تاریخچه ی:
گرایشهای فطری
تفاوت با نگارش: 4
| | | |
| !آیا انسان فطریاتی دارد ؟ | | !آیا انسان فطریاتی دارد ؟ |
| فرق دیگری که فطریات با غریزه دارد این است که غریزه در حدود مسائل | | فرق دیگری که فطریات با غریزه دارد این است که غریزه در حدود مسائل |
| مادی زندگی حیوان است و فطریات انسان مربوط میشود به مسائلی که ما آنها | | مادی زندگی حیوان است و فطریات انسان مربوط میشود به مسائلی که ما آنها |
| را مسائل انسانی ( مسائل ماوراء حیوانی ) مینامیم . پس در حقیقت [ بحث | | را مسائل انسانی ( مسائل ماوراء حیوانی ) مینامیم . پس در حقیقت [ بحث |
| ] فطرت این است که آیا این مسائلی که به عنوان مسائل خاص انسانی یعنی | | ] فطرت این است که آیا این مسائلی که به عنوان مسائل خاص انسانی یعنی |
| ماوراء حیوانی مطرح است و برای حیوان مطرح نیست همه اکتسابی است و | | ماوراء حیوانی مطرح است و برای حیوان مطرح نیست همه اکتسابی است و |
| ریشهای در ساختمان انسان ندارد ؟ یا اینکه نه ، همه این مسائل ریشهای در | | ریشهای در ساختمان انسان ندارد ؟ یا اینکه نه ، همه این مسائل ریشهای در |
| ساختمان انسان دارد و فطری انسان است ؟ مثلا مسألهای است به نام حقیقت | | ساختمان انسان دارد و فطری انسان است ؟ مثلا مسألهای است به نام حقیقت |
| خواهی که خودش یک مطلبی است . | | خواهی که خودش یک مطلبی است . |
| مقصودم از حقیقتخواهی ، این [ حالتی ] است که انسان میخواهد به | | مقصودم از حقیقتخواهی ، این [ حالتی ] است که انسان میخواهد به |
| واقعیت مجهولاتی که در برابرش هست نائل شود و حقایق مجهولات را کشف | | واقعیت مجهولاتی که در برابرش هست نائل شود و حقایق مجهولات را کشف |
| کند . اولا آیا انسان حقیقت خواه است یا خیر ؟ | | کند . اولا آیا انسان حقیقت خواه است یا خیر ؟ |
| ممکن است کسی منکر شود و بگوید اصلا انسان حقیقت خواه نیست و اگر | | ممکن است کسی منکر شود و بگوید اصلا انسان حقیقت خواه نیست و اگر |
| انسان حقیقت را میخواهد برای منافع خودش میخواهد ، که این بحث در باب | | انسان حقیقت را میخواهد برای منافع خودش میخواهد ، که این بحث در باب |
| علم هست ( چون علم میخواهد حقیقت را برای انسان کشف کند ) که آیا | | علم هست ( چون علم میخواهد حقیقت را برای انسان کشف کند ) که آیا |
| انسان برای علم ارزش ذاتی قائل است یا فقط ارزش ابزاری قائل است ؟ | | انسان برای علم ارزش ذاتی قائل است یا فقط ارزش ابزاری قائل است ؟ |
| بدون تردید علم وسیلهای برای انسان است : " توانا بود هر که دانا بود | | بدون تردید علم وسیلهای برای انسان است : " توانا بود هر که دانا بود |
| " ، علم به انسان قدرت میدهد و وقتی که قدرت داد وسیلهای میشود که | | " ، علم به انسان قدرت میدهد و وقتی که قدرت داد وسیلهای میشود که |
| انسان با آن به زندگی خودش بهبود بخشد . ولی یک مسأله دیگر نیز هست : | | انسان با آن به زندگی خودش بهبود بخشد . ولی یک مسأله دیگر نیز هست : |
| آیا علم برای انسان ارزش ذاتی هم دارد یا ندارد ؟ اگر قائل شدیم که علم | | آیا علم برای انسان ارزش ذاتی هم دارد یا ندارد ؟ اگر قائل شدیم که علم |
| برای انسان در حال حاضر ارزش ذاتی دارد ، یعنی انسان امروز حقیقت خواه است [ این | | برای انسان در حال حاضر ارزش ذاتی دارد ، یعنی انسان امروز حقیقت خواه است [ این |
| سؤال مطرح میشود ] که آیا این حقیقت خواهی را ضرورتهای اجتماعی به انسان | | سؤال مطرح میشود ] که آیا این حقیقت خواهی را ضرورتهای اجتماعی به انسان |
| تلقین کرده یا جزء نهاد انسان است و انسان ، حقیقت خواه آفریده شده | | تلقین کرده یا جزء نهاد انسان است و انسان ، حقیقت خواه آفریده شده |
| است ؟ | | است ؟ |
| مثال دیگر " خیر اخلاقی " است . ما عجالتا امروز مفاهیم و معانیای در | | مثال دیگر " خیر اخلاقی " است . ما عجالتا امروز مفاهیم و معانیای در |
| میان خودمان داریم که اسم آنها را " خیر اخلاقی " میگذاریم ، یعنی از | | میان خودمان داریم که اسم آنها را " خیر اخلاقی " میگذاریم ، یعنی از |
| نظر اخلاقی ، اینها را " انسانیت " و " نیک اخلاقی " و نقطه مقابلش | | نظر اخلاقی ، اینها را " انسانیت " و " نیک اخلاقی " و نقطه مقابلش |
| را " شر اخلاقی " مینامیم . مثلا " سپاسگزاری " یعنی چه ؟ یعنی اگر کسی | | را " شر اخلاقی " مینامیم . مثلا " سپاسگزاری " یعنی چه ؟ یعنی اگر کسی |
| به انسان نیکی کرد انسان در مقابل او نیکی کند و سپاسگزار باشد ، در | | به انسان نیکی کرد انسان در مقابل او نیکی کند و سپاسگزار باشد ، در |
| مقابل ناسپاسی است . به عبارت دیگر سپاسگزاری یعنی " نیکی را نیکی | | مقابل ناسپاسی است . به عبارت دیگر سپاسگزاری یعنی " نیکی را نیکی |
| پاسخ گفتن " . این یک مسأله اخلاقی است . ما امروز بالاخره این را | | پاسخ گفتن " . این یک مسأله اخلاقی است . ما امروز بالاخره این را |
| پذیرفتهایم که " « هل جزاء الاحسان الا الاحسان »" ( 1الرحمن / . 60 | | پذیرفتهایم که " « هل جزاء الاحسان الا الاحسان »" ( 1الرحمن / . 60 |
| ) . این آیه که | | ) . این آیه که |
| سؤال میکند میخواهد از فطرت انسان جواب بگیرد که این ، امری فطری است | | سؤال میکند میخواهد از فطرت انسان جواب بگیرد که این ، امری فطری است |
| [ که پاداش احسان جز احسان نیست . میفرماید آیا ] پاداش احسان غیر از | | [ که پاداش احسان جز احسان نیست . میفرماید آیا ] پاداش احسان غیر از |
| احسان چیز دیگری میتواند باشد ؟ انسان میگوید خیر ، جزا و پاداش احسان ، | | احسان چیز دیگری میتواند باشد ؟ انسان میگوید خیر ، جزا و پاداش احسان ، |
| احسان است . | | احسان است . |
| این حکم را انسان از کجا گرفته است ؟ آیا یک امر تلقینی است و | | این حکم را انسان از کجا گرفته است ؟ آیا یک امر تلقینی است و |
| ضرورتهای اجتماعی آن را به انسان تحمیل کرده است ؟ ( قهرا در این صورت | | ضرورتهای اجتماعی آن را به انسان تحمیل کرده است ؟ ( قهرا در این صورت |
| اگر شرایط اجتماعی تغییر کند این حکم هم عوض میشود و از بین میرود که | | اگر شرایط اجتماعی تغییر کند این حکم هم عوض میشود و از بین میرود که |
| همان مفهوم نسبیت اخلاق میشود ) یا اینکه این یک امری در نهاد انسان | | همان مفهوم نسبیت اخلاق میشود ) یا اینکه این یک امری در نهاد انسان |
| است ؟ | | است ؟ |
| مسأله خود دین و پرستش از جمله اینهاست . آیا این حسی که امروز به | | مسأله خود دین و پرستش از جمله اینهاست . آیا این حسی که امروز به |
| نام حس دینی به هر حال در انسانها وجود دارد امری است که از نهاد انسان | | نام حس دینی به هر حال در انسانها وجود دارد امری است که از نهاد انسان |
| سرچشمه میگیرد و یک تقاضایی در سرشت و باطن انسان است یا این هم یک | | سرچشمه میگیرد و یک تقاضایی در سرشت و باطن انسان است یا این هم یک |
| امری است که مولود یک سلسله عوامل دیگر است ؟ ( عواملی که ما بعد به | | امری است که مولود یک سلسله عوامل دیگر است ؟ ( عواملی که ما بعد به |
| طور مختصر درباره آنها سخن میگوییم ) . | | طور مختصر درباره آنها سخن میگوییم ) . |
| پس بحث فطریات انسان را اینطور طرح میکنیم : یک سلسله مسائلی بوده | | پس بحث فطریات انسان را اینطور طرح میکنیم : یک سلسله مسائلی بوده |
| و هست که امروز این مسائل را به نام " انسانیت " مطرح میکنند . هیچ | | و هست که امروز این مسائل را به نام " انسانیت " مطرح میکنند . هیچ |
| مکتبی نیست که منکر یک سلسله ارزشهای انسانی به قول امروز باشد . | | مکتبی نیست که منکر یک سلسله ارزشهای انسانی به قول امروز باشد . |
| انسان یک وقت دنبال منافع و سود میرود . این یک امر منطقی به نظر | | انسان یک وقت دنبال منافع و سود میرود . این یک امر منطقی به نظر |
| میرسد ، چون انسان به حسب غریزه ، ادامه حیات و بقاء را دوست دارد و | | میرسد ، چون انسان به حسب غریزه ، ادامه حیات و بقاء را دوست دارد و |
| به هر چه که به ادامه حیات او کمک کند قهرا علاقمند است ، و منطقی و | | به هر چه که به ادامه حیات او کمک کند قهرا علاقمند است ، و منطقی و |
| طبیعی است که انسان دنبال سود برود . | | طبیعی است که انسان دنبال سود برود . |
| یک چیزهای دیگری وجود دارد که با سود قابل انطباق نیست ، یعنی مسأله | | یک چیزهای دیگری وجود دارد که با سود قابل انطباق نیست ، یعنی مسأله |
| ، مسأله سود نیست ، و با منطق سود جور در نمیآید . فرنگیها به غلط اسم | | ، مسأله سود نیست ، و با منطق سود جور در نمیآید . فرنگیها به غلط اسم |
| این را valeur ( ارزش ) گذاشتهاند . اصلا خود این اسم گذاری منشأ یک | | این را valeur ( ارزش ) گذاشتهاند . اصلا خود این اسم گذاری منشأ یک |
| سلسله اشتباهات شده است | | سلسله اشتباهات شده است |
| این چیزهایی که امروز آنها را " ارزشهای انسانی " مینامند چیست ؟ آیا | | این چیزهایی که امروز آنها را " ارزشهای انسانی " مینامند چیست ؟ آیا |
| اینها ریشهای در نهاد و سرشت انسان دارد ؟ و اگر دارد آن چیست و برای | | اینها ریشهای در نهاد و سرشت انسان دارد ؟ و اگر دارد آن چیست و برای |
| چیست ؟ چون این خودش خیلی مسأله مهمی است ، زیرا اگر چیزی در نهاد | | چیست ؟ چون این خودش خیلی مسأله مهمی است ، زیرا اگر چیزی در نهاد |
| انسان باشد آن چیز از مسائل و واقعیات دیگری حکایت میکند . | | انسان باشد آن چیز از مسائل و واقعیات دیگری حکایت میکند . |
| بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است ، یعنی | | بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است ، یعنی |
| همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماوراء حیوانی نامیده میشوند و | | همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماوراء حیوانی نامیده میشوند و |
| اسم آنها را " ارزشهای انسانی " میگذاریم ، از نظر معارف اسلامی ریشهای | | اسم آنها را " ارزشهای انسانی " میگذاریم ، از نظر معارف اسلامی ریشهای |
| در نهاد و سرشت انسان دارد ، و بعد خواهیم گفت که اصالت انسان و | | در نهاد و سرشت انسان دارد ، و بعد خواهیم گفت که اصالت انسان و |
| انسانیت واقعی انسان در گرو قبول فطریات است . این ، حرف مفت است | | انسانیت واقعی انسان در گرو قبول فطریات است . این ، حرف مفت است |
| که ما برای انسان ، فطریات قائل نشویم یعنی ریشهای در نهاد انسان برای | | که ما برای انسان ، فطریات قائل نشویم یعنی ریشهای در نهاد انسان برای |
| اینها قائل نشویم و دم از " امانیزم " و اصالت انسان بزنیم . | | اینها قائل نشویم و دم از " امانیزم " و اصالت انسان بزنیم . |
| پس بحث بعد ما درباره همین ارزشهای انسانی و معنای فطری بودن | | پس بحث بعد ما درباره همین ارزشهای انسانی و معنای فطری بودن |
| اینهاست و نتیجهای که از اینها میگیریم ، و بعد آن چیزهایی را که | | اینهاست و نتیجهای که از اینها میگیریم ، و بعد آن چیزهایی را که |
| فطریات انسان است بر میشماریم که این ارزشها چیست ، آنگاه باید ببینیم | | فطریات انسان است بر میشماریم که این ارزشها چیست ، آنگاه باید ببینیم |
| که از متون اسلامی چه دلیلی بر فطری بودن اینها میتوانیم به دست بیاوریم | | که از متون اسلامی چه دلیلی بر فطری بودن اینها میتوانیم به دست بیاوریم |
| ؟ آیا ما از قرآن و از متون اسلامی میتوانیم دلیل بیاوریم که خیرهای اخلاقی | | ؟ آیا ما از قرآن و از متون اسلامی میتوانیم دلیل بیاوریم که خیرهای اخلاقی |
| هم یک سلسله اموری در سرشت انسان است ؟ آیا از آیه کریمه " « و نفس | | هم یک سلسله اموری در سرشت انسان است ؟ آیا از آیه کریمه " « و نفس |
| و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها »" (شمس / . 8 | | و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها »" (شمس / . 8 |
| ) میتوانیم برای یک سلسله فطریات در باب | | ) میتوانیم برای یک سلسله فطریات در باب |
| مسائل اخلاقی استفاده کنیم ؟ یا از همان آیه " « هل جزاء الاحسان الا | | مسائل اخلاقی استفاده کنیم ؟ یا از همان آیه " « هل جزاء الاحسان الا |
| الاحسان »" [ میتوانیم استفاده کنیم ؟ ] معمولا در جایی که قرآن سؤال | | الاحسان »" [ میتوانیم استفاده کنیم ؟ ] معمولا در جایی که قرآن سؤال |
| میکند پاسخ را از فطرت مردم میخواهد ، میخواهد بگوید چیزهایی است که | | میکند پاسخ را از فطرت مردم میخواهد ، میخواهد بگوید چیزهایی است که |
| اینها در نهاد مردم هست و هر کسی اینها را میداند . در جلسات آینده در | | اینها در نهاد مردم هست و هر کسی اینها را میداند . در جلسات آینده در |
| ضمن بحث ، به برخی سؤالات پاسخ خواهیم گفت . | | ضمن بحث ، به برخی سؤالات پاسخ خواهیم گفت . |
| !گرایشهای مقدس | | !گرایشهای مقدس |
| انسان یک سلسله گرایشهای خاص | | انسان یک سلسله گرایشهای خاص |
| در انسان است که این گرایشها را از یک طرف میتوان " گرایشهای مقدس | | در انسان است که این گرایشها را از یک طرف میتوان " گرایشهای مقدس |
| " نامید و از طرف دیگر میتوان گرایشهایی دانست نه بر اساس خود محوری | | " نامید و از طرف دیگر میتوان گرایشهایی دانست نه بر اساس خود محوری |
| ، یعنی انسان یک سلسله گرایشها دارد که این گرایشها از " خود محوری " | | ، یعنی انسان یک سلسله گرایشها دارد که این گرایشها از " خود محوری " |
| بیرون است . " خود محوری " یعنی چه ؟ یعنی گرایشهایی که در نهایت امر | | بیرون است . " خود محوری " یعنی چه ؟ یعنی گرایشهایی که در نهایت امر |
| ، خود فردی باشد . این در حیوان هم هست ، در انسان عادی هم هست . حیوان | | ، خود فردی باشد . این در حیوان هم هست ، در انسان عادی هم هست . حیوان |
| هم گرایش به تغذیه دارد ولی این گرایش به تغذیه گرایش به سوی خود | | هم گرایش به تغذیه دارد ولی این گرایش به تغذیه گرایش به سوی خود |
| اوست ، یعنی گرایش دارد به جذب غذا برای خود . انسان هم البته یک | | اوست ، یعنی گرایش دارد به جذب غذا برای خود . انسان هم البته یک |
| سلسله گرایشهای بر اساس خودمحوری دارد ، چون انسان در عین اینکه انسان | | سلسله گرایشهای بر اساس خودمحوری دارد ، چون انسان در عین اینکه انسان |
| است حیوان است بلکه اول حیوان است بعد انسان است . اینگونه گرایشها | | است حیوان است بلکه اول حیوان است بعد انسان است . اینگونه گرایشها |
| در انسان هم هست . | | در انسان هم هست . |
| حال مسأله این است که انسان یک سلسله گرایشهای دیگری دارد که این | | حال مسأله این است که انسان یک سلسله گرایشهای دیگری دارد که این |
| گرایشها اولا بر اساس خودمحوری نیست و ثانیا انسان در وجدان خود برای | | گرایشها اولا بر اساس خودمحوری نیست و ثانیا انسان در وجدان خود برای |
| این گرایشها یک نوع قداست قائل است . | | این گرایشها یک نوع قداست قائل است . |
| یعنی برای اینها یک برتری و سطح عالی قائل است که هر انسانی به هر | | یعنی برای اینها یک برتری و سطح عالی قائل است که هر انسانی به هر |
| میزانی که از این گرایشها برخوردار باشد او را انسان متعالیتر تلقی میکند | | میزانی که از این گرایشها برخوردار باشد او را انسان متعالیتر تلقی میکند |
| . گرایشهای حیوان یا خودمحوری محض است مثل گرایش به خواب و خوراک و | | . گرایشهای حیوان یا خودمحوری محض است مثل گرایش به خواب و خوراک و |
| امثال اینها ، و یا اگر " غیر محوری " هست در حدود بقای نوع است ، | | امثال اینها ، و یا اگر " غیر محوری " هست در حدود بقای نوع است ، |
| یعنی در حدود توالد و تناسل آن هم در حدود غریزه است ( بار دیگر میرسیم | | یعنی در حدود توالد و تناسل آن هم در حدود غریزه است ( بار دیگر میرسیم |
| به تعریف غریزه ) ، یعنی در حدود یک عمل آگاهانه و آزادانه و انتخاب | | به تعریف غریزه ) ، یعنی در حدود یک عمل آگاهانه و آزادانه و انتخاب |
| شده است . این خیلی محسوس و مشاهد است . مثلا ما اسب را در نظر | | شده است . این خیلی محسوس و مشاهد است . مثلا ما اسب را در نظر |
| میگیریم . اسب بچهاش که متولد میشود هر چه هم که نزدیکتر به تولد باشد | | میگیریم . اسب بچهاش که متولد میشود هر چه هم که نزدیکتر به تولد باشد |
| بیشتر یک گرایش شدیدی به آن بچه دارد که خدا میداند . وقتی که این بچه | | بیشتر یک گرایش شدیدی به آن بچه دارد که خدا میداند . وقتی که این بچه |
| هست و این اسب را سوار میشوید این حیوان نمیخواهد حرکت کند ، نگران | | هست و این اسب را سوار میشوید این حیوان نمیخواهد حرکت کند ، نگران |
| بچهاش است ، دائما رویش را بر میگرداند به طرف او ، و اگر دو قدم او | | بچهاش است ، دائما رویش را بر میگرداند به طرف او ، و اگر دو قدم او |
| را دور کنیم و میدود دنبالش . تا تدریجا این بچه بزرگ میشود . هر | | را دور کنیم و میدود دنبالش . تا تدریجا این بچه بزرگ میشود . هر |
| اندازه این بچه بزرگ میشود از گرایش این حیوان به او کاسته میشود . بعد | | اندازه این بچه بزرگ میشود از گرایش این حیوان به او کاسته میشود . بعد |
| که او به صورت یک جوان در میآید [ هیچ گرایشی به او ندارد ] . اسبی که | | که او به صورت یک جوان در میآید [ هیچ گرایشی به او ندارد ] . اسبی که |
| مثلا هفت سال داشته باشد و یک کره مثلا دو ساله داشته باشد ( 1 ) باید | | مثلا هفت سال داشته باشد و یک کره مثلا دو ساله داشته باشد ( 1 ) باید |
| وقتی به جوانش نگاه میکند لذت ببرد ، در حالی که اصلا به او گرایش | | وقتی به جوانش نگاه میکند لذت ببرد ، در حالی که اصلا به او گرایش |
| ندارد و اگر بیاید جلو به او لگد میزند و طردش میکند ، چرا ؟ زیرا این | | ندارد و اگر بیاید جلو به او لگد میزند و طردش میکند ، چرا ؟ زیرا این |
| غریزه فقط در حد حمایت آن بچه بوده ، فقط برای این بوده که این نسل | | غریزه فقط در حد حمایت آن بچه بوده ، فقط برای این بوده که این نسل |
| ادامه پیدا کند ، و بیش از این چیزی نبوده است . اکنون که او روی پای | | ادامه پیدا کند ، و بیش از این چیزی نبوده است . اکنون که او روی پای |
| | | |
| خودش ایستاده و شده مثل مادر ، در نظر او با یک بیگانه هیچ فرق نمیکند | | خودش ایستاده و شده مثل مادر ، در نظر او با یک بیگانه هیچ فرق نمیکند |
| . | | . |
| حیواناتی هم که اجتماعی زندگی میکنند باز عملشان عمل انتخابی نیست | | حیواناتی هم که اجتماعی زندگی میکنند باز عملشان عمل انتخابی نیست |
| بلکه عمل انتصابی است ، یعنی از ناحیه طبیعت برای این کار انتخاب | | بلکه عمل انتصابی است ، یعنی از ناحیه طبیعت برای این کار انتخاب |
| شدهاند و کارشان را به صورت جبری یعنی به صورت لا یتخلف که امکان تخلف | | شدهاند و کارشان را به صورت جبری یعنی به صورت لا یتخلف که امکان تخلف |
| نیست انجام میدهند . مثلا زنبور عسل یا بعضی از مورچهها ( موریانهها ) | | نیست انجام میدهند . مثلا زنبور عسل یا بعضی از مورچهها ( موریانهها ) |
| حیوانهای اجتماعی هستند ، همچنین آهوها تا حد زیادی حیوانهای اجتماعی | | حیوانهای اجتماعی هستند ، همچنین آهوها تا حد زیادی حیوانهای اجتماعی |
| هستند ، ولی اینها هم این عملشان یک نوع عمل غریزی است یعنی یک نوع | | هستند ، ولی اینها هم این عملشان یک نوع عمل غریزی است یعنی یک نوع |
| عمل خود به خودی و نیمه آگاهانه است و نه انتخابی ، بلکه از اول از | | عمل خود به خودی و نیمه آگاهانه است و نه انتخابی ، بلکه از اول از |
| ناحیه طبیعت تعیین شدهاند و نمیتوانند از آنچه که هستند تخلف کنند . | | ناحیه طبیعت تعیین شدهاند و نمیتوانند از آنچه که هستند تخلف کنند . |
| این است گرایشهای حیوان . | | این است گرایشهای حیوان . |
| ولی انسان گرایشهایی دارد که آن گرایشها اولا با " خود محوری " قابل | | ولی انسان گرایشهایی دارد که آن گرایشها اولا با " خود محوری " قابل |
| توجیه نیست و اگر توجیهاتی کردهاند این توجیهات همه محل بحث و قابل | | توجیه نیست و اگر توجیهاتی کردهاند این توجیهات همه محل بحث و قابل |
| ایراد و اشکال است و ثانیا شکل انتخابی و آگاهانه دارد ، و به هر حال | | ایراد و اشکال است و ثانیا شکل انتخابی و آگاهانه دارد ، و به هر حال |
| اینها اموری است که ملاک و معیار انسانیت شناخته میشود . اگر تمام | | اینها اموری است که ملاک و معیار انسانیت شناخته میشود . اگر تمام |
| مکتبهای جهان از " انسانیت " دم میزنند ، " انسانیت " یعنی همین | | مکتبهای جهان از " انسانیت " دم میزنند ، " انسانیت " یعنی همین |
| گرایشها و همین امور ، یعنی غیر از اینها چیزی نیست . امروز هم تمام | | گرایشها و همین امور ، یعنی غیر از اینها چیزی نیست . امروز هم تمام |
| مکتبهای دنیا اعم از مکتبهای الهی ، مادی و شکاک هر چه بگویید بالاخره | | مکتبهای دنیا اعم از مکتبهای الهی ، مادی و شکاک هر چه بگویید بالاخره |
| مسائلی را در مورد انسان مطرح میکنند که این مسائل ، مسائل مافوق حیوانی | | مسائلی را در مورد انسان مطرح میکنند که این مسائل ، مسائل مافوق حیوانی |
| تلقی میشوند . ما ابتدا باید این مسائل را طرح کنیم ، بعد ببینیم آیا | | تلقی میشوند . ما ابتدا باید این مسائل را طرح کنیم ، بعد ببینیم آیا |
| اینها برای انسان فطری هستند یا فطری نیستند ، اگر فطری نباشند چه باید | | اینها برای انسان فطری هستند یا فطری نیستند ، اگر فطری نباشند چه باید |
| نتیجه بگیریم و اگر فطری باشند چگونه نتیجه بگیریم ، و بعد برویم دنبال دلیل بر فطری بودن یا نبودن اینها . | | نتیجه بگیریم و اگر فطری باشند چگونه نتیجه بگیریم ، و بعد برویم دنبال دلیل بر فطری بودن یا نبودن اینها . |
| منبع : کتاب فطرت | | منبع : کتاب فطرت |
| نویسنده : شهید مرتضی مطهری | | نویسنده : شهید مرتضی مطهری |
- | صفحه : 34 |
+ | صفحه : 34و71 |