مردم
هم دوره‌اش درگیر می کرد. برخلاف بسیاری از نویسندگان که جنگ محرک خلاقیت آنهاست اشتاین بک درطول
جنگ جهانی دوم دچار فرسایش خلاقیت و عاطفه شد. او از داخل شدن در منازعات سیاسی داخل کشورش به
شدت دوری جست و شاید همین مسئله یکی از دلایل عدم فهم کامل آثار او توسط مردم باشد. ترحیم، شفقت
و تمایل او به اینکه طبقات مختلف مردم یکدیگر را درک کنند از انگیزه های اصلی او در نوشتن بود.
او از نسل نویسندگان پرشور و متعهد وانسان دوستی بود که گزارش دقیق و عینی از مردم هم عصرش ثبت
کرد و در اختیار آیندگان گذاشته است. اگر چه از ایمان مسیحی دست شست ولی همواره از این بابت تاسف
می خورد.
درباره زندگی خصوصی اشتاین بک می توان گفت: سه بار ازدواج کرد و دوبار کارش به جدایی کشید. اما
گاه به گاه احتیاط پرده را از روی زندگی خصوصی‌اش ، درسفر با چارلی، کنار می زند معلوم می شود
که آخرین ازدواجش شاد و خوب بوده و شیوه زندگی‌اش در این دوره به دلخواهش بوده است.
جان اشتاین بک بالاخره در بیست دسامبر 1968 در شهر نیویورک دیده ازجهان فروبست.

  امتیاز: 0.00