نظریه یادگیری ژندایک


نگاه اجمالی

  • آیا حیوانات نیز مثل انسان‌ها با هوش هستند؟
  • آیا حیوانات نیز می‌توانند چیزی را یاد بگیرند؟
  • آیا حیوانات می‌توانند روابط بین پدیده‌ها و اشیا را کشف کنند؟

این سوالات و سوالاتی شبیه این توجه ادوارد. لی . تراندایک ‌( Edward. Lee. Thrandike) را به خود جلب کرد و باعث شد او تعدادی آزمایش (بیشتر روی گربه‌ها) در مورد یادگیری و روش‌های آن انجام دهد. بدین ترتیب نخستین نظریه علمی یادگیری از گروه تداعی گرایی (محرک - پاسخ) در سال 1898 میلادی توسط این روان شناس آمریکایی در کتابی تحت عنوان هوش حیوانی ‌(Animal Intelligence) انتشار یافت و بر پیوند بین محرک - پاسخ تاکید کرد به گونه‌ای که نام نظریه او را پیوند گرایی (Bond Connectionism) نهادند.

روش آزمایشی ترندایک

ترندایک آزمایش‌های خود را بر روی گربه‌ها انجام داد، بدین قرار که گربه گرسنه‌ای را وارد یک جعبه که جعبه معما نام داشت، می‌کرد. این قفس طوری طراحی شده بود که گربه محبوس در آن زمانی می‌توانست بیرون بیاید که سه کار انجام دهد: اول طنابی را برای بازکردن چفت یک بکشد، دوم روی اهرمی برای باز کردن چفت دوم پا بگذارد و سوم ضربه‌ای به چفت بزند تا بالاخره در را باز کند. برای اینکه گربه به خارج شدن از جعبه علاقه مند شود ظرفی که در آن ماهی بود را در فاصله‌ای نه چندان دور می‌گذاشتند و گربه نیز پس از وارد شدن به جعبه فورا متوجه غذا می‌شد.

حیوان گرسنه برای به دست آوردن غذا دست به تلاش و کوشش‌های متعددی می‌زد که هیچ کدام فایده‌ای نداشت، اما پس از مدتی بطور ناگهانی و به علت جست و خیزها دستش به طناب و میله‌ها می‌خورد و در باز می‌شد. مطابق آزمایش ترندایک گربه پس از حدود 160 ثانیه در را بطور اتفاقی باز می‌کرد. همین که گربه بیرون می‌آمد، او را می‌گرفتند و دوباره در جعبه قرار می‌دادند. حیوان مجددا به فعالیت می‌پرداخت تا از جعبه خارج شود و این بار پس از 30 ثانیه موفق می‌شد. این عمل ورود و خروج گربه از قفس چندین بار تکرار شد و ترندایک متوجه شد که زمان خروج از قفس هر بار بطور نامنظم کاهش می‌یابد (نمودار یک) که این به معنای یادگیری دربازکردن در جعبه بود.
{picture=left>

نتایج آزمایش‌های ترندایک

ترندایک از آزمایش‌های خود با گربه چنین نتیجه می‌گیرد که حیوان:
  1. کورکورانه و بی‌هدف رفتار می‌کند.
  2. پیشرفت او در یادگیری با روش آزمایش و خطا یا کوشش و خطا انجام می‌شود.
  3. پاسخ درست را بطور اتفاقی به دست می‌آورد.
  4. یادگیری در او بر اثر ارائه پاداش (در این آزمایش‌ها ماهی بود) صورت می‌گیرد.

قوانین حاصل از آزمایش‌ها

ترندایک از چهار مورد نتیجه گیری در آزمایش‌هایش موفق به تنظیم قانون یادگیری در نظریه خود شد که سه قانون آن یعنی اثر ، قانون تمرین و قانون آمادگی قانون‌های اصلی و پنج قانون آن یعنی قانون پاسخ‌های چندگانه ، قانون نگرش ، قانون غلبه عناصر ، قانون پاسخ بوسیله قیاس و قانون جابجایی تداعی قانون‌های فرعی هستند.

قانون اصلی نظریه ترندایک

قانون اثر

این قانون بیان می‌دارد که میزان نیرومند شدن یا نشدن یک پیوند محرک - پاسخ بیشتر به پیامدهای آن بستگی دارد و نه به میزان تمرین. در واقع این قانون را اصل خویشاوندی یا لذت و رنج نیز می‌توان نامید که بیان گر این واقعیت است که اگر محرکی خوشایند و لذت بخش باشد رابطه‌اش با پاسخ تقویت می‌شود، اما اگر ناخوشایند باشد ارتباط میان آنها سست و بی اثر می‌شود. این مهمترین قانون یادگیری ترندایک است.

قانون تمرین

بنا به این قانون هر قدر محرکی که پاسخ رضایت بخشی (لذت بخشی) به دنبال دارد، بیشتر تکرار شود رابطه محرک و پاسخ استوارتر و پایدارتر می‌شود. اما اگر تمرین درکار نباشد این رابطه از میان می‌رود.

قانون آمادگی

این قانون در برگیرنده آمادگی جسمی و روانی یادگیرنده برای آغاز هر گونه فعالیتی است و بیشتر با انگیزش (Motivation) یادگیرنده ارتباط دارد. ترندایک برای توضیح قانون آمادگی از اصطلاحاتی نظیر واحد هدایت (Conduction) آماده هدایت شدن استفاده می‌کند و می‌گوید فردی که آمادگی دارد آموختن و دیگر فعالیت‌های مربوط به یادگیری برایش خوشایند است و بر عکس.

دیدگاه ترندایک در مورد یادگیری در حیوانات و انسان‌ها

ترندایک پس از آزمایش‌های متعدد در کتاب هوش حیوانی می‌نویسد که نه در گربه‌ها و نه حتی در میمون‌ها استدلال (Reasoing) سطح عالی و یا حتی تقلید واقعی مبتنی بر درک و ‌اندیشه وجود ندارد. اینکه یک سگ باید سگ دیگری را در یک میدان تعقیب کند، دلیل آن نیست که سگ تعقیب کننده به دلایلی فکر کرده که تعقیب کردن سگ هم نوع عاقلانه است، بلکه صرفا به این دلیل این کار را انجام می‌دهد که یا رفتار طبیعی‌اش است و یا از طریق تداعی‌های خشنود کننده قبلی آنها را آموخته است. ترندایک بارها نشان داد که حتی با مشاهده رفتار گربه ، سگ یا میمون با تجربه توسط گربه‌ها ، سگ‌ها و یا میمون‌های بی تجربه گروه بی تجربه چیزی از گروه با تجربه به تقلید یا فرآیند دیگر فرا نمی‌گیرند. بلکه آنها فقط از طریق کوشش و خطا یاد می‌گیرند.

ترندایک تاکید دارد که انسان‌ها نیز به همین صورت یاد می‌گیرند و می‌گوید: این پدیده‌های ساده و شبه ماشینی … که یادگیری حیوانات آنها را آشکار می‌سازد، شالوده یادگیری انشان نیز است. (ترندایک 1913).

مباحث مرتبط باعنوان


تعداد بازدید ها: 36916