تاریخچه ی:
گرایشهای فطری
تفاوت با نگارش: 3
- | در مورد امتیاز انسان از غیر انسان یک سلسله گرایشهای خاص در انسان است که این گرایشها را از یک طرف می توان گرایشهای مقدس نامید و از طرف دیگر میتوان گرایشهایی دانست نه براساس خود محوری، یعنی انسان یک سلسله گرایشها دارد که این گرایشها از خودمحوری بیرون است. | |
- | خودمحوری یعنی چه؟ یعنی گرایشهایی که در نهایت امر، خود فرد می باشد. این در حیوان هم هست در انسان عادی هم هست. حال مسأله این است که انسان یک سلسله گرایشهای دیگری دارد که این گرایشها: |
+ | |
- | اولاً براساس خود محوری نیست و | |
- | ثانیاً انسان در وجدان خود برای این گرایشها یک نوع قداست قائل است، یعنی برای اینها یک برتری و سطح عالی قائل است که هر انسان به هر میزان که از این گرایشها بیشتر برخوردار باشد او را انسان متعالیتر تلقی میکند. | |
- | آیا انسان فطریاتی دارد ؟ |
+ | !آیا انسان فطریاتی دارد ؟ |
| فرق دیگری که فطریات با غریزه دارد این است که غریزه در حدود مسائل | | فرق دیگری که فطریات با غریزه دارد این است که غریزه در حدود مسائل |
| مادی زندگی حیوان است و فطریات انسان مربوط میشود به مسائلی که ما آنها | | مادی زندگی حیوان است و فطریات انسان مربوط میشود به مسائلی که ما آنها |
| را مسائل انسانی ( مسائل ماوراء حیوانی ) مینامیم . پس در حقیقت [ بحث | | را مسائل انسانی ( مسائل ماوراء حیوانی ) مینامیم . پس در حقیقت [ بحث |
| ] فطرت این است که آیا این مسائلی که به عنوان مسائل خاص انسانی یعنی | | ] فطرت این است که آیا این مسائلی که به عنوان مسائل خاص انسانی یعنی |
| ماوراء حیوانی مطرح است و برای حیوان مطرح نیست همه اکتسابی است و | | ماوراء حیوانی مطرح است و برای حیوان مطرح نیست همه اکتسابی است و |
| ریشهای در ساختمان انسان ندارد ؟ یا اینکه نه ، همه این مسائل ریشهای در | | ریشهای در ساختمان انسان ندارد ؟ یا اینکه نه ، همه این مسائل ریشهای در |
| ساختمان انسان دارد و فطری انسان است ؟ مثلا مسألهای است به نام حقیقت | | ساختمان انسان دارد و فطری انسان است ؟ مثلا مسألهای است به نام حقیقت |
| خواهی که خودش یک مطلبی است . | | خواهی که خودش یک مطلبی است . |
| مقصودم از حقیقتخواهی ، این [ حالتی ] است که انسان میخواهد به | | مقصودم از حقیقتخواهی ، این [ حالتی ] است که انسان میخواهد به |
| واقعیت مجهولاتی که در برابرش هست نائل شود و حقایق مجهولات را کشف | | واقعیت مجهولاتی که در برابرش هست نائل شود و حقایق مجهولات را کشف |
| کند . اولا آیا انسان حقیقت خواه است یا خیر ؟ | | کند . اولا آیا انسان حقیقت خواه است یا خیر ؟ |
| ممکن است کسی منکر شود و بگوید اصلا انسان حقیقت خواه نیست و اگر | | ممکن است کسی منکر شود و بگوید اصلا انسان حقیقت خواه نیست و اگر |
| انسان حقیقت را میخواهد برای منافع خودش میخواهد ، که این بحث در باب | | انسان حقیقت را میخواهد برای منافع خودش میخواهد ، که این بحث در باب |
| علم هست ( چون علم میخواهد حقیقت را برای انسان کشف کند ) که آیا | | علم هست ( چون علم میخواهد حقیقت را برای انسان کشف کند ) که آیا |
| انسان برای علم ارزش ذاتی قائل است یا فقط ارزش ابزاری قائل است ؟ | | انسان برای علم ارزش ذاتی قائل است یا فقط ارزش ابزاری قائل است ؟ |
| بدون تردید علم وسیلهای برای انسان است : " توانا بود هر که دانا بود | | بدون تردید علم وسیلهای برای انسان است : " توانا بود هر که دانا بود |
| " ، علم به انسان قدرت میدهد و وقتی که قدرت داد وسیلهای میشود که | | " ، علم به انسان قدرت میدهد و وقتی که قدرت داد وسیلهای میشود که |
| انسان با آن به زندگی خودش بهبود بخشد . ولی یک مسأله دیگر نیز هست : | | انسان با آن به زندگی خودش بهبود بخشد . ولی یک مسأله دیگر نیز هست : |
| آیا علم برای انسان ارزش ذاتی هم دارد یا ندارد ؟ اگر قائل شدیم که علم | | آیا علم برای انسان ارزش ذاتی هم دارد یا ندارد ؟ اگر قائل شدیم که علم |
| برای انسان در حال حاضر ارزش ذاتی دارد ، یعنی انسان امروز حقیقت خواه است [ این | | برای انسان در حال حاضر ارزش ذاتی دارد ، یعنی انسان امروز حقیقت خواه است [ این |
| سؤال مطرح میشود ] که آیا این حقیقت خواهی را ضرورتهای اجتماعی به انسان | | سؤال مطرح میشود ] که آیا این حقیقت خواهی را ضرورتهای اجتماعی به انسان |
| تلقین کرده یا جزء نهاد انسان است و انسان ، حقیقت خواه آفریده شده | | تلقین کرده یا جزء نهاد انسان است و انسان ، حقیقت خواه آفریده شده |
| است ؟ | | است ؟ |
| مثال دیگر " خیر اخلاقی " است . ما عجالتا امروز مفاهیم و معانیای در | | مثال دیگر " خیر اخلاقی " است . ما عجالتا امروز مفاهیم و معانیای در |
| میان خودمان داریم که اسم آنها را " خیر اخلاقی " میگذاریم ، یعنی از | | میان خودمان داریم که اسم آنها را " خیر اخلاقی " میگذاریم ، یعنی از |
| نظر اخلاقی ، اینها را " انسانیت " و " نیک اخلاقی " و نقطه مقابلش | | نظر اخلاقی ، اینها را " انسانیت " و " نیک اخلاقی " و نقطه مقابلش |
| را " شر اخلاقی " مینامیم . مثلا " سپاسگزاری " یعنی چه ؟ یعنی اگر کسی | | را " شر اخلاقی " مینامیم . مثلا " سپاسگزاری " یعنی چه ؟ یعنی اگر کسی |
| به انسان نیکی کرد انسان در مقابل او نیکی کند و سپاسگزار باشد ، در | | به انسان نیکی کرد انسان در مقابل او نیکی کند و سپاسگزار باشد ، در |
| مقابل ناسپاسی است . به عبارت دیگر سپاسگزاری یعنی " نیکی را نیکی | | مقابل ناسپاسی است . به عبارت دیگر سپاسگزاری یعنی " نیکی را نیکی |
| پاسخ گفتن " . این یک مسأله اخلاقی است . ما امروز بالاخره این را | | پاسخ گفتن " . این یک مسأله اخلاقی است . ما امروز بالاخره این را |
| پذیرفتهایم که " « هل جزاء الاحسان الا الاحسان »" ( 1الرحمن / . 60 | | پذیرفتهایم که " « هل جزاء الاحسان الا الاحسان »" ( 1الرحمن / . 60 |
| ) . این آیه که | | ) . این آیه که |
| سؤال میکند میخواهد از فطرت انسان جواب بگیرد که این ، امری فطری است | | سؤال میکند میخواهد از فطرت انسان جواب بگیرد که این ، امری فطری است |
| [ که پاداش احسان جز احسان نیست . میفرماید آیا ] پاداش احسان غیر از | | [ که پاداش احسان جز احسان نیست . میفرماید آیا ] پاداش احسان غیر از |
| احسان چیز دیگری میتواند باشد ؟ انسان میگوید خیر ، جزا و پاداش احسان ، | | احسان چیز دیگری میتواند باشد ؟ انسان میگوید خیر ، جزا و پاداش احسان ، |
| احسان است . | | احسان است . |
| این حکم را انسان از کجا گرفته است ؟ آیا یک امر تلقینی است و | | این حکم را انسان از کجا گرفته است ؟ آیا یک امر تلقینی است و |
| ضرورتهای اجتماعی آن را به انسان تحمیل کرده است ؟ ( قهرا در این صورت | | ضرورتهای اجتماعی آن را به انسان تحمیل کرده است ؟ ( قهرا در این صورت |
| اگر شرایط اجتماعی تغییر کند این حکم هم عوض میشود و از بین میرود که | | اگر شرایط اجتماعی تغییر کند این حکم هم عوض میشود و از بین میرود که |
| همان مفهوم نسبیت اخلاق میشود ) یا اینکه این یک امری در نهاد انسان | | همان مفهوم نسبیت اخلاق میشود ) یا اینکه این یک امری در نهاد انسان |
| است ؟ | | است ؟ |
| مسأله خود دین و پرستش از جمله اینهاست . آیا این حسی که امروز به | | مسأله خود دین و پرستش از جمله اینهاست . آیا این حسی که امروز به |
| نام حس دینی به هر حال در انسانها وجود دارد امری است که از نهاد انسان | | نام حس دینی به هر حال در انسانها وجود دارد امری است که از نهاد انسان |
| سرچشمه میگیرد و یک تقاضایی در سرشت و باطن انسان است یا این هم یک | | سرچشمه میگیرد و یک تقاضایی در سرشت و باطن انسان است یا این هم یک |
| امری است که مولود یک سلسله عوامل دیگر است ؟ ( عواملی که ما بعد به | | امری است که مولود یک سلسله عوامل دیگر است ؟ ( عواملی که ما بعد به |
| طور مختصر درباره آنها سخن میگوییم ) . | | طور مختصر درباره آنها سخن میگوییم ) . |
| پس بحث فطریات انسان را اینطور طرح میکنیم : یک سلسله مسائلی بوده | | پس بحث فطریات انسان را اینطور طرح میکنیم : یک سلسله مسائلی بوده |
| و هست که امروز این مسائل را به نام " انسانیت " مطرح میکنند . هیچ | | و هست که امروز این مسائل را به نام " انسانیت " مطرح میکنند . هیچ |
| مکتبی نیست که منکر یک سلسله ارزشهای انسانی به قول امروز باشد . | | مکتبی نیست که منکر یک سلسله ارزشهای انسانی به قول امروز باشد . |
| انسان یک وقت دنبال منافع و سود میرود . این یک امر منطقی به نظر | | انسان یک وقت دنبال منافع و سود میرود . این یک امر منطقی به نظر |
| میرسد ، چون انسان به حسب غریزه ، ادامه حیات و بقاء را دوست دارد و | | میرسد ، چون انسان به حسب غریزه ، ادامه حیات و بقاء را دوست دارد و |
| به هر چه که به ادامه حیات او کمک کند قهرا علاقمند است ، و منطقی و | | به هر چه که به ادامه حیات او کمک کند قهرا علاقمند است ، و منطقی و |
| طبیعی است که انسان دنبال سود برود . | | طبیعی است که انسان دنبال سود برود . |
| یک چیزهای دیگری وجود دارد که با سود قابل انطباق نیست ، یعنی مسأله | | یک چیزهای دیگری وجود دارد که با سود قابل انطباق نیست ، یعنی مسأله |
| ، مسأله سود نیست ، و با منطق سود جور در نمیآید . فرنگیها به غلط اسم | | ، مسأله سود نیست ، و با منطق سود جور در نمیآید . فرنگیها به غلط اسم |
| این را valeur ( ارزش ) گذاشتهاند . اصلا خود این اسم گذاری منشأ یک | | این را valeur ( ارزش ) گذاشتهاند . اصلا خود این اسم گذاری منشأ یک |
| سلسله اشتباهات شده است | | سلسله اشتباهات شده است |
| این چیزهایی که امروز آنها را " ارزشهای انسانی " مینامند چیست ؟ آیا | | این چیزهایی که امروز آنها را " ارزشهای انسانی " مینامند چیست ؟ آیا |
| اینها ریشهای در نهاد و سرشت انسان دارد ؟ و اگر دارد آن چیست و برای | | اینها ریشهای در نهاد و سرشت انسان دارد ؟ و اگر دارد آن چیست و برای |
| چیست ؟ چون این خودش خیلی مسأله مهمی است ، زیرا اگر چیزی در نهاد | | چیست ؟ چون این خودش خیلی مسأله مهمی است ، زیرا اگر چیزی در نهاد |
| انسان باشد آن چیز از مسائل و واقعیات دیگری حکایت میکند . | | انسان باشد آن چیز از مسائل و واقعیات دیگری حکایت میکند . |
| بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است ، یعنی | | بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است ، یعنی |
| همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماوراء حیوانی نامیده میشوند و | | همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماوراء حیوانی نامیده میشوند و |
| اسم آنها را " ارزشهای انسانی " میگذاریم ، از نظر معارف اسلامی ریشهای | | اسم آنها را " ارزشهای انسانی " میگذاریم ، از نظر معارف اسلامی ریشهای |
| در نهاد و سرشت انسان دارد ، و بعد خواهیم گفت که اصالت انسان و | | در نهاد و سرشت انسان دارد ، و بعد خواهیم گفت که اصالت انسان و |
| انسانیت واقعی انسان در گرو قبول فطریات است . این ، حرف مفت است | | انسانیت واقعی انسان در گرو قبول فطریات است . این ، حرف مفت است |
| که ما برای انسان ، فطریات قائل نشویم یعنی ریشهای در نهاد انسان برای | | که ما برای انسان ، فطریات قائل نشویم یعنی ریشهای در نهاد انسان برای |
| اینها قائل نشویم و دم از " امانیزم " و اصالت انسان بزنیم . | | اینها قائل نشویم و دم از " امانیزم " و اصالت انسان بزنیم . |
| پس بحث بعد ما درباره همین ارزشهای انسانی و معنای فطری بودن | | پس بحث بعد ما درباره همین ارزشهای انسانی و معنای فطری بودن |
| اینهاست و نتیجهای که از اینها میگیریم ، و بعد آن چیزهایی را که | | اینهاست و نتیجهای که از اینها میگیریم ، و بعد آن چیزهایی را که |
| فطریات انسان است بر میشماریم که این ارزشها چیست ، آنگاه باید ببینیم | | فطریات انسان است بر میشماریم که این ارزشها چیست ، آنگاه باید ببینیم |
| که از متون اسلامی چه دلیلی بر فطری بودن اینها میتوانیم به دست بیاوریم | | که از متون اسلامی چه دلیلی بر فطری بودن اینها میتوانیم به دست بیاوریم |
| ؟ آیا ما از قرآن و از متون اسلامی میتوانیم دلیل بیاوریم که خیرهای اخلاقی | | ؟ آیا ما از قرآن و از متون اسلامی میتوانیم دلیل بیاوریم که خیرهای اخلاقی |
| هم یک سلسله اموری در سرشت انسان است ؟ آیا از آیه کریمه " « و نفس | | هم یک سلسله اموری در سرشت انسان است ؟ آیا از آیه کریمه " « و نفس |
| و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها »" (شمس / . 8 | | و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها »" (شمس / . 8 |
| ) میتوانیم برای یک سلسله فطریات در باب | | ) میتوانیم برای یک سلسله فطریات در باب |
| مسائل اخلاقی استفاده کنیم ؟ یا از همان آیه " « هل جزاء الاحسان الا | | مسائل اخلاقی استفاده کنیم ؟ یا از همان آیه " « هل جزاء الاحسان الا |
| الاحسان »" [ میتوانیم استفاده کنیم ؟ ] معمولا در جایی که قرآن سؤال | | الاحسان »" [ میتوانیم استفاده کنیم ؟ ] معمولا در جایی که قرآن سؤال |
| میکند پاسخ را از فطرت مردم میخواهد ، میخواهد بگوید چیزهایی است که | | میکند پاسخ را از فطرت مردم میخواهد ، میخواهد بگوید چیزهایی است که |
| اینها در نهاد مردم هست و هر کسی اینها را میداند . در جلسات آینده در | | اینها در نهاد مردم هست و هر کسی اینها را میداند . در جلسات آینده در |
| ضمن بحث ، به برخی سؤالات پاسخ خواهیم گفت . | | ضمن بحث ، به برخی سؤالات پاسخ خواهیم گفت . |
| + | !گرایشهای مقدس |
| + | انسان یک سلسله گرایشهای خاص |
| + | در انسان است که این گرایشها را از یک طرف میتوان " گرایشهای مقدس |
| + | " نامید و از طرف دیگر میتوان گرایشهایی دانست نه بر اساس خود محوری |
| + | ، یعنی انسان یک سلسله گرایشها دارد که این گرایشها از " خود محوری " |
| + | بیرون است . " خود محوری " یعنی چه ؟ یعنی گرایشهایی که در نهایت امر |
| + | ، خود فردی باشد . این در حیوان هم هست ، در انسان عادی هم هست . حیوان |
| + | هم گرایش به تغذیه دارد ولی این گرایش به تغذیه گرایش به سوی خود |
| + | اوست ، یعنی گرایش دارد به جذب غذا برای خود . انسان هم البته یک |
| + | سلسله گرایشهای بر اساس خودمحوری دارد ، چون انسان در عین اینکه انسان |
| + | است حیوان است بلکه اول حیوان است بعد انسان است . اینگونه گرایشها |
| + | در انسان هم هست . |
| + | حال مسأله این است که انسان یک سلسله گرایشهای دیگری دارد که این |
| + | گرایشها اولا بر اساس خودمحوری نیست و ثانیا انسان در وجدان خود برای |
| + | این گرایشها یک نوع قداست قائل است . |
| + | یعنی برای اینها یک برتری و سطح عالی قائل است که هر انسانی به هر |
| + | میزانی که از این گرایشها برخوردار باشد او را انسان متعالیتر تلقی میکند |
| + | . گرایشهای حیوان یا خودمحوری محض است مثل گرایش به خواب و خوراک و |
| + | امثال اینها ، و یا اگر " غیر محوری " هست در حدود بقای نوع است ، |
| + | یعنی در حدود توالد و تناسل آن هم در حدود غریزه است ( بار دیگر میرسیم |
| + | به تعریف غریزه ) ، یعنی در حدود یک عمل آگاهانه و آزادانه و انتخاب |
| + | شده است . این خیلی محسوس و مشاهد است . مثلا ما اسب را در نظر |
| + | میگیریم . اسب بچهاش که متولد میشود هر چه هم که نزدیکتر به تولد باشد |
| + | بیشتر یک گرایش شدیدی به آن بچه دارد که خدا میداند . وقتی که این بچه |
| + | هست و این اسب را سوار میشوید این حیوان نمیخواهد حرکت کند ، نگران |
| + | بچهاش است ، دائما رویش را بر میگرداند به طرف او ، و اگر دو قدم او |
| + | را دور کنیم و میدود دنبالش . تا تدریجا این بچه بزرگ میشود . هر |
| + | اندازه این بچه بزرگ میشود از گرایش این حیوان به او کاسته میشود . بعد |
| + | که او به صورت یک جوان در میآید [ هیچ گرایشی به او ندارد ] . اسبی که |
| + | مثلا هفت سال داشته باشد و یک کره مثلا دو ساله داشته باشد ( 1 ) باید |
| + | وقتی به جوانش نگاه میکند لذت ببرد ، در حالی که اصلا به او گرایش |
| + | ندارد و اگر بیاید جلو به او لگد میزند و طردش میکند ، چرا ؟ زیرا این |
| + | غریزه فقط در حد حمایت آن بچه بوده ، فقط برای این بوده که این نسل |
| + | ادامه پیدا کند ، و بیش از این چیزی نبوده است . اکنون که او روی پای |
| + | |
| + | خودش ایستاده و شده مثل مادر ، در نظر او با یک بیگانه هیچ فرق نمیکند |
| + | . |
| + | حیواناتی هم که اجتماعی زندگی میکنند باز عملشان عمل انتخابی نیست |
| + | بلکه عمل انتصابی است ، یعنی از ناحیه طبیعت برای این کار انتخاب |
| + | شدهاند و کارشان را به صورت جبری یعنی به صورت لا یتخلف که امکان تخلف |
| + | نیست انجام میدهند . مثلا زنبور عسل یا بعضی از مورچهها ( موریانهها ) |
| + | حیوانهای اجتماعی هستند ، همچنین آهوها تا حد زیادی حیوانهای اجتماعی |
| + | هستند ، ولی اینها هم این عملشان یک نوع عمل غریزی است یعنی یک نوع |
| + | عمل خود به خودی و نیمه آگاهانه است و نه انتخابی ، بلکه از اول از |
| + | ناحیه طبیعت تعیین شدهاند و نمیتوانند از آنچه که هستند تخلف کنند . |
| + | این است گرایشهای حیوان . |
| + | ولی انسان گرایشهایی دارد که آن گرایشها اولا با " خود محوری " قابل |
| + | توجیه نیست و اگر توجیهاتی کردهاند این توجیهات همه محل بحث و قابل |
| + | ایراد و اشکال است و ثانیا شکل انتخابی و آگاهانه دارد ، و به هر حال |
| + | اینها اموری است که ملاک و معیار انسانیت شناخته میشود . اگر تمام |
| + | مکتبهای جهان از " انسانیت " دم میزنند ، " انسانیت " یعنی همین |
| + | گرایشها و همین امور ، یعنی غیر از اینها چیزی نیست . امروز هم تمام |
| + | مکتبهای دنیا اعم از مکتبهای الهی ، مادی و شکاک هر چه بگویید بالاخره |
| + | مسائلی را در مورد انسان مطرح میکنند که این مسائل ، مسائل مافوق حیوانی |
| + | تلقی میشوند . ما ابتدا باید این مسائل را طرح کنیم ، بعد ببینیم آیا |
| + | اینها برای انسان فطری هستند یا فطری نیستند ، اگر فطری نباشند چه باید |
| + | نتیجه بگیریم و اگر فطری باشند چگونه نتیجه بگیریم ، و بعد برویم دنبال دلیل بر فطری بودن یا نبودن اینها . |
| منبع : کتاب فطرت | | منبع : کتاب فطرت |
| نویسنده : شهید مرتضی مطهری | | نویسنده : شهید مرتضی مطهری |
- | صفحه : 34 |
+ | صفحه : 34و71 |