مقدمه
بیش از هفده سال از تاریخی که سازمان جهانی بهداشت رسما اعلام داشت برای نخستین بار یک بیماری عفونی (آبله) از سطح کره زمین ریشهکن شده است، میگذرد. دیگر احتیاجی به بیمارستانهای مخصوص برای درمان مبتلایان به
آبله نیست و واکسناسیون علیه آن در همه جا متوقف شده است. پولی که با ریشهکن شدن آبله در جهان پسانداز میشود، هر سال بالغ بر یک میلیارد دلار است. یعنی رقمی بیش از سه برابر آنچه برای اجرای برنامه ریشهکنسازی هزینه شد. به دنبال آن در اجلاس مجمع جهانی بهداشت در سال 1988، آن سازمان برنامه آینده خود را برای ریشهکن ساختن
فلج اطفال تا سال 2000 میلادی اعلام داشت.
چکونگی کشف واکسن اولیه
جنر واکسن خود را در پی کار طولانی و طاقت فرسا در آزمایشگاه کشف نکرد. در 19 سالگی شیردوشی به او گفته بود که هرگز به آبله مبتلا نخواهد شد، چون قبلاً به آبله گاوی مبتلا شده بود. بعدها وقتی جنر پزشک شد و به بیفایده بودن تلاشهایش برای درمان این بیماری پی برد، جمله آن شیردوش را به خاطر آورد. اوتحقیق کرد و دریافت شیردوشان تقریباً هرگز، حتی وقتی از مبتلایان به آبله پرستاری میکنند، دچار آبله نمیشوند. به نظرش رسید که آبله گاوی را به افراد تلقیح کند، تا آنها را از ابتلا به بیماری مرگبارتر آبله مصون سازد. این بخت یاری حقیقی بود. بدون اینکه زحمتی بکشد، دریافت که آبله گاوی باعث ایمنی در برابر آبله میشود. قوه تشخیص او به اندازهای بود که توانست به ارزش این حقیقت پی ببرد و از آن استفاده کند.
جنر در سال 1775 در زمینه عقاید روستاییان گلاسترشر درباره آبله به تحقیق پرداخت و دریافت که دو نوع آبله گاوی وجود دارد و فقط یکی از آنها از آبله پیشگیری میکند. همچنین تعیین کرد که نوع موثر آبله گاوی تنها وقتی اثر محافظتی دارد که در مرحله خاصی از بیماری منتقل شود. او برای آزمودن نظریهاش مقداری از مایع درون تاولهای دست شیرفروشی را که به آبله گاوی مبتلا بود بیرون کشید و آن را به لندن برد و با دقت مایع آبله را به پسرکی تلقیح کرد و همانطور که جنر پیشبینی کرده بود پسرک به آبله دچار نشد. جنر از واژه
واکسیناسیون استفاده نکرد، بلکه به جایش لفظ مایهکوبی یا « واریوله واکسینه» را به کار برد معنای لغوی اصطلاح لاتینی اخیر « تاولهای ریز گاو » است. تا حدود یک قرن بعد، مایه کوبی جنری آبله گاوی، تنها روش ایمنسازی علیه بیماری بود.
پژوهشهای پاستور در مورد کشف واکسن
در سال 1880
لویی پاستور برای ایمنسازی مرغان علیه
وبا، که در یک همهگیری ،10% طیور فرانسه را از بین برده بود، روشی ابداع کرد. او باکتری ایجاد کننده این بیماری را جداسازی کرد و با کشت شکل ضعیف شده و تلقیح آن به مرغان، آنها را نسبت به حمله مرگبار بیماری ایمن ساخت. اصول کلی روش پاستور با روشی که جنر برای مایهکوبی با آبله گاوی ابداع کرد یکی بود. قبل از آنکه ویروس آبله به شکل آبله گاوی به شیردوش منتقل شود، در بدن گاو ضعیف شده بود. در سال 1881، پاستور با روی آوردن به سیاه زخم، که از بیماریهای گاو و گوسفند است، باسیل آنرا جدا کرد. او این باکتری را در دمایی بالاتر از دمای بدن حیوان کشت داد تا مایعی برای تلقیح تهیه کند که موجب حمله خفیف
سیاه زخم در جانور شود و حیوان را برای روزی که دچار حمله شدید بیماری میشود، ایمن سازد.
همانطور که خود پاستور گفت، او برای ارج نهادن به شایستگی و خدمات مهم یکی از بزرگان انگلیسیها ، یعنی جنر واژه واکسیناسیون را بطور کلی برای روش مایهکوبی پیشگیری کننده، وضع کرد. چهار سال بعد پاستور واکسنی برای بیماریی که در حیوانات
هاری و گاه در انسان آبگریزی خوانده میشود، ابداع کرد.
پژوهشهای پیشگامانه پاستور، که بر کشف بختیارانه جنر مبتنی بود، ایمنسازی را به دانش بسیار کارآمد تبدیل کرد و زمینه را برای وقوع انقلابی در مهار
بیماریهای عفونی آماده ساخت. شاید گذشته از کشف آنتی بیوتیکها، هیچ اکتشافی چنین تاثیر عمیقی بر سلامت انسان نگذاشته باشد. به نوشته ورکلارک در پایههای تجربی
ایمنی شناسی معاصر (1986) گل سر سبد موفقیتها در فرایند ایمن سازی ریشه کنی کامل آبله بوده است. در نیمه نخست این قرن ، سالانه حدود 2 تا 3 میلیون مورد جدید گزارش میشد. در سال 1949 آخرین مورد آبله در ایالات متحده و در سال 1977 آخرین مورد تایید شده سراسر جهان در سومالی گزارش شد.
فرق آبله و فلج اطفال از نظر پیشگیری
آبله و فلج اطفال از جهات مختلفی با یکدیگر تفاوت دارند، همانطور که واکسن آنها کاملا باهم فرق دارد، خط مشیء مبارزه با آنها نیز کاملا جدا از یکدیگر است. از سوی دیگر ریشهکنی فلج اطفال آسانتر از آبله است ولی مسائل فنی آن مشکلاتی دارد که در راس آنها مساله بیماریابی و تشخیص موارد و نیز کیفیت واکسن بیماری است. در سالهای گذشته آبله بخصوص در آسیا و آفریقا، چندین برابر بیشتر قربانی و مرگ و میر داشت ولی مبتلایان به آبله اگر بهبود مییافتند، به زندگی عادی و اولیه خود بر میگشتند، در حالی که اکثر قربانیان فلج اطفال، تمام عمر دچار فلج بوده و احتیاج به کمک دیگران دارند.
از طرف دیگر در مورد آبله این مساله وجود داشت که تابلو بیماری و بخصوص دانههای پوستی با دانههای جلدی سایر بیماریها اشتباه شود به همین دلیل برای تشخیص بیماری بررسی و تایید آزمایشگاهی چندان ضرورتی نداشت. هر مورد از آبله که مشاهده میشد، بلافاصله از سایر افراد جدا میگشت و حتی اگر بیش از نیمی از جمعیت محل هم واکسینه نشده بودند، این عمل سدی در مقابل انتشار بیماری ایجاد میکرد، ولی در مورد فلج اطفال، شناسایی فرد بیمار بسیار مهم است. در فلج اطفال از هر صد کودکی که به ویروس بیماری مبتلا میشود یک (و شاید کمتر) عارضه فلج را بروز میدهد و از این جهت وجود یک فرد بیمار در جامعه میتواند نشان دهنده وجود عفونت در منطقه باشد. از سوی دیگر پارهای از بیماریهای فلج دهنده هستند که به ویروس پولیو (فلج اطفال) ربطی ندارند و نباید آنها را با هم اشتباه کرد و مطمئنترین راه جداسازی ویروس از مدفوع فرد بیمار است.
مزیت دیگری که در مورد واکسن خشک آبله وجود داشت، مقاومت آن نسبت به گرما در منطقه گرمسیری بود و تلقیح آن تاولی روی بازو ایجاد میکرد که پس از مدتی تنها جای زخم کوچکی از آن باقی میماند. به علاوه تنها یک بار تلقیح موفق واکسن آبله، مصونیت نسبتا کاملی به وجود میآورد که لااقل بین 5 تا 10 سال دوام داشت. ولی در مورد پولیو، واکسن خوراکی به سرعت در حرارت بالا فاسد و بیاثر میشود و باید در مناطق گرم، در یخچال نگهداری شود. مصونیت کامل پس از 4 الی 5 نوبت واکسیناسیون حاصل شده و ویروسهای دیگری که در رودهها رشد میکنند ممکن است از رشد ویروس پولیو جلوگیری کنند و نکته آخر آن است که نمیدانیم که آیا کودک کاملا مصون شده است یا خیر؟
مباحث مرتبط با عنوان