رفتارگرایی




رفتارگرایی ( Behaviorism ) ، مکتبی در روانشناسی است که بوسیله ”جان واتسون“، روانشناس آمریکایی ، در اوایل قرن بیستم بنیانگذاری شد. بر پایه دیدگاه رفتارگرایان ، روانشناسی تنها مربوط به رفتار است؛ بنابراین انسان را می‌توان همچون سگ و گربه ، بصورت عینی مورد پژوهش قرار داد.

نظریه واتسون - پاولف

دیدگاههای واتسون ارتباطی نزدیک با پژوهشهای ایوان پتروویچ پاولف دارد که در سال 1904، جایزه نوبل دریافت کرده بود. پاولف هنگام غذا دادن به سگها ، زنگی را به صدا در می‌آورد. پس از مدتی، هنگامی که غذایی هم در کار نبود، سگها با شنیدن صدای آن زنگ ، آب دهانشان جاری می‌شد. پاولف با این پژوهش ، انگیزه ، واکنش غیر شرطی و واکنش شرطی شده را در روانشناسی اثبات نمود. پاولف معتقد بود که این واکنشهای شرطی در مورد انسان نیز صدق می‌کند. البته حق با پاولف بود! شما با یک آزمون ساده می‌توانید پی به صحت ادعای او ببرید.

حتما بارها به این مورد برخورده‌اید که در هنگام ورود به دستشویی یا آشپزخانه ، حتی هنگامی که برق نیست و شما می‌دانید که برق نیست، دستتان ناخودآگاه بسوی کلید روشنایی دراز می‌شود. این همان واکنش شرطی شده شما برای ورود به دستشویی یا آشپزخانه است. اما مسئله اینجا است که بنا به نظر واتسون، همه رفتار انسان ها در واقع واکنشهایی از این نوع به انگیزه‌های بیرونی است.

نقد نظریه واتسون - پاولف

”بی اف اسکینر“ در این مورد به نقد دیدگاه واتسون پرداخت و عنوان داشت که انسان به محیط خود واکنش نشان می‌دهد، اما همچنین برای ایجاد نتایج مشخص ، بر روی محیطِ خود تاثیر می‌گذارد. اسکینر نظریه شرطی شدن کنش گر (Operant Conditioning) را مطرح می‌کند و برای این نظریه ، مثالی را عنوان می‌کند که بسیار جذاب ، روشن ، و هیجان انگیز است!!!
او می گوید: اگر نامزد شما ، هنگامی که به او گل می‌دهید، شما را می‌بوسد، از نظر روانشناسی هنگامی که می‌خواهید او شما را ببوسد، تمایل دارید که به وی گل بدهید.

ویژگیهای رفتارگرایی

  • رفتارگرایی ، طبیعتگرا است؛ یعنی بر این باور است که جهان مادی ”حقیقت محض“ است و هر چیز را می‌توان با استفاده از قوانین طبیعی توضیح داد. انسان ”روح“ و ”اندیشه“ ندارد، بلکه مغزی دارد که به انگیزه‌های بیرونی واکنش نشان می‌دهد.

  • یک نویسنده می‌گوید؛ مبنا و انگاره اصلی رفتارگرایی این است که اندیشه ، احساسات ، نیات و فرایندهای عقلانی ما تاثیری در رفتار ما ندارند و رفتار ما محصول شرطی شدن ما است. ما ماشینهایی جاندار هستیم و رفتارمان آگاهانه نیست. اسکینر تا آنجا پیش می‌رود که اندیشه و فرایند عقلانی را استعاره و وهم می‌شمارد و می‌‌گوید رفتار ، بخشی از زیست شناسی موجود زنده است! اسکینر می‌پذیرد که این دیدگاه او به نوعی سلب اختیار و آزادی انسان است. بدیهی است که دیدگاههای رفتارگرایان با باورهای موجود در عرفان ایرانی ، پروردگار و ... تضاد آشکار دارد.

  • نتیجه طبیعی رفتارگرایی این است که انسان مسئول اعمال خود نیست.

  • اسکینر نظریه شکل دهی (Shaping) را مطرح می‌کند که در آن شما می‌توانید با استفاده از پاداش و تنبیه‌های حساب شده ، رفتار افراد را شکل دهید.

مباحث مرتبط با عنوان


تعداد بازدید ها: 94247