جمعه 07 اردیبهشت 1403 |
ناشناس
|
خروج
تمام سایت
صفحات دانشنامه
دیگر سایتها
گالری های تصویر
تصاویر
فایلها
انجمن
جستجو در عنوان
عنوان دقیق
در متن
منو
خانه دانشنامه
دانشنامه
صفحه های تصادفی
آخرین تغییرات
رتبه بندی ها
زمین تمرین
انجمن
انجمن ها را فهرست کن
رتبه بندی ها
گالری تصویر
گالری ها
رتبه بندی ها
گالری فایل
گالری ها را فهرست کن
رتبه بندی ها
کاربر Online
227 کاربر online
: ادبی
دلیل حذف:
حذف کلی به همراه جوابها
حذف عنوان و محتوا
دلیل حذف:
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.
لیلا مهرمحمدی
ارسال ها: 411
در
: سه شنبه 22 فروردین 1385 [07:09 ]
گفت و گو
گفتم:
ـ «این باغ ار گل سرخ بهاران بایدش؟...»
گفت:
ـ «صبری تا کران روزگاران بایدش.
تازیانه رعد و نیزهی آذرخشان نیز هست،
گر نسیم و بوسههای نرم باران بایدش.»
گفتم:
ـ «آن قربانیان یار، آن گلهای سرخ؟...»
گفت:
ـ «آری...»
ناگهانش گریه آرامش ربود؛
وز پی خاموشی توفانیش
گفت: ـ «اگر در سوکشان
ابر شب خواهد گریست،
هفت دریای جهان یک قطره باران بایدش.»
گفتمش:
ـ «خالیست شهر از عاشقان؛ وینجا نماند
مرد راهی تا هوای کوی یاران بایدش.»
گفت:
ـ «چون روح بهاران آید از اقصای شهر،
مردها جوشد ز خاک،
آنسان که از باران گیاه؛
و آنچه میباید کنون
صبر مردان و دل امیدواران بایدش.»
"شفیعی کدکنی "
امتیاز:
0.00
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!