فیزیک در گذار زمان3


در این قرن خیال پرواز در آسمان که از آمال دیرینه بشر بود و در ذهن اروپائیان قوت می‌گیرد. از جمله دو برادر: میشل منگلفیه و اتین منگلفیه رئیس کارخانه کاغذ سازی آننه که در پنجم ژوئن (1783) بالنی درست کرده به هوا فرستادند. خود بالن معروف شد (Motgolfiere) و هنوز هم در آتش بازی‌ها معمول است و ما آن را فانوس می‌گوئیم. با این که مسافرت با این نوع بالن بسیار صعب و خطرناک بود در همین سال پیلاتردوریه فیزیک‌دان فرانسوی دستگاهی ساخت و در سال بعد نسبتاً آن را تکمیل و با این دستگاه به هوا صعود کرد و می‌خواست با آن از دریای مانش عبور کند. بدبختانه در حوالی دریای مانش بالن ترکید و خود و رفیقش رومن فیزیکدان از ارتفاع (600) متری پرت شده و فوراً جان سپردند.

بالن‌های گفته شده که بالنهایی با هوای گرم بودند ازهمان اوایل اختراع معایبشان معلوم شد، لذا از همان اوایل سال اول یک نفر فیزیکدان فرانسوی موسوم به شارل به خیال افتاد که بالنی بسازد و آن را از گاز ))هیدروژن پر نماید، پس در سال «1783» اولین ««بالن هیدروژنی ساخته شد ولی مسافر همراه نمی‌برد. در همین سال و سال بعد بالن نوع دیگری ساخته شد که مسافر هم حمل می‌نمود.
یکی از اشخاصی که با این نوع بالن مسافرتها کرده و جان خود را در این راه گذاردند بلانشار فرانسوی است که بالن خود را رد (1784) ساخته و در (1809) در لاهه پرت شد و مرد.

زنش سفی آرماند که اولین زن هوانورد در عالم محسوب می‌شود کار شوهر را تعقیب و در (1819) شبی در پاریس با بالن به هوا رفت و تنها به این امر قناعت نکرد بلکه بالن خود را چراغانی کرده و آتش‌بازی می‌نمود، که غفلتاً گاز بالنش را مشتعل کرده، و سوار خود را سوزانده.

بسیاری از دانشمندان برای کشفیات و تجربیات علمی با بالن‌های مدور به ارتفاعات زیاد بالا رفته‌اند منجلمه‌، گی‌لوساک فیزیکدان و شیمیدان معروف فرانسوی است که تا حدود (7000) متری رفته و ملاحظه نموده است که در این ارتفاع هوا به قدری خشک می‌باشد که پوست بدن جمع شده و کاغذ و مقوا مثل اینکه در مجاورت آتش شدیدی باشند پیچیده و لوله می‌شوند (1804). این دانشمند پس از خروج از دارالفنون در لابراتوار بر تله بعمل و تجربه پرداخت و ))قانون انبساط گازها را کشف کرد. سرعت صوت را نیز اولین دفعه گی‌لوساک بمعیت Huniboldt تعیین نمود. در «1874» سیول بحر پیما و هوانورد با کرسه سپینلی فرانسوی تا «7400» متر صعود کردند. سال بعد همین دو نفر به معیت گاستن تیساندیه «Gaston Tissandier» تا 8500 متر بالا رفتند ولی کرسه و سیول به واسطه رقت هوا هلاک شدند «««بالنی که این مسافرت در آن واقع شد به سمت الرأس زنیت «Zenith» معروف است). در سال (1861) گلشیر و ککسول انگلیسی به 8700 متری رسیدند. دیگری دوبرسن است که تا حدود 10000متر رسید، یکی از سیاحان سوئدی آندره نام نیز به خیال کشف قطب افتاد و از لسپیتزبرگ سفر نمود ولی هیچ وجه اثری از او ظاهر نشد. چتر هوائی را گارنرلن اختراع و بلانشار تکمیل کرد. یک نقص بزرگ بالنهای مزبور این است که در موقع سکون هوا حرکتش فقط صعودی و نزولیست و در مواقع باد و طوفان هم اختیار در دست راکب نمی‌باشد لذا برای رفع این عیب شکل کروی را که موجب ازدیاد مقاومت هوا نسبت به حجم بالن بود تغییر داده و شکل بیضی را اختیار کردند زیرا طرفین بیضی باریک وبرای حرکت افقی کاملاً مناسب بوده و بسهولت می‌تواند هوا بشکافد اما بدیهی است که فقط تغییر شکل کروی به بیضی نمی‌تواند عمل حرکت را انجام دهد پس برای انجام این منظور از روی هلیس کشتی‌ها هلیسی ساختند که با سرعت حرکت کرده هوا را بشکافد و در فضا پیش برد.

برای متحرک ساختن هلیس هانری ژیفار مهندس فرانسوی قوه بخار را بکار برد و بوئی دولم (مهندس فرانسوی) دو نوع دستگاه ساخت که هر دو با قوه عضلانی کار می‌کردند، تیساندیه سابق‌الذکر محرک برقی استعمال نمود ولی هیچ‌یک نتیجه مفیدی بدست نیاورند. اشخاصی که تا حدی موفقیت پیدا کرده و راه را برای دیگران باز کردند دونفر افسر یکی کاپیتن رنار و دیگری کربس بودند. دیر بژایل آنها به وسیله محرک الکتریکی حرکت می‌کرد. قوه‌های محرک به سه دسته تقسیم و عده آنها 32 بود و در صعود نهم اوت (1884) وزن آئرستا به انضمام سوار و لوازم قریب 7 خروار بود و پس از چندین دور گردش به نقطه حرکت مراجعت کردند.
__
قرن نوزدهم:__
در این قرن دامنه فیزیک بسط شایانی پیدا کرد و تجربیات جدید خیالات و تصورات گذشته را تغییر داد. و مخصوصاً استعمال آلات و ادوات فیزیکی در صنایع و کارخانجات روزبه روز رو به تزاید نهاد.

در (1801) کارلیسل و نیکلسن آب را تجزیه کردند. در (1807) داوی به وسیله تجزیه الکتریکی املاح قلیائی پتاسیم و سدیم را به دست آورد. رفته رفته عده‌ای نیز به فکر تکمیل اختراع ولتا (پیل) افتادند و پیل‌های کاملتر و قویتری ساختند.
پلانته آکومولاتر را ساخت، ارستد دانشمند دانمارکی ثابت کرد که جریان الکتریسیته عقربه مغناطیسی را که همیشه به جهت ثابتی متوجه است منحرف می‌سازد (1819). این کشف توسط یکی از اعضاء انجمن علمی فرانسه که در ژنو بود به فرانسه آمد. آمپر عالم بزرگ و زبردست فرانسوی که در همین عصر می‌زیسته این کشف را شنید و چند روزی بیش طول نکشید که به کشف بزرگتری نائل شد یعنی در واقع اصول مبحث مغناطیس الکتریکی را که کلید حقیقی ومبنای اصلی تلگراف است تحت قانون ذیل بیان نمود: دو مفتول که جریان الکتریسیته از آنها عبور کرده اگر جریانشان در یک جهت باشد یکدیگر را جذب و در صورتی که بر خلاف باشد همدیگر را دفع می‌نمایند.

پس در حقیقت موضع حقیقی تلگرافآمپر است زیرا اول دفعه او به خیال افتاد که الکتریسیته را برای انتقال اخبار بکار برد ولی عمرش وفا نکرد و قبل از انجام این مقصود در گذشت. به واسطه خدماتی که آمپر در الکتریسیته نموده دانشمندان او را به نیوتن الکتریسیته ملقب ساخته‌اند.


تعداد بازدید ها: 7890