ورود اومانیسم در شکل نوین آن به ایران، قهراً همزمان با آغاز تهاجم فرهنگی غرب به ایران است. در دویست سال اخیر که به تدریج دروازههای ایران به سوی فرهنگ غربی باز شد، راه برای ورود این جریان فکری هموار شد.
با بیان این افکار در ایران، غربزدگان و مزدوران سیاستهای خارجی بودند که قبلا پیشانی بر آستان دولت فخیمه انگلستان و یا دولت بهیه روس سائیده و سپس راهی این دیار شده بودند.
پرنس ملکم خان ناظمالدوله
یکی از این غربزدگان، پرنس
ملکم خان ناظمالدوله جیره خوار دولت انگلیس بود که از طرف آن دولت، درجه پرنس دریافت کرده بود. وی در زمان ناصرالدین شاه اولین پایگاه خود را بنام
فراموشخانه بنا کرد تا با لطایف حیل، اومانیسم یا به قول او
آدمیت را در فرهنگ اسلامی ایران تزریق کند وی علت تشکیل فراموشخانه را چنین بیان میکند:
در اروپا که بودم سیستمهای اجتماعی و سیاسی مغرب زمین را مطالعه کردم .با اصول مذاهب گوناگون دنیای نصرانیت و همچنین تشکیلات سری و فراماسونری آشنا گردیدم. طرحی ریختم که عقل سیاست مغرب زمین را با خرد دیانت مشرق بهم آمیزم!
چنین دانستم که تغییر ایران به صورت اروپا کوشش بیفایدهای است. از این رو فکر تلقی مادی را در لفافه دین عرضه داشتم تا هموطنانم آن معانی را نیک دریابند. دوستان و مردم معتبری را دعوت کردم و در محفل خصوصی از لزوم پیرایشگری اسلام سخن راندم و به شرافت معنوی و جوهر ذاتی آدمی توسل جستم یعنی انسان مظهر عقل و کمال.
ملکم خان درباره برتری انسانیت تمدن غربی میگوید:
ملل یوروپ همان قدر که در کارخانجات فلزات ترقی کردهاند، صدها مراتب بیشتر در این کارخانجات انسانی پیش رفتهاند.
بدین ترتیب سیاستمداران غربی با اجیر شدگان دست آموزی همچون ملکم خان ،اومانیسم را با تکیه بر عقل انسانی و جانشین کردن آن به جای حکومت شریعت آسمانی ،گاه در لفافه مذهبی و گاه به صورت صریح تبلیغ می کردند و پیشاپیش برای فراهم کردن زمینه بوسیله همین ایادی خود دست به تحقیق فرهنگ و ارزشهای مذهبی موجود می زدند .
فتحعلی آخوندزاده
یکی دیگر از مزدوران سرهنگ
فتحعلی آخوندزاده بود که از طرف دولت روسیه به درجه سرهنگی مفتخر شده بود. وی بنا به اقتضای سیاست دولت روسیه چندگاه تغییر نقش داده و افکاری چون اومانیسم، سیانتیسم و گاه ناسیونالیسم و تغییر خط و در عین حال تز تبعیت ایران از روسیه تزاری را تبلیغ میکرد تا بدین وسیله خیالات باطلهای که حریت طبیعی و روحانی را از مردم سلب کرده و آنها را به دام اهل دیانت گرفتار کرده، از بین برود و عقل بشر حاکم مطلق شود.
برای ترویج چنین بینشی سازمان مخفی و گسترده به اصطلاح بشر دوستانه فراماسونری به کار افتاد. بیشترین تلاش صرف جذب روشنفکران و نویسندگان شد تا از راه بسط و گسترش نفوذ فرهنگی و ایجاد تزلزل در پایههای فرهنگ اسلامی، اسلام به عنوان بزرگترین مانع برداشته شود و راه برای استیلای همه جانبه استعمار خارجی فراهم شود.
آثار و عواقب این طرز تفکر در منورالفکران زمان مشروطیت و سپس در فراماسونهای خودفروخته و بطریق غیر مستقیم در بسیاری از روشنفکران ما بر جای ماند.
ذکر این نکته ضروری است که پیدایش این قبیل نظریهها در شرق- برخلاف غرب- هرگز ریشه صرفا فلسفی نداشت بلکه پیدایش و سپس نشو و نمای آنها بیشتر معلول سیاستهای استعماری است و مبلغان چنین فلسفههایی در مشرق زمین پیشقراولان استعمار بودند.
کتاب آشنایی با مکاتب و اصطلاحات عقیدتی و سیاسی
نویسنده: دفتر برنامه ریزی و کتب درسی
صفحه: 10