تناسب در اعجاز



-=معجزه عملی خارق العاده است که شخص مدعی پیامبری، برای اثبات نمودن ادعای خود به اذن خدا از خود نشان می‌دهد، عملی که برخلاف قوانین طبیعی بوده و غیرقابل تعلیم نیز باشد. اما این نقطه نیز مشخص است که شناختن چنین عملی کار هر کسی نیست و فقط کسانی می‌توانند معجزه را تشخیص دهند که در علوم و فنون مشابه معجزه مهارت داشته باشند، چرا که دانشمندان به لحاظ وارد بودن بر آن عمل می‌توانند تشخیص دهند که آیا این عمل را دیگران نیز می‌توانند انجام دهند یا نه. بر این اساس است که افراد دانشمند زودتر از دیگران به معجزه ایمان می‌آورند.=-

اقتضای حکمت الهی در معجزه

با توجه به این مقدمه حکمت الهی اقتضا می‌کند که خداوند هر پیغمبری را معجزه‌ی عطا کند که مشابه صنعت و فن رایج زمان و مکان پیامبر باشد تا بتوانند حقیقت معجزه و تفاوت آن را با علم و فن زمان خود تشخیص دهند روی این قانون کلی است که می‌بینیم خداوند به حضرت موسی ید بیضا و عصا داد زیرا در زمان حضرت موسی سحر و جادوگری معمول بود و کسانی که در این فن و هنر تخصص داشته، زیاد بودند و همان افراد جادوگر بودند که زودتر از سایر مردم عادی معجزات حضرت موسی را تصدیق نموده و ایمان آوردند چرا که تبدیل به اژدها شدن عصا و بلعیدن جادوهای دیگران و بازگشتن به صورت اصلی خود را بالاتر از سحر و جادو دیدند که نه تنها سحر و جادو نیست بلکه به نیروی عظیم غیبی و الهی متکی است. فلذا نه تنها به حضرت موسی ایمان آوردند بلکه از وعده وعیدهای فرعون نیز نترسیدند. و همچنین در زمان حضرت عیسی با توجه به اینکه پزشکی به اوج پیشرفت خود رسیده بود و پزشکان معالجه‌های حیرت انگیزی انجام می‌دادند، خداوند حضرت عیسی را توانمند ساخت تا مردگان را شفا دهد و امراض علاج ناپذیر را درمان کرده، کوران مادرزاد را شفا دهد. که علم پزشکی زمان حضرت عیسی از این کارها عاجز بوده است.

تخصص ویژه عرب جاهلی

براساس همین سنت الهی، با نظر بر اینکه عرب جاهلی زمان نزول قرآن، در میان علوم مختلف زمانش، در فن فصاحت و بلاغت تخصص ویژه‌ای داشته و در آن زمان به فصاحت و سخن سرایی و فنون ادبی مشهور شده بودند تا جائیکه مجالس مسابقه شعر و خطابه برگزار می‌نمودند و با شعر و خطابه بر دیگران فخر می‌فروختند و حتی برای اینکار بازارهایی سالیانه تشکیل می‌دادند تا هر یک از شعرای قبایل عرب بهترین شعر و سخن خود را در معرض نمایش گزارد و داوران بهترین آنها را انتخاب کرده و گوینده بهترین شعر و سخن نیز تشویق می‌شد و این تشویق تا جایی رسیده بود که از میان بهترین اشعار و قصائد آن روز، هفت قصیده را انتخاب کرده و با آب طلا نوشته به دیوار کعبه آویخته بودند که به معلقات سبعه معروف شد و از آن پس هر شعر زیبا را به آن قصائد هفتگانه تشبیه نموده و آن را شعر طلایی می‌نامیدند.

تناسب معجزه پیامبر با زمانش

در چنین اوضاع زمانی و مکانی بود که حضرت محمد صلی الله علیه و آله به عنوان پیامبری جدید ظهور کرد و با توجه به شراط ذکر شده مشخص بود که در چنین شرایطی معجزه‌ی مانند معجزه موسی یا حضرت عیسی کاری از پیش نمی‌برد چرا که نه تنها عرب اطلاعی دقیقی از کم و کیف جادوگری و پزشکی نمی‌دانست بلکه کوچکترین تاثیری نیز بر آنها نداشت و تنها عمل خارق العاده‌ای که می‌توانست عرب را به سوی خود جلب کند همان معجزه قرآن بود چنانکه رسول خدا فرموده به هر یک از پیغمبران چیزی عطا شد که به خاطر آن افراد بشر ایمان بیاورند و برای من وحی داده شد، پس امیدوارم که بیشتر از همه آنها پیرو داشته باشم. در توضیح حدیث گفته‌اند که یعنی معجزات پیامبران قبلی با گذشت زمانشان از بین رفت اما معجزه قرآن تا دامنه قیامت مستمر است و خرق عادتش در اسلوب و بلاغت و اخبار غیبیش همیشگی است." چرا که شاعر و سخنور توانا و بلیغ با دیدن آن هر چند در ظاهر نیز اعتراف نکند اما در باطن خود به ناتوانی خود در برابرش اعتراف می‌کند.

اعتراف ولید

ولید بن مغیره مخزومی یکی از مشرکان و دشمنان سرسخت پیامبر از جمله کسانی است که به معجزه بودن قرآن اعتراف کرده با این بیان که "... گفتار او به هیچ یک از اشعار شبیه نیست سخنی که می‌گوید سخت شیرین است ... هیچ سخنی بر آن برتری نمی‌یابد." و بر همین دلیل است که حکمت خداوندی اقتضا کرد تا پیامبر اکرم را به معجزه قرآن مجهز نماید.

از امام رضا علیه السلام روایتی هست که خداوند موقعی که حضرت موسی را فرستاد سحر و جادو در میان مردم آن عصر رواج بود موسی نیز از سنخ همان فن معمول زمان خویش عملی را انجام داد که انجام آن از قدرت آنان خارج بود، و حضرت عیسی را در زمانی مبعوث نمود که امراض و بیماریهای گوناگون رواج داشت و پزشکان ماهری در علم طب پرورش یافته بودند فلذا معجزه‌ای نشان داد که مشابه علم و طب و فن زمانش بود در عین حال از اطبای زمانش ساخته نبود و خداوند حضرت محمد را در زمانی برانگیخت که در میان مردم عصرش بیش از هر علم و فنی سخن سرایی، شعر و شاعری رونق داشت، رسول اکرم نیز از طرف او آنچنان موعظه‌های بلیغ، شیرین و جملات متین و حکمت آمیزی آورد که خط بطلان به گفتار شیوای آنان کشید و حجت را بر آنان تمام نمود."

اقرار به شکست با زبان بی‌زبانی

خط بطلان قرآن بر سخنان با فصاحت و بلاغت عرب تا حدی بود که آنها نتوانستند در مقابلش قد علم کرده و به اصطلاح جواب قرآن را با وجود دعوت قرآن برای مبارزه، بدهند و چون نتوانستند مقابله به مثل کنند یعنی با شعر و نثر نتوانستند به جنگ قرآن بروند از روی ناچاری به راههای دیگری مانند تبلیغات ناجوانمردانه علیه قرآن و پیامبر، محاصره اقتصادی پیامبر و مسلمانان، و حتی به جنگ و کشتار علیه اسلام نیز روی آورند.

اوج پیروزی ادبیات قرآن بر ادبیات زمان

جالب اینست با وجود دشمنی مشرکان با قرآن و پیامبر، در آشکارا و نهان به شنیدن قرآن روی می‌آوردند و بدین ترتیب با زبان بی زبانی لب به اعتراف می‌گشودند که قرآن ساخته و پرداخته یک شخص نیست بلکه اتکا به غیب و خدا دارد. تازه اگر روشن و مشخص گردد که آورنده چنین کتابی فرد بیسواد بوده و توانسته است با بیسوادی خود بزرگان سخنوری و خطابه و شعر را به زانو در آورد علاوه بر اثبات اعجازش، شیرینی اعجاز نیز صدچندان خواهد شد.

حرف آخر معجزه

فلذا با وجود تحدی قرآن در آیات مختلف، عربی که استاد سخن بودند نتوانستند مثل آن بیاورند چنانکه قرآن نیز به این ناتوانی و عجز آنها اشاره کره و بیان فرموده که اگر همه افراد بشر گردهم بیایند تا همانند قرآن بیاورند نخواهند توانست هر چند که از همدیگر پشتیبانی کنند، که گذشت نزدیک به پانزده قرن از این تحدی، اثباتگر وعده الهی است. چرا که عربی که فصیحان چیره دستی بوده و مهمترین چیزی که در دل داشته از بین بردن قرآن بود اگر توان مقابله با آن را داشت حتما همان کار را می‌کرد، ولی چنین کاری از آنان در تاریخ نقل نشده، بلکه به جای پاسخ دادن به تحدی آن عناد می‌ورزیده یا می‌گفته سحر است و گاهی شعر و گاهی نیز می‌گفت افسانه‌های پشتیبان است. که تمام اینها از روی حیرت و نشانگر بی‌جواب ماندن ایشان بود . پس عدم معارضه آنان با قرآن با وجود سخنان بسیار و استواری لغت و آسانی آن برای عربها، جز عاجز بودن آنها نیست و با اینکه شعرای زیادی داشتند و هجو بسیاری می‌گفتند و با شاعران دیگر معارضه می‌کردند و با سخنوران مقابله می‌کردند با این وجود نتوانستند با قرآن معارضه کنند در حالیکه آوردن تنها یک سوره‌ که چند آیه کوچک داشته پیغمبر را نقض می‌کرد تا چه رسد به یک قصیده شگفت انگیز و بزرگ.

برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به

منابع

  1. ابوالقاسم خوئی، البیان، ترجمه هاشم زاده هریسی و محمد صادق نجمی، دانشگاه آزاد اسلامی خوی – چاپ پنجم.
  2. سیوطی، الاتقان، ترجمه سید مهدی حائری قزوینی، انتشارات امیر کبیر، چاپ سیزدهم.
  3. علوم و معارف قرآن، پژوهشکده تحقیقات اسلامی پاییز 1381.


تعداد بازدید ها: 20760