تقسیمات الفاظ


نگاه اجمالی

لفظ از آن جهت که متعمل است و معنایی برای آن وضع شده است ممکن است دارای معنی واحد یا دارای معنی متعدد باشد. بنابراین اگر لفظ با معنایش سنجیده شود از پنج حالت خارج نیست یا معنای آن لفظ واحد است که به آن مختص گویند و یا اینکه بر معنای متعددی دلالت کند که در این حالت بر چهار نوع است: مشترک ، منقول ، مرتجل ، حقیقت و مجاز.

هر لفظ و کلمه معنادار که لفظ مستعمل (در برابر لفظ مهمل یعنی بی‌معنی) نام دارد،‌ با توجه به معنایی که بر آن دلالت می‌کند، چندین تقسیم عام و کلی دارد که به لغت و زبان خاصی اختصاص ندارد، بلکه در همه زبان‌ها و برای هر لفظ معناداری (مستعمل) ، صادق است.


لفظ و کلمه معنادار و ارتباطش با معنا

  • لفظ مختص : آن لفظی است که فقط یک معنی دارد به عبارت دیگر «متحدالمعنی» است مانند لفظ انسان ، حیوان ، آهن.

  • مشترک :آن لفظی است که دو یا چند معنی دارد و به اصطلاح «متکثرالمعنی» است که خود بر دو قسم می‌باشد.

    • مشترک معنوی آنست که بر معنی معینی دلالت نکند بلکه صادق بر کثیرین باشد مانند انسان ، آهن ، حیوان. لفظ مشترک معنوی به عنوان «کلی» نیز نامیده می‌شود.

    • مشترک لفظی سمی که دارای چند معنی باشد که در اصل به معانی مختلف وضع شده باشد. بدون اینکه علاقه‌ای معنوی میان آنها باشد. یعنی هم‌ چنانکه موضوع برای یک معنی است، موضوعی برای معنی دیگر هم هست. بدون اینکه علاقه به معنی اولی و به صورت وضع علی‌حده برای هر یک از آن معانی وضع شده می‌باشد. مانند لفظ عین که به معنی چشم ، چشمه ، جاسوس ، ذات ، رئیس لشکر و خورشید و ... وضع شده است.

  • لفظ منقول : اگر لفظ را به معنایی وضع کرده باشند و سپس آنرا از آن معانی به معنی دیگری نقل کرده باشند و معنی اولی متروک شده باشد، به آن لفظ «منقول» می‌گویند. هر منقولی ناقلی دارد که اگر ناقل آن شرع باشد، منقول شرعی گویند و اگر ناقل آن توده عام مردم باشد ناقل «عرضی» و اگر ناقل آن گروه خاصی از مردم باشد ناقل «اصطلاحی» گویند. لفظ منقول دو صورت دارد:

    • منقول تعیینی : گاهی نقل یک لفظ از یک معنا به معنای دیگر توسط گروه خاصی و یا توسط شخصی با قصد و اراده‌ی وی صورت می‌گیرد. مانند بیشتر الفاظ منقولی که در علوم و صناعات وجود دارد.

    • منقول تعیّنی : گاهی وضع لفظ برای معنای دوم با تعیین فرد یا گروهی خاص نیست و تابع اختیار و قصد و اراده نیست بلکه گروهی از مردم لفظ را در غیر معنای حقیقی بی‌آنکه قصد وضع لفظ برای آن معنی را داشته باشند به کار می‌برند و در نتیجه پیوند استواری میان لفظ و معنی بوجود می‌آید و این استعمال بر لفظ غالب می‌شود.

  • لفظ حقیقت و مجاز : «هرگاه لفظ از معنی اصلی به معنی دیگری منتقل شود ولی معنی اصلی آن متروک نشود، بلکه گاهی به معنای اصلی استعمال شود و گاه به معنی ثانی اولی را حقیقت و دومی را مجاز گویند. مانند «شیر» که در اصل برای آن حیوان مفترس وضع شده است و سپس به معنی ثانی یعنی شجاع هم به کار رفته است. بنابراین معنی حقیقیش همان درنده مخصوص و معنای مجازی‌اش شجاع می‌باشد.»

  • لفظ مرتجل : لفظ مرتجل به مانند لفظ منقول است با این تفاوت که در لفظ مرتجل مناسبت میان دو معنی لحاظ نشده است، بیشتر نامهایی که بر اشخاص وضع می‌شود از این قبیل است به مانند اینکه بگوییم: «نرگس ، احمد ، محمد ، مهدی و ...».

لفظ و کلمه معنادار و سنجش نسبت به لفظ دیگر

چند مثال

منقولی تعینی به مانند سیاره که به معنی حرکت کننده است برای ماشین وضع شد و یا طائره که به معنی پرنده است به هواپیما وضع شد. و یا هاتف که به معنی صدازننده است به تلفن اتلاق شد. به این نوع منقول منقول عرفی نیز می‌گویند که بدون قصد و اراده وضع شده‌اند.


منقول تعیینی به مانند حجت ، که در ابتدا به معنی غلبه بر خصم بود ولی در منطق به معنی مجموعه تصدیقات معلومی که منجر به کشف تصدیقات مجهول می‌شود وضع شد (منقول منطقی یا اصطلاحی گویند) و یا مثالهایی بمانند صلات (دعا کردن) و حج (قصد کردن) بدین گونه هستند. که همراه با اختیار و قصد و اراده واضع آن است.

img/daneshnameh_up/1/1f/alfaz.JPG

مباحث مرتبط با عنوان

منابع

  • منطق مظفر ، جلد 1
  • کلیات منطق صوری


تعداد بازدید ها: 63672