منو
 کاربر Online
938 کاربر online
 : ادبی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline ندا عربان 3 ستاره ها ارسال ها: 102   در :  یکشنبه 24 اردیبهشت 1385 [09:56 ]
  هفت بار روح خویش را آزردم
 

هفت بار روح خویش را آزردم

اولین بار زمانی بود که برای رسیدن به بلندمرتبگی خود را فروتن نشان می داد.

دومین بار آن هنگام بود که در مقابل فلج ها می لنگید.

سومین بار آن زمان که در انتخاب خویش بین آسان و سخت،آسان را برگزید.

چهارمین بار وقتی مرتکب گناهی شد، به خویش تسلی داد که دیگران هم گناه می کنند.

پنجمین بار آنگاه که به دلیل ضعف و ناتوانی از کاری سر باز زد،و صبر را حمل بر قدرت و توانایی اش دانست.

ششمین بار که چهره ای زشت را تحقیر کرد، درحالیکه ندانست آن چهره یکی از نقاب های خودش است.

و هفتمین بار وقتی که زبان به مدح و ستایش گشود و انگاشت که فضیلت است .


جبران خلیل جبران

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline فلاحیان 3 ستاره ها ارسال ها: 93   در :  سه شنبه 29 فروردین 1385 [04:44 ]
  امروز روز پيوند قلب ها ست
 

امروز روز پیوند قلب ها ست

به شما عشق چون علامت داد، در پی او به روید!
راه هایش هرچند سخت و پُر شیب بُوَد.
بال هایش آن گاه ــ که به بَر گیرَدِ تان، خود به دان بسپارید
گرچه شمشیرِ نهانِ درمیان ِپرهاش ـ به تواند به شما زخم زند.
با شما چون که سخن گوید عشق، باور آرید به او!
گر چه آوایش از هم گُـُسلَدَ ـ رشته ی رؤیا ها،
هم چنان باد شمال ــ که گلستان هاتان ـ زیر و رو می سازد.
زان که باید به کِشَدتان به صلیب، به همان گونه که تاج ــ
نی تهد بر سرِتان.

به هَرَس کردنتان نیز عنایت دارد، به همان سا ن که به بالیدنتان.
به همان گونه که هم پایِ شما، می کشد بالا خود را،
تا نوازش به دهد ـ شاخه هائی تان را
که بسی نرم و سبک، برِ خورشید به لرز آمده اند،
ریشه هاتان را نیز، باز خواهد کاوید و تکان خواهد داد ـ
تکیه شان را به زمین.
هم چنان خرمنِ گندم باشید! عشق در ساحت خویش
گردتان می آرد.

او شما را کوبد، تا که عریان گردید.
و زغربال گذرتان بدهد، تا که از پوسته آزاد گردید.
نیز می سایدتان، تا به سر حد سپیدی به رسید.
چون خمیری نرم، می مالَدِتان، بهر دست آموزی.
آتش قدسی خود را آن گاه، بر شما عرضه کند
تا که نانی متبرّک، درخور جشن خداوند ـ شَوید.
بر شما این همه را عشق روا خواهد داشت،
تا توانید شناسا گردید ـرازهای دل خود را شاید،
و به دین معرفت آگاه شوید ـ پاری از قلب حیات.

در هراسانیِ تان اما باز، گر نجوئید به جز لذت و آرامش و عشق
بهتر آنست که پنهان سازید » لخت و عریانی خویش
و گذارید برون ـ پای از خرمن کوبیش.
تا در آئید به دنیای دگر، فارغ از از قید فصول
به همان جا که در خنده زنید، لیک نِی با همه ی خندیدن ها
و در آن گریه کنید، لیک نی با همه ی اشک درون.

عشق هرگز ندهد چیزی را، مگر از خویشتن اش
و نه گیرد چیزی، مگر از خویشتن اش.

عشق هرگز نه تصاحب جوید؛
نه تواند که تصاحب گردد؛
عشق زیرا کافی است ـ از برای خود عشق.
عشق چون می ورزید، هان مبادا! که بگوئید « خدا در دل من جا دارد»
بهتر آن است به گوئید« من اندر دل او دارم جای».
و مدارید گمان! که توانید هدایت کردن ــ جنبش جاری عشق
زان که خود عشق،سزاوار اگر یابَدِتان، رهبری خواهد کرد ـ
جاری جان شما.

عشق را جمله تمنا این است ـ که تحقق یابد.
و شما نیز اگر ـ عاشقی می دانید، و تمنّا هائی ـ باید اندر دلتان،
پس چنین باد تمناهاتان!

ذوب گردیدن و بودن چو یکی جویباری، که سراید به شبان گاه،
نوای دل ِ خویش.

رنج افزونیِ ِگرمی و محبت را نیز، آشنا گردیدن.
بهر ِ ادراک خود از معنیِ عشق، زخم بسیار پذیرا گشتن
و به خون آغشتن
از سر رغبت با شادی و شور.
دمدمه های سحر، با دلی بال کشان، درّ بیداری را کوبیدن؛
بهر روز دگری در خور عشق، هم چنان شُکر گزاری کردن.
نیمه ی روز بیارامیدن و فرو رفتن در جذبه ی عشق.
بازگشتن به شبانگاه به منزلگه خویش، با سپاس بسیار.
و پس آن گه خفتن، با نیایش در دل، از برای جانان
و یکی نغمه ی تحسین بر لب.

خلیل جبران خلیل
بازگردان مرحوم دکتر مجید شریف

  امتیاز: 0.00    نمایش یاسخ های این پست  
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline سعید افشار 2 ستاره ها ارسال ها: 31   در :  سه شنبه 30 خرداد 1385 [10:19 ]
  `جبران خلیل جبران
 

هنگامی که می بخشی ، به واقع کریمی ؛ هنگام بخشش چهره ات را برگردان تا شرم را در نگاه آن

که میگیرد نبینی !!
`

جبران خلیل جبران (۱۸۸۳ - ۱۹۳۱) زاده بکاری لبنان از نویسندگان سرشناس لبنان و امریکا است .

او در خانواده‌ای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند به دنیا

آمد. مادرش زنی عارفه بود که به نام کامله. در دوازده سالگی با خانواده اش لبنان را ترک و به ایالات

متحده امریکا رفت و در بوستون سکنی گزید. وی در بوستون به مدرسه رفت، نظر به تقاضای

مادرش به لبنان رفت و شامل مدرسه معروف «الحکمت» در بیروت گردید. خلیل جبران پس از پایان

تحصیلاتش در لبنان به گردشگری پرداخت. وی تمام سرزمین مادری خویش را گشت و جنبه‌های

فرهنگی زادگاهش را بازخوانی نمود. خلیل جبران در سال ۱۹۰۲ میلادی لبنان را به مقصد امریکا ترک

نمود. او در بوستون در منزل کوچکی اقامت گزید. در این شهر نقاش صاحبنظر و پاکدامنی به نام ` فرد

هلند دی ` نخستین بارقه‌های نبوغ جبران را دریافت و او را زیر بال و پر خود گرفت، همچنین دختر

جوانی به نام ` ژوزفین پی بادی` که ثروت سرشاری از ذوق و فرهنگ داشت دل به محبت این نوجوان

بست و در رشد و کمال او بسیار موثر واقع شد. وی در امریکا به نگارگری پرداخت و در سال ۱۹۰۸ وارد

فرهنگستان هنرهای عالی در پاریس شد و مدت سه سال زیر نظر تندیسگر معروف «اگوست رودن»

درس خواند. رودن برای جبران آینده درخشان و تابناکی را پیش بینی نمود. کسان دیگری نیز بعدها در

زندگی جبران ظاهر شدند که از همه مهمتر خانم `مری هسکل` و `شارلوت تیلر ` است. این دو زن

اخیر بخصوص خانم هسکل شاید بیشترین تأثیر را در زندگی فرهنگی و هنری و حتی اقتصادی جبران

داشته اند. اما جبران پس از حدود سه سال اقامت در امریکا به شوق زادگاه و عشق به آشنایی با زبان

و فرهنگ بومی خویش به وطن بازگشت. خلیل جبران بعد از پایان تحصیلاتش در فرانسه دوباره وارد

امریکا شد و تا مرگش در سال ۱۹۳۱ در آنجا کار و زندگی کرد.

  امتیاز: 0.00