افراط در عبادت


یکی از ارزشهای انسانی که اسلام آن را صد درصد تأیید می‏کند ، عبادت‏ است .

عبادت به همان معنی خاصش مورد نظر است ،یعنی همان خلوت‏ با خدا ، نماز ، دعا ، مناجات ، تهجد ، نماز شب و مانند آن که جزء متون‏ اسلام است و از اسلام ، حذف شدنی نیست .

البته در اسلام هر کاری که انسان برای خدا انجام دهد ، عبادت است‏. انسان وقتی که دنبال کار و کسب و شغل و فعالیت می‏رود و قصدش این‏است که با این کار ، خود را از دیگران بی‏نیاز گرداند و عائله‏اش را اداره کند و به جامعه خود خدمت نماید ، در حال عبادت است .


عبادت یک ارزش واقعی است ، ولی اگر مراقبت نشود ، جامعه به حد افراط به سوی این ارزش کشیده می‏شود ، یعنی اساسا اسلام فقط می‏شود عبادت کردن ، فقط می‏شود مسجد رفتن ، نماز مستحب خواندن ، دعا خواندن ، تعقیب خواندن ، غسلهای مستحب به جا آوردن ، تلاوت قرآن .


اگر جامعه در این مسیر به حد افراط برود ، همه ارزشهای دیگر آن محو می‏شود ، چنانکه‏ می‏بینیم در تاریخ اسلام چنین مدی در جامعه اسلامی پیدا شده و حتی در افراد چنین مدی را می‏بینیم . افراد صد درصد بی‏غرض که هیچ نمی‏شود آنها را متهم کرد به این‏ وادی افتاده‏اند و وقتی به این جاده کشیده شدند ، دیگر نمی‏توانند تعادل را حفظ کنند .

چنین شخصی نمی‏تواند بفهمد که خدا او را انسان آفریده ، فرشته که نیافریده است . اگر فرشته بود ، باید از این راه می‏رفت .

انسان باید ارزشهای مختلف را به طور هماهنگ در خود رشد دهد .

به پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خبر دادند که عده‏ای از اصحاب ، غرق در عبادت‏ شده‏اند . ناراحت و عصبانی به مسجد تشریف آورد و فریاد کشید :

« ما بال‏ اقوام ؟ »

چه می‏شود گروههائی را ؟ چه شان است ؟

( تعبیر مؤدبانه‏ای است‏ ، کأنه به تعبیر عامیانه می‏گوئیم چه مرضی دارند ؟ )

شنیده‏ام چنین‏ افرادی در امت من پیدا شده‏اند . من که پیغمبر شما هستم اینطور نیستم ، هیچوقت همه شب تا صبح را عبادت نمی‏کنم ، قسمتی از آن را استراحت‏ می‏کنم ، می‏خوابم ، من به خاندان و همسران خود ، رسیدگی می‏کنم ، هر روز روزه نمی‏گیرم ، بعضی روزها روزه می‏گیرم ، روزهای دیگر را حتما افطار می‏کنم ، کسانی که این کارها را پیش گرفته‏اند ، از سنت من خارجند .



پیغمبر وقتی احساس می‏کند یک ارزش از ارزشهای اسلامی ، سایر ارزشها را در خود محو می‏کند ، یعنی جامعه اسلامی به یک طرف مد پیدا کرده است ، شدیدا با آن مبارزه می‏کند .

عمرو بن عاص دو پسر دارد : یکی به نام محمد که تیپ پدرش است ، یعنی‏ آن پسر دیگر به پدر می‏گفت : خیری از علی نمی‏بینی ، برو طرف معاویه .

یکوقت پیغمبر به عبد الله رسید و فرمود : چنین به من خبر داده‏اند که‏ شبها تا صبح عبادت می‏کنی و روزها روزه می‏گیری .

گفت : بله یا رسول الله‏ .

فرمود : ولی من چنین نیستم و قبول هم ندارم و این کار درست نیست ، این کار را ترک کن .


گاهی جامعه به سوی زهد کشیده می‏شود . زهد ، خودش حقیقتی است ، قابل‏ انکار نیست ، یک ارزش است و دارای آثار و فوائد . محال و ممتنع است‏ که جامعه‏ای روی سعادت ببیند ، یا لااقل آن را بتوانیم جامعه اسلامی‏ بشماریم ، در حالی که در آن جامعه این عنصر و این ارزش وجود نداشته باشد .

اما می‏بینید گاهی همین ارزش ، جامعه را به سوی خود می‏کشد ، دیگر همه‏ چیز می‏شود زهد و غیر از زهد ، چیز دیگری نیست

منبع :انسان کامل
شهید مطهری
صفحه 48


تعداد بازدید ها: 12708