حکام شروان




حکام شروان

«446 183 ﻫ / 1054 799 م»

مقارن غلبه روادیان بر آذربایجان ( 374 ﻫ / 984م )، ولایت شروان که شامل شماخی و لکز و باکو و شابران و گلستان می‏شد بهره طایفه‏یی از اعراب بنی شیبان، منسوب به یزید بن مزید شیبانی گشت. که یزدیان ( = آل یزید ) یا آل شیبان (= بنی شیبان ) نامیده می‏شدند و بعدها خود را شروانشاهان خواندند. فرمانروایی موروثی این سلسله تا مدتها بعد در این نواحی دوام یافت و اقتضای محیط هم آنها را به تدریج از تربیت و نژاد عربی به سوی آنچه روح و تربیت ایرانی خوانده می‏شد سوق داد.

این نواحی اگرچه از دیرباز محل نشو و نمای اقوام غیر ایرانی شده بود، اما از زمانهای دور و شاید پیش از اسکندر، دنیای ایرانی به آن حدود گسترش یافته بود. چنان که کوچ‏نشین‏هایی از طوایف دیلم، دست کم از روزگار ساسانیان در آنجا حضور داشتند. وقتی اعراب در عهد عثمان خلیفه، به این سرزمین رسیدند، دنیای ایرانی در این حدود شامل : اران در جنوب رود کر، شروان در شمال آن، و دربند در نواحی غرب کرانه‏های دریای خزر بود. نام شهرها و دیه‏های عمده مثل گنجه و بردع (= پرتوه ) ، شروان، بیلقان و شابران در تمام این نواحی ریشه ایرانی داشت و فرهنگ و تمدن و آداب و رسوم نیز همه جا ایرانی به نظر می‏رسید. اما سلاله حکام شروان که منسوب به یزید بن مزید شیبانی بودند، در ولایت شروان با اتکاء بر مسطوعه و اعراب و اکراد مدتها در تمام منطقه قدرت و نفوذ محلی خود را بسط دادند و در پایان چند سده تسلط، به تدریج به یک خانواده تمام عیار ایرانی بدل شدند. بنیادگذار قدرت محلی آنها، یزید بن مزید شیبانی، والی آذربایجان و ارمنستان بود که از سوی خلیفه هارون‏الرشید ولایت شروان را به عنوان اقطاع خانوادگی یافت ( 183 ﻫ / 799 م ).

اختلاف آل یزید بن مزید در ولایت شروان تا اواخر عهد سالاریان

اختلاف آل یزید بن مزید در ولایت شروان تا اواخر عهد سالاریان، تابع حکام آذربایجان بودند و استقلال محلی‏شان ، آنها را بلا واسطه با خلیفه بغداد و دستگاه خلافت مربوط نمی‏ساخت.
فرمانروایان شروان که می‏خواستند نواحی دربند را که در سیطره آل هاشم بود، ضمیمه قلمرو خویش سازند ، دائما" در آن نواحی دست به تحریکات می‏زدند که در این اغتشاشات، کینه‏های دیرینه عربی و رقابت‏ها تحریکات غازیان و مسطوعه محلی هم که در این نواحی از دیرباز ، تعدادشان قابل ملاحظه بود، بی‏تأثیر نمی‏توانست باشد. با این همه خانواده یزیدیان شروان پیش تر از خاندان هاشمیان، تبار عربی خود را در این نواحی از یاد بردند و محلی را پذیرا شدند.

با عنوان شروانشاهان که این اعراب شیبانی به خود دادند، بالاخره سرزمینی که آن همه خاطره از قباد و خسرو ساسانی و جنگ‏های آن با بیزانس داشت، دوباره دنیای ایرانی آن، آن هم به دست اعراب فاتح، احیاء شد و آل یزید بن مزید چنان ایرانی مآب شدند که برای خود نسب نامه ساسانی ساختند و تبار خود را به بهرام گور رساندند. از آن پس در سلسله فرمانروایان قوم، نام‏های ایرانی با انساب و اجداد عربی مخلوط شد و شروانشاهان ولایت با نام‏هایی چون ؛ منوچهر بن یزید و قباد بن یزید، مدعی انتساب به پادشاهان باستانی ایران شدند.

فرمانروایی سلاله شروانشاهان، به دنبال غلبه سلاجقه بر تمامی این نواحی ( 446 ﻫ / 1054 م )، سلسله شروانشاهان را محکوم به انقراض نمود. آخرین فرمانروایان این سلسله، فریبرز بن سالار و فریدون بن فریبرز در واقع عمال سلاجقه بودند و از خود اختیاری نداشتند. به هر تقدیر با غلبه غزها در این نواحی ، اختلاط نژادها که طوایف ترک و عرب و کرد و دیلم را با نژادهای محلی در آمیخت، به رغم تفاوت در آداب و رسوم مانع، از تفوق بارز فرهنگ ایرانی نشد و ظهور شاعران نام آوری همچون خاقانی شروانی و ابوالعلاء گنجوی و مجید بیلقانی و نظامی گنجوی که پدید آمدنشان با یکی یا دو نسل فاصله صورت گرفت، این تفوق در آثارشان به خوبی هویداست.

حکام شروان


یزید بن مزید شیبانی 183 ق / 799 م
علی بن میثم شروانشاه 305 300 ق / 917 912 م
ابو طاهر بن یزید بن محمد بن خالد 337 300 ق / 948 912 م
محمد بن احمد بن شروانشاه 384 370 ق / 994 980 م
یزید بن احمد شروانشاه 418 384 ق / 1027 994 م
منوچهر بن یزید شروانشاه 425 418 ق / 1034 1027
واپسین امیران شروان

تعداد بازدید ها: 12103