باری دانشمند ایتالیائی برای صرف اظهار حقیقت اواخر عمر را بطور نیمه اسیر و شدیداً تحت نظر انگیزیسیون میزیسته تا اینکه بالاخره در سال (1642) زندگانی را بدرود و خود را از شر دشمنان علم و حقیقت آسوده ساخت.
اگر چه مخترع
دماسنج گالیله میباشد ولی
نقطه ذوب یخ را برای صفردماسنج (Hooke) قرار داد و ثبوت
نقطه جوش آن را Halley تعیین کرد. بالاخره دماسنجی که صعود منظم درجات
حرارت را نشان دهد به توسط Renaldini ساخته شد.
دکارت قوانین انکسار و تئوری رنگین کمان را بنا نهاد. توریچلی
میزان الهوا را ساخت که پس از او
پاسکال آن را برای اندازهگیری ارتفاعات بکار برد. تحقیقات و تجسساتی که پاسکال در تعادل مایعات کرد او را به اختراع
منگنه آبی راهنما شد.
در همین دوره آکادمی دل سیمانتو Academie Del cimento که لئوپلد دومدیسی در فلورانس تشکیل داده بود کمک زیادی به پیشرفت شاخه های گوناگون
فیزیک نمود.
چندی بعد در فرانسه
نیروی جاذبه را اندازه گرفتند و مقدار (G) تصحیح شد (81/9متر) مجدداً
اسحاق نیوتن بعد از شنیدن این خبر به خیال اول خود رجوع نموده و آن را موضوع حساب قرارداد، گویند در اواخر همین که دید نتیجه موافق پیشبینی اوست از فرط شعف نتوانسته محاسبه را به اتمام رساند.
اسحاق نیوتن به واسطه استدلال رفته رفته به کشف این قانون کلی نایل شد: هر دو ذره مادی یکدیگر را به نسبت معکوس مجذور فاصله و مقدار جرمشان جذب میکنند.
خلاصه این عالم شهیر به واسطه اکتشافات و اختراعات خود یک روح جدید به
فیزیک (بخصوص مبحث
نور) بخشید. حلقههای رنگین (Anneaux colrees) و تجزیه
نور بالون اصلیه آن از اکتشافات و تلسکوپ
آئینهدار از اختراعات او است.
رمر (Ronmer)
سرعت نور را اندازه گرفت و ماریت (فرانسوی) و بویل (Boyle) (انگلیسی)
قانون فشار گاز را وضع کردند.در درجه حرارت ثابت
حجم هر بخار یا
گاز با
فشار ی که بر آن وارد میآید نسبت معکوس دارد .
بویل ماشین تخلیه هوا را که Otto de Cueriche قاضی عدلیه شهر ماگدبورگ اختراع کرده بود تکمیل نمود. بالاخره اولین طرح ماشین
بخار به توسط Papin ریخته شد.
اگر چه قرن هجدهم برای
فیزیک بدرخشندگی قرن هفدهم نمیباشد ولی به هرحال آن را قرن بیثمری هم نمیتوان نامید.
در این قرن
صوت بر روی مبانی محکم قرار گرفت: قانون تارهای مرتعشه را سوور طرحریزی، و تایلر(Taylor) و (Bevnoulli) و Euler و (D’Alambtrt) تکمیل کردند.
دوفه جذب و دفعهای الکتریکی را تحت تحقیق درآورد. دوفه میگوید:
''من در تجربیات خود قانونی یافتم که غالب مشکلات را حل میکند و تا درجهای راه تاریک را روشن میسازد.
اجسام الکتریزه هر چیز غیر الکتریک را جذب میکنند و چون الکتریزه شدند دفع مینمایند و تا طلائی را بدوا لوله بلوری الکتریزه جذب میکند ولی فوراً دفع مینماید و تا هنگامی که ورقه
طلا مجاور جسم دیگری نشود تا الکتریسته آن را خارج شود جذب نمیگردد.''
علاوه بر این دفع الکتریسته را به دو بخش نموده و میگوید:
اتفاق به من قانون عمومیتر و مهمتری آموخت و در الکتریسته تغییری کامل داد و آن این است که الکتریسته دو نوع است که من یکی را شیشهای و دیگری را سقزی مینامم. خواص دو نوع الکتریسته مزبور این است که دو الکتریسته هم جنس یکدیگر را دفع و دو الکتریسته مختلف همدیگر را جذب مینمایند. بلور، سنگ، سنگهای بزرگ، پشم و بسیاری از اجسام دیگر جزء نوع اول و کهربا، سقزها، ابریشم، نخ، کاغذ و غیره، جزء نوع دوم میباشند.
بعد قوانین و اصول
کولن در خصوص جذب و دفع باعث شد که الکتریسته تحت محاسبات دقیق درآید.
گری ثابت کرد که بدن
انسان را میتوان الکتریزه نموده و دوفه در تجربهای که همه تماشاچیان را مبهوت ساخت از بدن
انسان جرقه درآورد. در سقف اطاق خود چند ریسمان ابریشمی میآویخت و در زیر آن چیزی گهواره مانند بسته در آن میخوابید خود را با میله کلفت بلوری الکتریزه مینمود و چون کسی دست به طرف او دراز میکرد از بدنش جرقه میجست اولین دفعهای که دوفه این تجربه را نمود موجب تعجب بسیار شاگرد خود آبه نله که بعدها عالم مشهوری شد گردید. آبه نله میگوید «هیچوقت تعجبی را که از رویت جهش جرقه از بدن انسان برایم دست داد فراموش نمیکنم». خلاصه کارهای دوفه به تجسسات بیفایده علما خاتمه داد و از آن بعد
الکتریسته وارد
تاریخ تازهای گردید.
Muschenbroech
بطری لید را اختراع کرد (1743) و فرانکل شباهت تخلیه الکتریکی و
صاعقه را نشان داد و در نتیجه
برق گیر را برای حفظ ساختمان از
برق اختراع نمود. تجربه
گالوانی،
ولتا را به اختراع
پیل (1800) یعنی اساس
الکتریسته جاری هدایت کرد و آن به قرار ذیل است:
ابتدا ستون فقرات ناحیه قطنی قورباغهای را به دو قسمت کرده فوراً قسمت تحتانی را پوست میکنند بعد مابین دو عصب قطنی را که در طرفین ستون فقرات مثل رشتههای سفیدی به نظر میآیند مفتولی از
مس داخل میکنند سر دیگر مفتول وصل به مفتول دیگرست که از
روی ساخته شده، هر وقت سر مفتول مسی را به
اعصاب قطنی وسر مفتول رویی را به عضلات یکی از پای قورباغه وصل کنیم پاهای حیوان تا شده و تکان میخورد و هر دفعه که این دو مفتول را مجاور آن دو عضو کنیم این اثر تجدید میشود: این دو فلز
«مس و
روی) که به شکل قوسی ساخته شدهاند برای
جریان الکتریسته با بدن قورباغه تشکیل
مدار میدهد.