اصحاب کهف


از آیات قرآن چنین برداشت می‌شود که اصحاب کهف و رقیم جوانمردانی بودند که در جامعه‌ای مشرک و بت‌پرست زندگی می‌کردند.
چیزی نگذشت که دین توحید در آن جامعه به گونه‌ای خصوصی و غیر علنی راه پیدا کرد و این جوانمردان به آن ایمان آوردند.
مردم آنان را به باد مسخره و اعتراض گرفتند، زندگی را بر آنان سخت گرفتند، به عبادت بت‌ها و ترک دین توحید مجبورشان کردند و هر کس را که بر دین توحید و مخالفت با کیش ایشان اصرار می‌ورزید،‌ به بدترین وجهی به قتل رساندند.
قهرمانان این داستان افرادی بودند که با بصیرت به خدا ایمان آوردند. خداوند نیز هدایتشان کرد و معرفت و حکمت به آنان بخشید. آنان نیز جز از خدا از هیچ چیز دیگر باک نداشتند و از آینده نهراسیدند. لذا آنچه را به صلاح خود می‌دیدند بی هیچ واهمه‌ای انجام دادند.
آنان در ردّ گفته های قوم خود قیام کردند و گفتند:«پروردگار ما پروردگار آسمان‌ها و زمین است. ما هرگز غیر از او معبودی را نمی‌پرستیم. اگر شما معبودهایی جز خدا را انتخاب کرده‌اید چرا دلیل روشنی برای خدایی آنان نمی‌آورید؟ مگر اعتقاد بدون دلیل و برهان ممکن است؟!»
img/daneshnameh_up/e/e6/Kahf.jpg

این جوانمردان موحد تا آنجا که در توان داشتند بر زدودن زنگار و شرک از دل‌ها و نشاندن نهال توحید در قلب‌ها کوشیدند، امّا غوغای بت و بت پرستی، نغمه‌های توحید را در گلوهایشان خفه کرد. آنان نیز ناچار برای نجات خویش و یافتن محیطی آماده‌تر، تصمیم به هجرت گرفتند، به این امید که خداوند متعال رحمتش را بر آنها بگستراند و دری بر آرامش و آسایش بگشاید.
آنان داخل غاری شدند و دست نیاز به درگاه خدا دراز کردند و گفتند:«بارالها! تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و برای ما وسیله رشد و هدایت کامل مهیا ساز.»
خداوند نیز دعایشان را مستجاب کرد و آنان را مدتی دراز (سیصد و نه سال) در خوابی سنگین فرو برد. آن‌گاه دوباره زنده و بیدارشان کرد. آنان که نمی‌دانستند این همه سال در خواب بوده‌اند، فردی را از میان خودشان مأموریت دادند و گفتند:«با احتیاط به شهر برو و غذایی تهیه کن. مواظب باش تو را نشناسند زیرا اگر از وضع ما آگاه شوند یا ما را به قتل می‌رسانند یا به آئین خود باز می‌گردانند.»
آن مرد وارد شهر شد امّا منظره شهر را بر خلاف آنچه به خاطر داشت مشاهده کرد. مردم نیز غیر از مردمی بودند که می‌شناخت. او سرانجام پرده از روی اسرار برداشت. ماجرا در شهر منتشر شد و جمعیت انبوهی به سوی غار حرکت کردند تا واقعیت را با چشمان خود ببینند.
آنان بقیه اصحاب کهف را نیز به چشم خود دیدند و دریافتند که او راست گفته است. اصحاب کهف بعد از بیداری، چندان زنده نماندند و پس از مدتی از دنیا رفتند.

منابع:
ترجمه تفسیر المیزان،‌ ج 13 ص 405
تفسیر نمونه، ج 12


تعداد بازدید ها: 54171