روزی
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در میان یارانش در مسجد نشسته بود که یکی از شیعیانش وارد شد و گفت:« خداوند میداند که من دین خود را با محبت تو در نهان و آشکار در هم آمیختهام و ولایتت را پذیرفتهام.»
امام فرمود:«راست گفتی. حال که چنین هستی جامهای از فقر برای خویش برگزین، زیرا که فقر شتابش به
شیعیان ما از شتاب سیل به دامنهی کوهها و بیابانها بیشتر است.»
مرد در حالی که از خوشحالی می گریست با امام خداحافظی کرد و رفت.
توضیح: منظور امام فقر مادی نیست بلکه فقر در اینجا معنایی متعالی و ارزشمند دارد: فقر وجودی و نیاز واقعی و عبودیت در پیشگاه خداوند.
منابع:
- بحارالانوار، ج 41، ص 294، شماره 17 ------ اختصاص