منو
 کاربر Online
1308 کاربر online
 : ادبی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline حمیده کاشیان 3 ستاره ها ارسال ها: 195   در :  شنبه 08 بهمن 1384 [05:24 ]
  >> روی ماه خداوند را ببوس
 

سلام

اين هم يك نقد در مورد كتاب از مجتبي شاکري

به نقل از مجله الكترونيكي لوح



من معتقدم رمان «روي ماه خداوند را ببوس»، حاوي مطالب فلسفي، عرفاني و استدلال‏ها در تقسيم‏بندي متنوع تجربي و کلامي است که با هنر داستان‏نويسي آميخته است. نثر اين رمان، روان و صميمي است و در رديف رمان انديشه است. ساختار اثر، به دليل معطل ماندن بسياري از پرسش‏ها، سست است؛ ولي رمان خواندني و چالش برانگيز است. اگر چه در قواره‏ي کتاب سال نيست.

مشکل عمده‏ي رمان، نبود گرانيگاه در جوهره‏ي مضمون و درونمايه‏ي اثر است.

خدا، عشق و مرگ، سه مفهوم اساسي در اين رمان‏اند. اگر خداي واحد را حذف کرديم و به تعداد انسان‏ها تکثير کرديم و تبعيت از امر و نهي آن تکثير شده را ملاک حق گرفتيم، ما مشرکين و بت‏پرستاني هستيم که خداي واحد را نمي‏پرستيم، خداي نفس‏مان را مي‏پرستيم. در اين رمان، به دلائل متعدد يونس از خداي تکثير شده صحبت مي‏کند، نه خداي واحد و صاحب وحي و امر و نهي.

در مورد عشق، اگر گرانيگاه وجود نداشته باشد، ممکن است ما اشياء، حيوانات يا انسان را بپرستيم و يا ديگر پرستش‏هاي غيرالهي را اوج عشق تصور کنيم و حق بدانيم؛ در صورتي که غلتيدن در ضلالت و افتادن در آتش است. رابطه‏ي پارسا و مهتاب گرانيگاهي ندارد. مرگ پارسا چه ارزشي دارد که اين‏گونه نويسنده، هنري و زيبا دل از مخاطب مي‏برد.

اصلا در رابطه‏ي اين دو، خدا هيچ موجوديتي ندارد. پديده‏ي مرگ و فنا شدن اگر براي خدا باشد، شهادت است و بالاترين درجه و اگر از جنس خودکشي باشد، بالاترين گناه محسوب مي‏شود. و در اين رمان، چنين مفاهيم اساسي بدون گرانيگاه مطرح شده است.

درباره‏ي مظلوميت خداوند، نويسنده در صحنه‏هاي درد، فقر، فحشاء، جنون، عشق و مرگ، احساس و عاطفه‏ي مخاطب را به بند مي‏کشد و در حساس‏ترين لحظه، ضرب‏آهنگ اين کلام که آيا خداوند وجود دارد، چون پتکي بر سر مخاطب مي‏نشيند و نسبت به اين خداي ناظر بي‏تفاوت، کينه به دل مي‏گيرد.

اين ضربه‏ي سنگين و شک تنيده شده در اثر را نمي‏توان با يک صحنه‏ي نمادين بادبادک جبران شده تصور کرد.



  امتیاز: 0.00