حمزه میرزا و پایان کار او




حمزه میرزا و پایان کار او

«مقتول 994 ق / 1586 م»

حمزه میرزا، پسر محمد میرزا - شاه محمد خدابنده صفوى - بود که چون پدر نابنیاد ضعیف بود، اداره امور کشور را به زن خود مهد علیا سپرد و آن زن فرمانرواى مستقل ایران گردید. حمزه میرزا پسر بزرگ شاه را هم که یازده سال داشت، به نیابت سلطنت، به به اصطلاح آن زمان به وکالت دیوان اعلى منصوب کردند و مقرر شد که در احکام و فرمانهاى سلطنتى مهر خود را بالاى مهر وزیر زند.

حمزه میرزا که بر خلاف پدر، مردى رشید و شجاع و در عین حال لجوج، کینه توز، خود رأى و متکبر بود. وى براى خاتمه دادن بر نابسامانیها ممکلت و استقرار نظم و امنیت کوشش فراوان به عمل آورد، اما سستى پدر و داشتن عنوان مرشد کامل، اجازه نمى داد که اصلاحات ولیعهد به ثمر نشیند. حمزه میرزا در ماجراى کشته شدن میرزا سلیمان اعتمادالدوله، که سران قزلباش کمر به قتل وزیر بسته بودند، چاره را در تسلیم دید و با اطلاع شاه و ولیعهد، او را به جلادان تسلیم کردند و حتى به الزام سپاه قزلباش، ناچار به طلاق همسرش که دختر میرزا سلیمان بود، شد.

شجاعت حمزه میرزا و پیروزی سپاه ایران در جنگ با عثمانی

در 993 ق / 1585 م سپاه عثمانى از ضعف دولت ایران استفاده کرد و به آذربایجان یورش برد. در این تهاجم تبریز به دست سپاهیان عثمان پاشا افتاد و به مدت چهل روز در اختیار آنها قرار داشت. حمزه میرزا که جوانى دلیر و جنگجوى و غیور بود، به سبب کمى سپاه قزلباش و دشمنى و نفاق بین سران سپاه، نتوانست بر شهر بتازد و به جنگ بزرگى اقدام کند. اما سه بار در اطراف شهر میان سرداران قزلباش و سپاه عثمانى نبردهایى درگرفت که مخصوصا" به سبب شجاعت و بى باکى حمزه میرزا، به پیروزى ایرانیان منتهى شد. در این نبردهاى کوچک و پراکنده آسیبهایى به سپاه عثمانى وارد آمد، و در یکى از آنها، چند تن از سرداران و پاشایان بزرگ عثمانى کشته یا اسیر شدند. با عقب نشینى سپاه عثمانى، مذاکرات صلح براى رفع اشغال و تخلیه خاک ایران آغاز شد و بدین ترتیب حمزه میرزا بر اوضاع مسط گردید. اما در تبریز به علت نفاق و دو دستگى و کمى سپاه نتوانست قلعه تبریز را از دست مهاجمان و اشغالگران خارج سازد.

سرکوبی برخی سران قزلباش شورشی توسط حمزه میرزا

در همین ایام به وى خبر رسید که محمد خان ترکمان، طهماسب میرزا را در قزوین به ولیعهدى نشانده و تمام اموال و خزائن صفوى را تصرف کرده است. رسیدن این خبر به حمزه میرزا و همراهان وى را نگران ساخت. از این رو از طارم به سلطانیه آمد. در همان حال اسماعیل قلى خان شاملو و برادران و همراهان وى از گیلان به او پیوستند و چند تن از امیران قزلباش هم از حدود رى و کردستان به اردوى حمزه میرزا محلق شدند، سپس از سلطانیه به نزدیکى صائن قلعه رفت و در دست ییلاقى چکچکى با قواى طرفداران برادرش طهماسب میرزا روبه‏رو شد. در جنگ سختى که در گرفت، نخست پیروزى از آن سپاه طهماسب میرزا بود، اما دلیرى و بى باکى حمزه میرزا باعث تفوق سپاهیان او شد و در پایان طهماسب میرزا و محمد خان دستگیر شدند و بسیارى از سران مخالف به خاک افتادند و بقیه سرداران و سواران ترکمان و تکلو و ذوالقدر نیز راه گریز اختیار کردند.

پس از این پیروزى غیر منتظره، حمزه میرزا، محمد خان ترکمان و مسیب خان تکلو، از امیران مخالف را، که گرفتار شده بودند آزاد کرد، و آن دو را به على قلى خان استاجلو اسماعیل قلى خان شاملو سپرد، تا نزد خود نگاه دارند، سپس راه قزوین در پیش گرفت و برادر خود طهماسب میرزا را به قلعه الموت فرستاد و مقامات و مناصب لشکرى و حکومت ولایات را هم میان على قلى خان استاجلو و اسماعیل قلى خان شاملو و بستگان ایشان تقسیم کرد. حمزه میرزا، پس از دو ماه اقامت در قزوین، در آغاز تابستان سال 994 ق / ژوئیه 1586 م به قصد تسخیر قلعه تبریز، عازم آذربایجان گردید. حمزه میرزا در گشودن قلعه تبریز به سبب اختلافت عمیق بین سران قزلباش توفیقى نیافت و ناچار به مذاکره صلح با پادشاه عثمانى شد.

حمزه میرزا که هیچگاه واقعه قتل مادرش - مهد علیا - را فراموش نکرده بود و حضور کشندگان مادر را در دربار نمى توانست تحمل کند، در صدد تنبیه قاتلان برآمد، اما دشمنانش در دربار از قصد او آگاه شده و پیشدستى کردند، و او را در حمام به دست پسر دلاک به قتل رساندند «994 ق / 1586 م».


تعداد بازدید ها: 9136