دودمان چهارم پادشاهی در ممفیس


دودمان چهارم پادشاهی در ممفیس
2498- 2613 پ م

img/daneshnameh_up/e/ef/Do4ppmemf.jpg


اگر از دودمان سوم پادشاهی، چیزی جز چند پاره تخته سنگ معبدی که توسط زوسر و در عهد او ساخته شده باقی نمانده؛ در عوض اکنون دوره ای از تاریخ مصر را مورد بررسی قرار می دهیم که این عهد شکوفاترین عصر تاریخ این سرزمین افسانه ای را تشکیل می دهد، دودمان چهارم پادشاهی .

اگر هر پنج هرم احداث شده در عهد این دودمان برای نشان دادن اهمیت و عظمت این دوران کافی نباشد؛ می توان اوج دستاوردهای فنی، علمی و ابداعات نوع آورانه هنری در این دوره اشاره کرد که مصر هیچ گاه بار دیگر آن را به این وسعت تجربه نکرده بود. کاوش ها و حفاری های باستان شناسی در 6 دهة گذشته رهیافت بسیاری از پژوهشگران را دربارة اهرام مصر تغییر داده است. تا پیش از این تحول، اهرام را صرفاً بنای رفیع و عظیم پیکری می دیدند که به عنوان مزار ابدی فرعون ساخته شده و سطح قاعده ای چهارگوش کامل دارد. اما با بررسی های به عمل آمده در این 60 سال اخیر اکنون می دانیم که این مجتمع تدفینی به غیر از خود هرم شامل سه بخش اصلی و عمدة دیگر است. نخست، نزدیک صحرا و درست در مرز سرزمین های قابل کشت و حاصلخیز با صحرای سوزان و بی آب و علف، نمازخانه معبد فروتنانه نظاره گر اهرام است. از آن جا جاده ای دیوار کشیده شده به طول 400 متر به سوی معبد تدفینی کشیده شده که مماس با جبهه شرقی هرم است؛ یعنی جایی که «درب کاذب» یا استل یادمانی را گذاشته بودند تا ظاهراً تقلیدی باشد از این باور که روح سلطان متوفا بتواند آزادانه در قلمرو فرمانروایی اش گردش کند و به بازرسی بپردازد.

دیوارهای هر سه بخش به حق با تصاویر و کتیبه ها به بهترین نحو تزیین شده بودند و جلوه هایی از فعالیت های دولت، دستاوردهای فرعون، و جشن و آیین های روزانه را به افتخار او نقش کرده بودند. هرم کوچک تری که در جوار هرم بزرگ قرار دارد، مزار ابدی همسران و دختران فرعون بود. شکل هرم بی تردید از امتیازات درباری و ویژه فراعنه و خاندان سلطنتی بود، که هم شکل و اندازه و هم نظایر بیرونی آن به طور چشمگیری تضاد با شکل مصطبه شاهزادگان، نجبا، درباریان و صاحب منصبان قرار داشت؛ که این مزارها در خیابان هایی که به مرکز شهر می رسد، یکی پس از دیگری برافراشته شده اند. هیچ مظهر دیگری نمی توانست این چنین رابطه یک فرمانروای مطلقه را با رعایای خود متجلی سازد؛ پادشاهی که خود «خدایی بزرگ= n+r و یا ایزد ایزدان= n+nfr» بود و دیگران خدمه و رعایای ستایشگر او. خصیصه ای که خود را با حضور چندین قایق صف کشیده در هر سوی هرم و فضای مسقفی که برای آن تعبیه کرده بودند، برجسته و نمایان می سازد. تمثیلی از باورهای قدیمی که نمونه هایی از آن (قایق ربانی) در عصر پادشاهی یکم هم مشاهده شده است، و تصور می شد که شاه پس از مرگش می تواند سوار بر این قایق ها به هر اقلیم و مکانی سرکشی کند، چنان که ایزد بزرگ خورشید هر روز اقدام به این سفر ربانی می کند. چون قایق ها به هر چهار جهت صف کشیده اند، شاید تمثیلی باشد از این که پادشاه می تواند به راحتی به هر سو و هر کجا که بخواهد برود، چنان که در طول حیات این جهانی خود، به هر کاری که اراده می کرد و هر مکانی که می خواست، می توانست برود.

مورخ مشهور منتحو سلسله جنبان این دودمان را با نام پادشاهی به نام سوریس Soris آغاز می کند که می باید اشتباه باشد. شاید هم منظور وی همان فردی است که جانشین حونی شد. نظر به این که همسر حونی لقب « دختر خدا » را داشت، می توان این احتمال را داد که حونی پدر این شاهزاده خانم بوده و سنفرو مشروعیت خود را بر تاج و تخت از این ارتباط و با ازدواج با این شاهزاده خانم کسب کرده است. در هر صورت این که مطلب یاد شده تا چه حد می تواند اهمیت داشته باشد، شکی نیست که اهمیت دوران او به خاطر اقدامات متعدد اوست که تا حد «انسان دارگونه» بالا رفت؛ در معادن فیروزه سینا سنفرو را چون ایزد می پرستیدند و طبیعی است که بپذیریم شروع پادشاهی او آغاز عصر تازه ای در تاریخ مصر باستان بود.

خوشبختانه سنگ نبشته پالرمو و نیز شکسته سنگ کتیبه دار که در موزه قاهره نگه داری می شود، 6 سال از دوران فرمانروایی 24 ساله او را ثبت کرده اند؛ افزون بر این، احداث تعداد زیادی قایق و درهای کتیبه دار و مجسمه و تندیس برای کاخ این پادشاه یادآور لشکرکشی های او به نوبه است که در این تهاجمات حدود هفت هزار اسیر و برده و دویست هزار رأس گوسفند غنیمت گرفت. لشکرکشی دیگری هم به جح نیو Tjehnyu در لیبی داشت که البته غنایم کمتری به دست آورد. جالب تر از همه ورود 40 کشتی از چوب سدر لبنان و از بابیلوس است. اگر هنوز این وقایع برای موفقیت های او قانع کننده نباشد و سایه شک و تردید هنوز باقی است، می توان به بناهای یادمانی این پادشاه که در دَشور برپا ساخت اشاره کرد که در 6 کیلومتری جنوب سقاره قرار دارد. تا پیش از عهد سنفرو سابقه نداشته که پادشاهی دو هرم در مقیاس بزرگ و آن هم در نزدیکی یکدیگر برای خود بنا کرده باشد؛ اما این حقیقت با فرمانی که در عهد پپی یکم صادر شد و خدمه خود را از برخی مناصب خلع کرد، آن هم به این دلیل که افراد و مردمان ساده از عهده آن وظایف برمی آمدند، تصدیق می شود. این استل یادبود که فرمان یاد شده بر روی آن نوشته شده از نمازخانه دره در شمال هرم سنگی دَشور به دست آمد؛ که قطعاً متعلق به سنفرو است نه پپی یکم.

حفاری های اخیر ثابت کرده که سومین هرم سنفرو که در دو مایلی و جنوب هرم دوم قرار دارد، نیز از آنِ سنفرو می باشد؛ نظر به این که بسیار دشوار است که قبول کنیم یک پادشاه سه هرم برای خود ساخته باشد، بنابراین آن یکی که در میدوم واقع شده، می باید به حونی تعلق داشته باشد که البته این امر قطعی نیست، و سنفرو تنها مسئول به پایان بردن آن بوده است. هر چند، به نظر می رسد که شواهد این نتیجه ناخوشایند و غیر قابل باور برای مصرشناسان را که وی صاحب سه هرم است را پیش روی قرار می دهد. جنوب دو هرم واقع در دَه شور هرم خمیده یا لوزی شکل قرار دارد که وجه تسمیه این نامگذاری به سبب شیب زاویه هرم در نیمه بالایی آن است. جبهه شمالی آن به نحو بارزی این کاهش شیب را تا قلة هرم نشان می دهد و احتمالاً پس از دو هرم دیگر ساخته شده است.

هر دو هرم دَشور 310 پا ارتفاع دارند و در داخل آن ها اتاق تدفین با سقفی رفیع پیش بینی شده است. حفاری های احمد فخری Ahmad Fakhry در هرم خمیده توانست نمازخانه معبد که دارای دیوارنگاره های فوق العاده جذاب و زیباست و صحنه پیش کشی نذورات توسط دخترکان جوان را نقش کرده، یادآور مراسم تدفین و تشییع سنفرو در استان های مختلف مصر علیا می باشد، صحنه ها طوری آرایه بندی شده اند که یک برداشت کلیشه ای را به بیننده القا کنند. برای مراسم تشییع در مصر سفلی هم نظیر همین صحنه پردازی، به دیوارة معبد نقش شده که متأسفانه چیز زیادی از آن باقی نمانده است. این صحنه ها به غیر از زیبایی هنرمندانه آن، یادآور این نکته مهم هستند که الگوی نظام دیوان سالاری و بوروکراسی که در این عهد پایه گذاری شده تا بدان حد استوار و بن مایه آن قوی بود که تا عهد یونانی- رومی دوام آورد.

img/daneshnameh_up/2/2e/Do4ppmemf1.jpg

سنفرو از خود نام پادشاهی را باقی گذاشت که مظهر بخشش و خوش طبعی بود. پس از او خط احداث اهرام از شمال به جیزه و درست خلاف جهت قاهره تغییر جهت داد، و تنها با یک استثناء، همه اهرام ساخته شده بعدی به سوی جنوب تمایل یافتند. گفتگو از اهرام جیزه و تشریح آن ها را در این جا ضرورتی ندارد، چرا که همه کس می داند که این ها جزو عجایب هفتگانه جهان قرار دارند و سازه هایی تمام سنگی هستند که بلندترین آن ها 481 پا ارتفاع دارد. هرودوت اعتبار این سه سازه حیرت انگیز را به ترتیب به خئوپس (خوفو)، کفرن (خف رع) و میکرینوس (منکاورع) می دهد، نام هایی که در سراسر جیزه شناخته شده بودند. هرم بزرگ خوفو در بخش اهرام به طور مبسوط مورد بحث و بررسی قرار گرفته و نیازی به تکرار آن در این مقاله نیست. تنها به ذکر این موضوع بسنده می شود که بخش داخلی هرم نشان از دو تغییر کلی در برنامه ساخت دارد، که دومین تغییر حاصل آن سرسرای بزرگ است که به اتاق تدفین منتهی می شود، اتاقی از سنگ گرانیت که پادشاه در آن به خاک سپرده شده است. سه هرم در جبهه شرقی برای همسران پادشاه در نظر گرفته شدند، در حالی که مصطبه ای عظیم در جلو در آن ها، پیکر فرزندان شاه را در خود جای داده است. معبد تدفین امروزه به کلی از میان رفته، اما چند بلوک سنگی و مجسمه از گذرگاه این معبد به دست آمده است.

اطلاع چندانی از خوفو و عهد فرمانروایی او در دست نیست، جز این که می دانیم وی در رأس یک حکومت استبدادی و مطلقه قرار داشت. کارتوش پادشاهی، نام خوفوی Khufwey یا Khnum Khufwey بر روی چند سنگ حجاری شده که از آرامگاه های نزدیکان و رجال دربارش به دست آمدند و ارزش تاریخی ویژه ای را دارا نیستند. در کاوش های باستانی مزار مادر خوفو یعنی حتفرس Hetephras مشخص شد. در فوریه 1925 تیم حفاری دانشگاه هاروارد به سرپرستی دکتر ریزنر Reisner با مطالعه منطقه که درست در جبهه شرقی هرم بزرگ قرار دارد را آغاز کردد و متوجه ریختگی آواری در آن جا شدد که معلوم شد مزار همسر سنفرو و مادر خوفو است. بازسازی اثاثه به دست آمده از این گور سال ها وقت برد، هر چند نتیجه آن با شکایتی که دولت مصر به عمل آورد، نصیب موزة قاهره گردید. در این جا مجال آن نیست که از اثاثه تدفین و اشیای به دست آمده چون ظروف زرین و تختخواب مطلا، صندلی و گنجینه یافت شده از این مکان سخن بگوییم، اما ضروری است که معمایی که تحلیل گران با آن مواجه شدند، را توضیح دهیم. با آن که آگنه (امعا و احشا) شهبانو در بستوهای مرمرین یافت شد، اما هیچ مومیایی در تابوت سنگی این شهبانو وجود نداشت. ریزنر برای توضیح این معما می گوید: به نظر می رسد که تدفین دوباره ای به طور کاملاً محرمانه برای جلوگیری از آزار و اذیت مومیایی این شهبانو صورت گرفته است. شایان ذکر است که رابطه خانوادگی خوفو با فرزندان و همسرانش به تفصیل مورد بحث آقای ریزنر و همکارش استیونسن اسمیتStevenson Smith قرار گرفته، اما هنوز این مباحث مبتنی بر نتیجه گیری های سلیقه ای و شخصی است و اسناد و شواهد مستندی وجود ندارد که به رد یا تأیید آن بپردازد. این که این تدفین دوباره در عهد خود خوفو انجام شده باشد، البته معلوم نیست و شاید هم به دور از ذهن باشد که در عهد او کسی جرأت چنین اقدام جسورانه ای را کرده باشد. در فهرست پادشاهان تورین مدت فرمانروایی خوفو 23 سال عنوان شده، حال آن که منتحو که بیشتر می باید نظرش در این باره بر حدس و گمان استوار باشد، این دوره را 63 سال ذکر کرده است.

همین موضوع در باره دومین جانشین خوفو یعنی خف رع هم صادق است که منتحو آن را 66 سال گفته است. با تعیین و با اتکا به بررسی های باستان شناختی می توان نام جانشین خوفو را Kha’fre خع اف رع خواند، اما اخیراً دلایل قوی توسط آقای رنک Rank برای بازخوانی نام این پادشاه اعلام شده که می باید نام وی برعکس یعنی Ra’kha’ef رع خع اف خوانده شود. اگر این استدلال صحیح باشد، آن زمان باید این نتیجه را گرفت که در دوره های متأخرتر تلفظ اسامی فراموش شده و با شیوه جدیدی از نگارش جایگزین گردیده است.

اما نظر به این که عقیدة ابراز شده توسط ونگ هنوز جای خود را میان مصرشناسان نگشوده است، بهتر است که همان تلفظ سنتی این اسامی حفظ شود. اهمیت خف رع به عنوان یک برپا کننده هرم طراز نوین در سایه ابهت هرم پدرش خوفو قرار گرفته است. بین این دو هرم تفاوت چندانی به چشم نمی خورد، الا این که به خاطر احداث آن بر بخش مرتفع تری از فلات، رفیع تر به نظر می رسد. تابوت سنگی از گرانیت که شکسته شده هنوز در اتاق تدفین قرار دارد، اما سارقان مقبره عهد باستان هیچ ردپایی از صاحب آن برجای نگذاشته اند. بقایای سه بخش از یک هرم عادی هنوز در این بنا قابل تشخیص است. نکته برجسته در معبد هرم خف رع، استفاده از بلوک های سنگی یکپارچه از سنگ آهک است که بزرگ ترین بلوک سنگی است که در مصر باستان به کار برده شده است. اگر مجسمه هایی هم در این معبد و یا در گذرگاه آن وجود داشت، امروزه همه به کلی ناپدید شده اند، و تنها شکسته یک یا دو تا از آن ها به دست آمده است. حتی در نمازخانه دره هم که هنوز پابرجاست، چیزی یافت نشد. این نمازخانه را به اشتباه معبد ابوالهول می گفتند که یکی از برجسته ترین و چشمگیرترین مظاهر فلات جیزه است. تالاری فراخ با ستون های ساده و بدون تزیین، و در عین حال جذاب و با عظمت انعکاسی از هنرپردازی فوق العاده آن دوران است. در این جا نیز در میان مجسمه های خف رع، تندیس بسیار زیبایی از این پادشاه از سنگ دیوریت یافت شد که بی هیچ تردید جزء بهترین آثار پیکرتراشی است که از عهد باستان به میراث رسیده است.

در شمال شرقی هرم، ابوالهول بزرگ مصر با آن چهرة رازگونه اش واقع شده، غولدیسی که برای سده های متوالی نظر اهل فن و بازدید کنندگان را به خود جذب کرده و چرایی برپایی اش در این فلات همواره در پردة ابهام باقی مانده بود. اکنون که پیکرة آن تماماً از زیر شن بیرون آورده شده، آن نماد رازگونه آن نیز تا حد زیادی رنگ باخته است. چهرة ابوالهول با سری چون شیر و سیمایی چون انسان، چهره خف رع را باز می نمایاند. مصری ها زیاد به منشاء و چرایی ساخت ابوالهول اعتنا ندارند، برای آن ها ابوالهول خدای فلات جیزه است و آن را Har-em-akhe حارم عخ یا « حوروس در افق» می گفتند یونانی ها هارماخیس Harmakhis . شکی نیست که ابوالهول نماد و مظهری از رأفت و بخشندگی پادشاه است. اخیراً پروفسور گان Gunn در مقاله اش این فرضیه را مطرح کرده که لغت ssp’nh به معنی « نگار زنده» عموماً با عبارتی نظیر «خدای جهانیان» و یا «ایزد آتوم» آورده می شود، پس می توان ابوالهول را نیز با همین عبارت خواند و آن را توضیح داد. جالب این که هرودوت که دربارة اهرام به تفصیل سخن گفته، این پدیده خارق العاده فلات جیزه را به کلی نادیده گرفته است و تنها پلنی Pliny از مورخان کلاسیک است که اشاره ای به آن داشته است.

img/daneshnameh_up/1/11/Do4ppmemf2.jpg

دربارة دورة فرمانروایی خف رع هم چیز زیادتری از خوفو دانسته نیست و تنها هرودوت اشاره کوتاهی به این دو داشته و گفته است که هر دو پادشاه بسیار مستبد، بی رحم و خشن بوده اند و مردمان را به کار اجباری می بردند. بین دو عصر این پادشاه جدف رع (رع جدف) برای مدت هشت سال حکومت کرد. به دلایل نامعلومی این پادشاه مکانی در شمال غربی فلات جیزه را برای احداث هرم تدفینی خود برگزید، یعنی در ابورواش که هنوز بقایای هرم ناتمام او باقی است. دوره کوتاهی هم احتمالاً بین پادشاهی خف رع و منکاورع ( میکرینوس) وجود داشت؛ اگر مدت زمان فرمانروایی 18 (یا 28 ؟) سالی را که در فهرست تورین کانن عنوان شده، برای منکاورع در نظر بگیریم. سومین هرم جیزه متعلق به این پادشاه است که به خاطر وجود نبشته نگار هیروگلیفی نام او، به راحتی قابل خواندن است. هرمی که به مراتب کوچک تر از دو هرم قبلی خود است؛ در عین حال اگر پوشش آن که قرار بود از سنگ گرانیت صورت بگیرد به اتمام می رسید، قطعاً ابهت و جذابیتی اگر نه بیشتر اما در حد همان دو هرم هم زاد خود می داشت. اما کار متأسفانه نیمه رها شد و اعقاب این پادشاه آن را با آجر خشتی به پایان بردند. دلیل مرگ ناگهانی این پادشاه معلوم نیست و حتی نمی دانیم چرا هرودوت برخلاف دو شهریار پیشین از منکاورع به عنوان پادشاهی مهربان و بخشنده نام می برد. کاوش های باستان شناسی توسط تیم ریزنر منجر به کشف مجسمه بسیار زیبا و بی بدیل این پادشاه گردید. در این میان، شاید تثلیت پیکرة پادشاه به همراه شهبانو و یکی از ایزد بانوان آن هم در اندازه واقعی که هم اکنون در موزة بوستون نگه داری می شود، جزء شاهکارهای هنر پیکرتراشی جهان قرار دارد. همچنین تعدادی از مجسمه های سه تایی اما کوچک تر که منکاورع و ایزد بانو حتحور و یکی دیگر از رب النوع های استانی را تصویر کرده به دست آمده که احتمالاً در اصل 42 مجسمه مشابه از این دست تراشیده شده بود و تنها چهارتای آن ها سالم باقی مانده است.

پس از مرگ منکاورع، دوران باشکوه دودمان چهارم رو به افول و زوال نهاد. هرم او نیز با عجله تمام شد و تجهیز آن به شپ سسکاف تنها پادشاه مشروع دیگر این دودمان سپرده شد که مشروعیت وی در لوح ابیدوس آمده است. با وجودی که در فهرست سقاره سه پادشاه دیگر که نامشان معلوم نیست در زمره شهریاران این دودمان قلمداد شده اند، اما نمی توان آن را با فهرست منتحو مقایسه نمود. به نظر می رسد که تغییر و تحولاتی پس از مرگ منکاورع و فرمانروایی شپ سسکاف در شرف وقوع بوده باشد و شاید هم همین مسائل موجب شد تا شپ سسکاف آرامگاه خود را در جنوب سقاره در نظر گیرد، آن هم نه هرم بلکه مزار مصطبه ای به شکل آرامگاه. این مقبره که برای مصری ها به عنوان مصطبه فراعون Mastabat el-Fara’un شناخته شده بود به یک سازة ناتمام در جیزه به عنوان هرم چهارم جیزه نیز اطلاق شده است. کاوش های باستان شناسی معلوم ساخت که این «هرم چهارم » که بین گذرگاه هرم خف رع و میکرینوس قرار دارد، مزار ابدی مادر پادشاه به نام خنت کاوز Khantkawes است که مراسم آیینی برای وی تا عهد دودمان پنجم پادشاهی هم ادامه داشت.

با کشف درب کاذب این مقبره، ابهامات زیادی فراروی مورخین و محققین قرار گرفت چرا که کتیبه کنده کاری شده بر روی این درب کاذب بزرگ لقب «پادشاه دو اقلیم مصر علیا و سفلی» را برای این شهبانو عنوان ساخته است. (1) عنوانی که در طول تاریخ مصر تنها نصیب سه شهبانو شده است. اگر این مطلب صحت داشته باشد، آن گاه وی را باید ینای بزرگ دودمان پنجم پادشاهی مصر به شمار آورد، هر چند مطلب یاد شده در تضاد و با حکایت گفته شده در پادشاهی میانی قرار می گیرد که مادر سه پادشاه نخستین این سلسله را بانویی معمولی و دختر کاهنی از معبد آمون در شهر ساخبو Sakhebu دلتا می داند.


تعداد بازدید ها: 11122