در اثر جنگهای دینی قرن 16 و 17 مسأله امکان هم زیستی مسالمت آمیز بین معتقدات ادیان مختلف مطرح و بر مفهوم تساهل و تسامح تأکید شد و بینشهای دینی سنتی ناظر به اومانیسم، شدیداً تحت تأثیر روحیه تساهل و تسامح قرار گرفتند. در این دیدگاه، تسامح به این معنا بود که ادیان با حفظ تفاوتهای هر یک با دیگری، میتوانند در کنار یکدیگر هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشند.
تسامح و تساهل انسان گرایان نوین از این اندیشه مایه میگرفت که معتقدات دینی نوع انسان از درون وی مایه میگیرد و امری ماورایی نیست .درون مایه این معتقدات وحدت بنیادین دارند و امکان صلح جهانی وجود دارد.
اومانیستها با تفسیری این جهانی از خدا، خدای مسیح را همان عقل فلسفی بشر قلمداد میکنند. که در قالب مذهب ساده تر شده است. در این نگرش افزون بر تساهل نسبت به مذاهب, تساهل و هم زیستی مسالمت آمیز بین فلسفه و دین که در گذشته با یکدیگر سازگاری نداشتند نیز فراهم میآید.
این امر مقتضای رجوع به یونان باستان و خردگرایی آن بود. این نگرش که بر نفی ادعای انحصاری حقانیت و رستگاری هر نظام ارزشی و هر دینی مبتنی است هیچ یک از نظامهای ارزشی ومعرفتی را حق نمیداند و به نوعی نسبی گرایی مطلق در ارزش و معرفت معتقد است و به همین دلیل حاکمیت هر دین و نظام ارزشی را تنها به خواست و ارادهی فرد یا جامعه وا میگذارد.
انسان مداران از تساهل و تسامح مطلق جانبداری میکنند و آن را سمبل مبارزه با فرهنگ حاکم در قرون وسطی و رجوع به رم و یونان قدیم و مقتضای آزادی و ارج نهادن به انسان میدانند.
آنان که همه ارزشها را ساخته دست و فکر بشر میدانند و دچار نسبیت و شکاکیت معرفتی هستند تاکید بر مجموعه خاصی از ارزشها و بینشها و ضرورت پذیرش حاکمیت و دفاع از آن را امری غیر معقول تلقی میکنند.این نگرش با آنچه در تعالیم ادیان آسمانی به ویژه اسلام آمده به کلی از جهات مختلف ناسازگار بلکه متضاد است .
از یک سری مبانی تساهل و تسامح ( بشری بودن و نسبیت ارزشها و معرفت )با بینشهای دینی سازگار نیست و در بینش دینی خاستگاه ارزشها خداوند است نه انسان، و این ارزشها از اطلاق و پشتوانه معرفتی یقینی برخوردار است و از سوی دیگر، اسلام تساهل و تسامح در مورد هر دینی و پیروان آنها را نمیپذیرد و در مقابل کفر و الحاد موضعی آشتی ناپذیر دارد.
در خصوص پیروان دیگر ادیان آسمانی نیز مدارای اسلامی دارای حد و مرز خاص خود است و تبلیغ بیقید و شرط ادیان در جامعه اسلامی و در میان مسلمانان پذیرفته نیست و آنان از انجام اعمال خلاف مقررات حکومت اسلامی و تظاهر به ارتکاب محرمات اسلام،ممنوعند.
البته در چار چوب این مقررات اسلام نه تنها بر مدارای با پیروان ادیان تأکید میکند بلکه به نیکی کردن به آنان توصیه مینماید و تلاش برای آزادی انسانهای دربند و تحت ستم و فریاد رسی کسانی که مسلمانان را به دادخواهی فرا میخوانند نیز از وظایف مسلمانان و نشان مسلمانی بشمار میآید.
منبع:کتاب انسان شناسی
نویسنده: محمود رجبی
صفحه:50