قلب یا مقلوب





تصویر
"قلب" در لغت به معنی "واژگونه کردن است" و مقلوب به معنی "واژگونه".

در فن بدیع "قلب" به معنی آوردن کلماتی است که حروف آنها مقلوب یکدیگر باشد.

وقتی بعضی از حروف کلمه ای "قلب" شد به کلمه ای که حاصل می شود، قلبِ آن کلمه می گویند.

مثل کلمات (رقیب، و قریب) ، ( رحیم و حریم )

در شعر زیر کلمه هایی که "قلب" شده اند رنگ متفاوت دارند.

توان در بلاغت به سحبان رسید ----- نه در کنه بی چون سبحان رسید

(سعدی)

اگر قلب در تمام حروف دو کلمه واقع شده باشد، آن را "قلب کل" می گویند.

مثل کلمات (زار و راز) ، (گنج و جنگ) ، (تاریخ و خیرات)

همدمی نیست تا بگویم راز ----- خلوتی نیست تا بگریم زار

به صنعت "قلب" در کتاب های بدیع قدیمی بسیار اهمیت داده اند و آن را دلیل بر طبع قوی شاعر دانسته اند ولی آنچه مهم است این است که در جایی که از این صنعت استفاده می شود، معنا فدای لفظ نگردد.

بعضی از نویسندگان و شاعران در قدیم این صنعت را برای تمام جمله استفاده کرده اند که در این موارد تنها هنرنماییِ لفظی منظورشان بوده است و این سوال برای خواننده به وجود می آید که معنای لطیفی که باید در پس آن جمله باشد کجاست؟!!

مثلاً حاصل تلاش یک نویسنده قدیمی این بوده که اگر حروف جمله ی "شکر به ترازوی وزارت برکش" برعکس شود همان جمله به دست می آید!!!

تعداد بازدید ها: 15100